به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، علیرضا اسلامیفر از رزمندگان شهرستان مبارکه اصفهان در دوران دفاع مقدس خاطرهای از عملیات طریق القدس را روایت کرده است که در ادامه میخوانید.
درست وسط میدان مین دشمن گیر کرده بودیم، نیروهای گروهان سلمان یکی پس از دیگری، چون برگ خزان به زمین میافتادند؛ وضع بسیار دلخراشی بود، قصد داشتم جراحت یکی از دوستان مجروح را ببندم، فریاد زد خودت را به سرعت به خاکریز دشمن برسان، در زیر بارش باران که با تیر و ترکش خصم همراه بود پا به پای دوستان رزمنده از معبر تنگ و باریکی که مینهای مختلف آن را احاطه کرده بودند به قصد فتح خاکریز اول دشمن حرکت کردیم. در حین عبور صحنههایی را مشاهده کردم که مصادیق آن را جز در کتابهای مربوط به صدر اسلام نخوانده بودم.
رزمندهای را دیدم که از ناحیه شکم مورد اصابت تیر کالیبر دشمن قرار گرفته و سوراخ بزرگی در شکمش ایجاد شده بود، به نحوی که امحا و احشایش بیرون ریخته بود، ولی با همین وضعیت به یکی از نبشیهای کناره میدان مین تکیه داده و بچهها را به پیشروی تشویق میکرد! هرکس او را میدید محال بود شوکه نشود.
با هدایت فرمانده از معبر وسط میدان مین در حال عبور بودیم که ناگهان دوست عزیزم حبیب الله رضازاده در حالی که دستش را در کوله پشتی برد تا نارنجک تفنگیاش را بیرون آورد، تیری به پهلویش اصابت کرد و با فریاد «یا امیرالمومنین (ع)» نقش بر زمین شد به نحوی که احساس کردم به شهادت رسیده!
ناخودآگاه تمام خاطرات تلخ و شیرینم با او در مبارکه و جبهه به ذهنم خطور کرد و در دل برای خانوادهاش طلب صبر کرده و به راه خود ادامه دادیم. در این حین پیامی گوش به گوش اعلام شد که وقتی به انتهای میدان مین رسیدیم با فریاد تکبیر به سمت خط مقدم یورش برده و خاکریز دشمن را تسخیر کنیم، هرچند گرفتن خاکریزی که بعثیها از سنگرهای بتنی آن با دوشکا و تیربار بچههای ما را درو میکردند، کار بسیار سختی بود، ولی با مدد الهی به سمت خاکریز دشمن حملهور شدیم و با تقدیم شهدایی، چند سنگر دشمن را یکی پس از دیگری گرفتیم و فاتحانه بانگ رسای الله اکبر را روی خاکریز اول دشمن سر دادیم.
انتهای پیام/ ۱۴۱