دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

رشادت‌های اولین شهید مفقودالاثر نجف‌آباد در خدمت به انقلاب و جبهه جنگ

شهید «احمد زینلی» تنها سه روز پس از شروع جنگ تحمیلی به شهادت رسید، کسی که اولین شهید مفقودالاثر نجف آباد نام گرفته است.
کد خبر: ۴۷۸۱۹۱
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۰ - 24September 2021

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، احمد زینلی سال ۱۳۵۰ موفق به ورود به دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شد. در دوران مبارزات انقلابی از فعالان انقلابی در نجف آباد بود و پس از پیروزی انقلاب، به فرماندهی گردان ۲۹۳ لشکر ۹۲ دشت آزادگان منصوب شد. روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله غافلگیرانه نیرو‌های ارتش عراق به سوی پاسگاه سوبله و صفریه آغاز شد و منطقه زیر باران گلوله قرار گرفت. تانک‌ها از سمت عراق با سرعت به مرز می‌آمدند و همه جا را با خاک یکسان می‌کردند.

نیرو‌های ایرانی در برابر این هجوم گسترده غافلگیر و هر کدام به طرفی متفرق شدند و برخی به مبارزه پرداختند. فرزاد به طرف تانک رفت و به سَمت مواضع نیرو‌های عراقی شلیک کرد. سپس از تانک خارج شد و به طرف اسلحه ۱۰۶ رفت و با تمام توانش در مقابل دشمن ایستاد تا اینکه سرانجام در میان آتش و دود و رگبار گلوله‌های بی‌امان دشمن به شهادت رسید. نام او به عنوان اولین شهید مفقودالاثر شهر نجف آباد در دفتر حماسه‌های این شهر نقش بسته است.

استقبال از شهادت افسر ارتشی، سه روز بعد از شروع جنگ تحمیلی

تیمسار داوود مهرآرا همرزم شهید درباره این وی می‌گوید: احمد فرزاد افسر بسیار خوب، پرتلاش و با پشتکار بود. زمانی که او را به گروهان ما دادند دو سال مانده بود تا سروان شود، وقتی آمد حقیقتا من خیلی راحت شدم و کارم بسیار سبک‌تر شد. فرزاد توی کارش واقعا موفق بود، با زیر دست‌‎های خودش دوست بود و به آن‌ها به صورت جدی فرماندهی و امر و نهی نمی‌کرد. بسیار متواضع و خوش‌خلق بود، احمد یک شخصیت نادر مذهبی داشت.

فاطمه زینلی خواهر شهید نیز می‌گوید: احمد علاقه زیادی به بچه‌‌ها داشت، بچه‌های فامیل را دور هم جمع می‌کرد و با آن‌ها بازی می‌کرد. زمانی که ازدواج کرد به اهواز رفت، همسرش مدتی بعد باردار شد. در بحبوحه انقلاب بودیم، آن زمان به دلیل توهین احمد به عکس شاه او را به اعدام محکوم کرده بودند، وقتی همسرش خبر را شنید بچه هشت ماهه‌اش سقط شد. مدتی گذشت و احمد را آزاد کردند و از اعدام او منصرف شدند. وقتی احمد فهمید که فرزندش سقط شده خیلی ناراحت شد.

وی افزود: هرگز ندیدیم به کسی آزار برساند، حتی اگر کسی اذیتش می‌کرد از او می‌گذشت و هرگز به فکر تلافی نبود. یادم می‌آید زمانی که به مدرسه می‌رفت بچه‌ها سر به سر او می‌گذاشتند. یک روز کیفش را بالای پشت بام انداختند و اذیتش کردند، وقتی احمد برای برداشتن کیفش رفت زمین خورد و پایش شکست. مجبور شد مدتی در خانه بستری باشد تا بهبود یابد. بعد از مدتی هم برگشت مدرسه، اما هیچ وقت به فکر تلافی نبود.

تیمسار سیاووش نصیری همکار و همرزم شهید درباره خصوصیات اخلاقی او می‌گوید: با اینکه من مافوق احمد بودم، اما صمیمیت خاصی با هم داشتیم. در واقع او در دل همه ارشد‌ها جا داشت. ما متاهل‌ها کمتر به مجرد‌ها رو می‌دادیم و معمولا آن‌ها را بین خومان راه نمی‌دادیم! اما احمد با همه فرق داشت. ما با او راحت بودیم، چون واقعا اطمینان داشتیم.

استقبال از شهادت افسر ارتشی، سه روز بعد از شروع جنگ تحمیلی

وی افزود: در اوج مبارزات انقلابی یک شب احمد به همراه چند ارتشی دیگر آمدند سراغ من، فهمیدم قصد دارند مجسمه شاه را پایین بکشند، آن شب به اصرار احمد با آنان همراه شدم. احمد و دوستانش بی پروا از مجسمه بالا رفتند و مجسمه را از سکو پایین انداختند.

استقبال از شهادت افسر ارتشی، سه روز بعد از شروع جنگ تحمیلی

این افسر قدیمی ارتش بیان کرد: بعد از انقلاب فشار کار زیاد و مدت زمان طولانی حضور در لشکر ۹۲ زرهی باعث شد من و بسیاری از همقطارانم درخواست انتقالی به شهر‌های خود را داشته باشیم، به احمد که تازه ازدواج کرده بود هم گفتم تو هم به شهر خودت برو، اما احمد گفت: «اگر همه ما برویم پس چه کسی اینجا مقاومت کند؟!» احمد قبول نکرد برود، اما ما به اصفهان آمدیم. بعد از یکسال مسئله کردستان حل شد و من به دانشکده جنگ لشکر ۶۴ قرارگاه جنوب رفتم. آنجا یکی دو تا از درجه داران قدیم را دیدم و متوجه شدم که فرزاد در اوائل جنگ شهید شده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار