به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بیرجند، شهد شیرین شهادت قصه دیروز و امروز نیست؛ بلکه قصه سالها حماسه و فداکاری مردان و زنانی است که پا در رکاب امام و انقلابشان پیش رفتند.
«ما شهدا را از دست ندادهایم، بلکه آنها را به دست آوردهایم»؛ مفهوم این جمله شهید «بهشتی» را این روزها و پس از گذشت چند دهه از دوران دفاع مقدس شاهد هستیم؛ چراکه اقتدار و عزتی که ملت ایران تجربه کرده، ثمره خون شهدایی است که از نفس افتادند تا یک ملت از نفس نیفتد، شهدایی که به خاک افتادند تا یک ملت به خاک نیفتد.
وقتی صحبت از شهید گمنام میشود، خاطراتی عجیب و غریب در ذهن خسته من تداعی میشود؛ خاطرات و واقعیتهایی که برای نسل امروز داستانی بیش نباشد؛ خاطراتی که آینده این کشور را تضمین کرد، مگر نه اینکه ما هرچه داریم به برکت خون شهداست.
زمانی که صحبت از شهید گمنام میشود، یادم میآید مادر جاویدالاثری را که تا سالهای قبل، قبل از آنکه او نیز به فرزند شهیدش بپیوندد، هرروز یک بشقاب غذای اضافه بر سر سفره قرار میداد تا مبادا فرزند شهیدش که به خانه برمیگردد، بدون غذا شرمنده روی پسر شود.
به یاد میآورم مادر شهیدی را که هروقت از خانه بیرون میرفت، کلید خانه را به سوپر مارکت محل میسپرد و میگفت که «اصغر آقا این کلید نزدت امانت تا مبادا زمانی که فرزندم به خانه برگشت، پشت در منتظر بماند».
نمیدانم از کجا و از چه شروع کنم؛ از دختری بگویم که نوازش پدر را نچشید، از پسری بگویم که کوه مردانگی و غیرت را پشتش ندید، از مادری که سالها در فراق پسر اشک ریخت و گریست، از پدری که در صفحه روزگار کمر خم کرد و هیچ نگفت و یا از همسری که با تمام مردانگی، پا به پای خاطرات همسرش ایستاد و زندگی کرد.
از چشمان مادران نگران و دوختهشده به درب بنویسم، یا تکیهگاه پدر پیری که عصای دستش در روزهای پیری فدای انقلاب اسلامی شده است. از قابهای حک شده بر دیوار خانهها بنویسم، یا گریههای شبانه دختر شهیدی که از بیرحمیهای روزگار روزه سکوت اختیار کرده است.
«انتظار» واژهای آشنا برای همه عاشقان و دلدادگان است و کفهای است که بهوسیله آن، میزان عشق و دلدادگی مشخص میشود، هرچه عاشقتر، انتظار هم طولانیتر و شاید تا پایان عمر هم مجالی برای به سررسیدن این انتظار فراهم نشود.
با وجود آنکه ۴۰ سال از آن روزهای سخت جنگ میگذرد، اما همین هفته گذشته بود که اعلام شد؛ با تلاش گروههای تفحص، هویت چهار شهید گمنام والامقام با انجام آزمایش DNA مشخص شد و این شهدا در عملیاتهای بدر، محرم و رمضان و تک دشمن سال ۶٧ به درجه رفیع شهادت نائل آمدهاند.
این چهار شهید والامقام که پیکرهای مطهر آنها در مناطق مهران، شرق دجله، زبیدات و شلمچه توسط کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شد، بهدلیل نداشتن علائم شناسایی در معراج شهدای تهران قرار گرفته و سپس بهعنوان شهید گمنام به استان خراسانجنوبی منتقل شدند.
این چهار شهید والامقام در چهار نقطه از استان خراسانجنوبی: دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، دانشگاه آزاد بیرجند، حاجیآباد زیرکوه و حوزه علمیه برادران بیرجند، به خاک سپرده شدهاند که هویت یکی از این شهدا، یعنی همان شهیدی که در دانشگاه علوم پزشکی بیرجند خاکسپاری شده، شناسایی شده است.
این شهید والامقام «جهانگیر نقدیپور» نام دارد؛ از شهدای جاویدالاثر عملیات «والفجر مقدماتی»، اعزامی از شهرستان مسجدسلیمان که پس از ۳۹ سال مفقودالاثر بودن، بعد از ۲ مرحله انجام آزمایشات DNA از شهدای گمنام و خانوادههای شهدای جاویدالاثر و اعلام نتیجه آن از سوی کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، هویت وی شناسایی شد.
«جهانگیر نقدیپور» فرزند «صیدمراد» نهم شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای «محمودآباد» از توابع شهرستان «مسجدسلیمان» دیده به جهان گشود او دوران کودکی را در روستای خود سپری کرد و پس از استخدام پدرش در گروه کاغذسازی پارس هفتتپه، به شهرستان «شوش» مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا پایان مقطع راهنمایی ادامه داد.
وی با آغاز جنگ تحمیلی و بمباران شهر «شوش»، همراه خانواده خود بهمدت ۲ سال به شهرستان «شوشتر» مهاجرت کرد و بعد از آزادسازی «شوش» در سال ۱۳۶۱ به شهر خود برگشت. «جهانگیر نقدیپور» سرانجام هجدهم بهمن سال ۱۳۶۱ و در سن ۱۹ سالگی در «فکه» و در عملیات «والفجر مقدماتی» حین شلیک آر.پی.جی به شهادت رسید.
انتهای پیام/