به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، دفاع مقدس گنجینهای ماندگار از حضور عارفانه انسانهای برگزیده خداست که شهادتطلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را میتوان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقیشان نام برد.
همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزشها و آرمانهای این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسههای بیبدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدامشان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.
«قدرعلی ربانی» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «بهشهر» است که در ادامه زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید
یک روز از اوّل خرداد ۱۳۴۳ میگذشت. درختان روستای آغوزدرّه سبز و تناور میوههای خود را به رخ عابران میکشاندند. در این روز کودکی پا به هستی نهاد که بعدها مثل درختان سبز و تناور شد. نام این کودک نو رسیده را قدرعلی گذاشتند.
قدرعلی در خانوادهای مذهبی و پرتلاش چشم به جهان گشود. دوران کودکیاش در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر سپری شد. در هفت سالگی برای تحصیل علم پا به دبستان روستای آغوز درّه گذاشت. پایان دوره ابتدایی به خاطر شغل پدر به بندرگز رفتند و تا اوّل دبیرستان را در بندرگز به اتمام رساند و پس از آن ادامه تحصیل نداد.
روایت مادر شهید
«وابسته به مظاهر دنیوی نبود. اگر کسی چیزی کم داشت، به آنها کمک میکرد. یک بار کفش خودش را به یکی از دوستانش داد. گفتم: تو خودت کفش خوب نداری. چرا این کار را کردی؟ گفت: مادر جان! من سرپرست آنها هستم. نباید مشکلی داشته باشند. خودش را در برابر آنها مسوول میدانست. همیشه مراقب بود حقی از کسی ضایع نشود.»
زمان انقلاب جزء فعّالین این عرصه بود. برای شرکت در راهپیمایی به گرگان، کردکوی و بهشهر میرفت. حتی اعلامیههای امام را هم پخش میکرد. شجاع و نترس بود.
روایت دوست شهید
علی قرقاش میگوید: «فردی باانضباط و اجتماعی بود. اهل نماز و تسلیم در برابر خواسته خداوند. در جبهه که همسنگر بودیم، نماز شب را جوری میخواند که آدم فکر میکرد نماز شب خواندش جزء واجبات است. سال ۶۱ به عنوان مسوول نیروهای اعزامی از بندرگز بود. همان زمان هم دست از امر به معروف و نهی از منکر نمیکشید. ولایتپذیری بسیار بالایی داشت و خودش را سرباز امام (ره) و امام زمان (عج) میدانست.»
قدرعلی یکی از مسوولین آموزش سپاه بندرگز بود که به نیروهای بسیجی آموزش میداد و آنها را آمادهی اعزام به جبههها میکرد.
روایت برادر شهید
محمدعلی میگوید: «هرگز توقع بیجا نداشت. به مقدار کم قانع بود. در خانواده طوری رفتار میکرد که به دیگران بفهماند ماندنی نیست. همیشه میگفت: امانتی در این دنیا هستیم. شبهایی که در خانه میماند، روی زمین میخوابید. میگفت: رزمندهها در جبهه روی زمین سخت و سنگی میخوابند.»
قدرعلی در ۲۳ شهریور ۱۳۶۱ در دزفول به آرزویش رسید. پیکر پاکش را در آرامگاه سفیدچاه بهشهر به خاک سپردند.
وصیتنامه شهید
«به نام خدایی که با یاد اوقلب انسانها ارام میگیرد و به نام خونهای شهیدان، شهیدانی که با شهادتشان از زندان آزاد میشوند. به نام خدای رزمندگان جبهههای اسلام در میدان جهاد با پیکرهای آغشته بخون این جهان را به سوی آخرت ترک میکنند.
اینجانب قدرعلی ربانی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بندرگز افتخار میکنم که در چنین زمانی زیست میکنم و افتخار بالاتر و که در چنین موقعیتی حساس تحت رهبری چنین امامی به جهاد با کفار مشغولم و چه زیبا و دوست داشتنی است خالصانه در راه الله قدم برداشتن و به آرزوی دیرینه اش رسیدن و به درجه والای انسانیت رسیدن یعنی شهادت.
پدر و مادر عزیزم! من همیشه به شما میگفتم که من امانتی هستم از طرف خدا در نزد شما و روزی باید به پیش او بروم و امروز همان روز است از شما میخواهم که امام امت و امید مستضعفان خمینی کبیر را هیچوقت تنها نگذارید و تا آخرین قطره خون خودتان از امام و روحانیت مبارز و سپاه دفاع کنید و مادر حال وقت آن رسیده که رسالت زینبی خویش را نشان دهی.
مادر جان! بعد از شهادت من خوشحال باش، زیرا که در راه هدفی مقدس گام برداشتم. خانواده عزیزم افتخار کنید دوم شهید را در راه خدا هدیه میکنید.
برادران من! اسلحه خونینم را برگیرید و هدف مرا که همان اسلام و قرآن است دنبال کنید. دیگر سخنی ندارم مگر دعا بهجان رهبر در همه حال. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
قدرعلی ربانی ۶۱/۴/۵»
انتهای پیام/