به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، هشتم آذر سالروز اجرای عملیات طریقالقدس است که منجر به آزادسازی شهر بستان شد. این عملیات بهعنوان اولین گام از سلسله عملیاتهای کربلا در منطقه دشت آزادگان با هدف آزادسازی بستان و بیش از ۷۰ روستای منطقه طراحی و از ۸ تا ۱۵ آذر ۱۳۶۰ اجرا شد.
انتخاب منطقه دشت آزادگان برای اجرای عملیات، به این دلیل که پیوستگی خطوط دشمن از مهران و دهلران تا خرمشهر را از هم میگسست، بسیار مهم بود و کوتاه شدن دست دشمن از این منطقه سبب میشد که ارتش عراق برای ایجاد ارتباط بین دو جبهه خود در شمال و جنوب خوزستان، بهناچار مسافتی طولانیتر، یعنی محیط هورالهویزه را بپیماید که آسان نبود.
با اتخاذ استراتژی جدید در جنگ، هم زمان با تغییر دولت مردان و تحول رویکرد نظام از نظر سیاست داخلی و خارجی و فرماندهان سپاه و ارتش، موقعیتی فراهم شد تا موضوع جنگ که از زمان آغازش در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا یک سال بعد، موضوع فرعی دولت شده و در حاشیه قرار گرفته بود، در مرحله نوین، موضوع اصلی کشور شود و مسئولان فارغ از نزاعهای کشوری و لشکری به اجرای همه مراحل استراتژی جدید جنگ بپردازند.
استراتژی جدید دفاعی کشور به اهتمام دولت مردان و فرماندهان با انگیزه نیروهای مسلح با در نظر گرفتن مؤلفههای انسانی، دینی و ملی رقم خورد و آغاز عملیات طریقالقدس نوید فتح الفتوحی فراموش نشدنی را داد. این عملیات طلیعه یی درخشان در دفاع مقدس بود تا در پرتو آن، مردم و نیروهای مسلح، تحت هدایت و حمایت معنوی امام خمینی، به ایفای نقش تاریخ ساز خود اهتمام ورزند و هویت تازه یی از تمدن اسلامی را به جوامع بشری معرفی کنند.
شهید علی صیاد شیرازی فرمانده در خاطرات خود در مورد این عملیات گفته است: «سرتیپ نیاکی مخالف جدی طرح عملیات بود و بحثها به جدل تخصصی کشده بود. حسن باقری گفت من و سرتیپ نیاکی میرویم و رملها و دیدگاهها مسلط بر دشمن را شناسایی میکنیم. اگر در این شناسایی او به اطمینان نرسید، عملیات را به تصویب نمیرسانیم. فرماندهان ارتشی و سپاهی با هم به شناسایی رفتند و به نتایج خوبی رسیدند. فرمانده ارتشی میگفت: مطمئنم پیروز میشویم. این برادران ما را جاهایی بردند که میتوان بهترین و کارسازترین ضربات را به دشمن وارد کرد. فرماندهی سپاهی هم میگفت به ارتشیها اعتقاد پیدا کردم. میخواستیم به آنها نشان دهیم شناسایی چقدر سخت و طاقت فرساست و آنها نمیتوانند پا بهپای ما بیایند. ولی هر جا رفتیم آمدند.»
از آن سمت هم عراقیها میگفتند شکست شأن در عملیات ثامنالائمه به خاطر جاگیری غلط در شرق کارون بوده است. میگفتند غافلگیر شدهاند. چون پشت شأن به کارون بوده محاصره شدهاند. پس از عملیات ثامنالائمه آرایش دفاعی عراقیها و جاگیریهایشان در همه جای سرزمین اشغالی منطقی و درست بود. عراقیها در سه بخش ایران مستقر بودند: غرب کارون، غرب کرخه و دشت آزادگان. در دشت آزادگان عراق از چزابه تا طلاییه را اشغال کرده بود. آنها چزابه، هویزه و بستان را گرفته بودند و در ساحل سه رود کرخه، کرخه کور و نیسان خط دفاعی محکمی تشکیل داده بودند و در نتیجه اگر نیروی ایرانی میخواستند از این مناطق بگذرند باید از رودخانه میگذشتند که کاری سخت و پیچیده بود. از سوی دیگر روبه روی چزابه هم زمینهای رملیای بود که از نظر نظامی غیرقابل عبور محسوب میشد.
تیم طراحی عملیات
شهید صیاد و محسن رضایی دو گروه طرح ریزی یکی ارتشی و دیگری سپاهی تشکیل دادند تا جداگانه برای انجام عملیاتهای بزرگ طراحی و برنامهریزی کنند. طرحهای این دو گروه را شهید صیاد و رضایی در جلساتی مشترک بررسی میکردند. تیمهای طراحی، منطقه دشت آزادگان را برای عملیات برگزیدند؛ منطقهای که به نسبت به دیگر مناطق اشغالی خوزستان محدودتر بود و ایرانیها نیرو و امکانات کمتری برای عملیات در آن لازم داشتند. همچنین اگر ایرانیها چزابه را در میان دشت آزادگان میگرفتند، نیروهای عراق را در شمال و جنوب خوزستان از هم جدا و زمینه را برای عملیاتهای بعدی خود آمادهتر میکردند. بعد از انتخاب منطقه، باز هم شناساییهای دقیق دیگری انجام شد تا عملیات طراحی شود.
شناسایی موفق
نیروهای شناسایی زیر نظر شهید حسن باقری، فرمانده اطلاعات عملیات سپاه، شدید و دقیق کار میکردند تا راههای نفوذ در سرزمینهای اشغالی را بیابند. یکی از نیروهای شناسایی در این مورد اشاره میکند: «۲۴ ساعته دشمن را زیر نظر داشتیم و هر ۲۴ ساعت آخرین اخبارشان را به کسی که برایمان غذا میآورد میدادیم. حتی میدانستیم فرمانده تیپ دشمن هر صبح از هشت تا هشت و نیم بیرون سنگرش ورزش میکند. تعداد نخلها، نفربرها، سنگرها، دیدهبانها، زمان تعویض پست، زمان تیراندازی و زمان توزیع غذایشان را هم میدانستیم.»
شهید حسن باقری بعد از بررسی گزارشهای بسیار دقیق واحدهای اطلاعات عملیات، پیشنهاد داد از چزابه «منطقه رملی و غیرقابل عبور» به نیروهای عراق حمله کنند. فرماندهان ارتشی عبور نیروها از رمل را غیرممکن و غیرمنطقی میدیدند. وقتی برخی از فرماندهان ارتش همراه نیروهای اطلاعات عملیات به شناسایی رفتند قدری به طرح خوشبین شدند. مدتی بعد، جهاد هم اعلام کرد میتواند میان رملها جاده بزند؛ جادهای که احتمال موفقیت عملیات را بیشتر میکرد. جهادیها شبانه روز کار کردند و ۹ کیلومتر جاده زدند. با جادهای که در رملهای دشت آزادگان ایجاد شد احتمال پیروزی در محور شمالی عملیات و غافلگیری ارتش عراق بیشتر شد.
جاده پیروزی
غروب هفتم آذر ۱۳۶۰، هوا رو به تاریکی میرفت. نیروهای اطلاعات عملیات جاده میان تنگه چزابه را که نیروهای جهاد ساختهاند با فانوس روشن علامتگذاری کردند. شب رزمندهها از میان فانوسها پیش رفتند و نم نم باران رملها و جاده فانوس را سفت کرد تا سرعت رزمندهها بیشتر شود. نیروهای ایران پیش روی خود را از دو محور شمالی و جنوبی آغاز کردند. در محور شمالی، نیروها با عبور از میان رملها از چند خط دفاعی عراق گذشتند و در چزابه به عمق خط دفاعی آنها حمله کردند. در محور جنوبی، بخشی از نیروها مستقیم به بستان حمله کردند و بخشی دیگر میبایست از رودخانه نیسان عبور میکردند و به زمینهای اشغالی جنوب بستان حمله میکردند.
عملیات طریقالقدس
پنج دقیقه بعد از نیمه شب هشتم آذر، فرماندهان رمز عملیات «یا حسین» را اعلام کردند و عملیات طریقالقدس آغاز شد. در محور شمالی رزمندهها جنگ را در حالی آغاز کردندکه قبل از آنکه عراقیها بیدار شوند آنها خودشان را به توپخانه عراق رساندند. کار جنگ به درگیری تن به تن سر توپخانه عراق رسید و رزمندهها موفق شدند بعد از نبرد سخت توپخانه عراق را تصرف کنند. نیروهای عراقی هم که توپخانهشان را از دست دادند، مجبور به عقبنشینی شدند. رزمندگان ما باز هم آنها را تعقیب کردند و مقر تیپ را از دشمن گرفتند. اما در محور جنوبی، عراق موانع و نیروهای بیشتری داشت و کار سختتر بود. بخشی از نیروهای محور شمالی به سمت بستان میروند تا به نیروهای محور جنوبی کمک کنند. آنها بستان را میگیرند و قدری از فشار بر محور جنوبی میکاهند. صبح روز اول عملیات، رزمندگان بستان را آزاد کردند. خبر این آزادی به تهران مخابره میشود. مردم از شنیدن این خبر بسیار شاد میشوند. این اولین خبر آزادی یک شهر است که مردم میشنوند.
شهید صیاد شیرازی بعدها در خاطرات خود از این عملیات این طور یاد میکند: «روز دوم دشمن خودش را پیدا کرد و در محور جنوب نیروهایش را به سرعت تقویت کرد و تک ما در جنوب کرخه به بن بست خورد. ۵۰ درصد عملیات انجام شده بود و کار اصلی را انجام داده بودیم. بستان و چزابه برای ما خیلی مهم بودند که متأسفانه تصرف شدند، ولی اگر محور پایین را نمیگرفتیم، این خطر بود که محور بالا هم از دست برود.»
غافلگیری در سابله
پس از سه روز درگیری سخت و نفسگیر، سرانجام پاتک عراقیها در چزابه شکست خورد. ۱۳ آذر چزابه آرام بود، اما چهاردهم کماندوهای عراق رزمندگان ما را غافلگیر کردند و از پل سابله «در محور جنوبی» گذشتند. نیروهای ما هنوز اطراف پل سابله را دقیق پاکسازی نکرده بودند. نیروهای عراق از پل گذشتند و بستان را تهدید کردند. نیم ساعت بعد از نیمه شب، رزمندههای ایران که سخت غافلگیر شده بودند به سمت پل سابله هجوم میبرند تا از پل دفاع کنند. نتیجه در گیریهای گذشتن هفت تانک عراقی از سابله بود، اما نیروهای ایرانی کوتاه نیامدند و با حمله به تانکها آنها را سالم به غنیمت گرفتند. عراقیها که اوضاع را چنین دیدند عقبنشینی کردند.
خورشید نیمه آذر سال ۱۳۶۰ که طلوع کرد، منطقه آرام شده بود و صدام شکست تلخی را قبول کرده بود و چزابه و بستان در اختیار ایرانیها بود.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۹۱۱