به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «عبدالرحیم فیروزآبادی» نخستین شهید شهرستان نکا (شهری در استان مازندران) است که روز ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ به دنیا آمد. عبدالرحیم قبل از اینکه به مدرسه برود با مکبری آشنا شد. پدرش از همان دوران طفولیت عبدالرحیم را به مسجد میبرد.
سال ۱۳۷۸ مأموریت پدرش باعث شد که با خانواده فیروزآبادی به شهرستان ساری منتقل شوند. برای عبدالرحیم تفاوتی نداشت که کجا درس میخواند و کجا زندگی میکند. ظاهرا در هر مدرسهای که درس میخواند، مکبری میکرد و گاهی امام جماعت میشد.
عبدالرحیم در خانوادهای مذهبی و متدین رشد کرده بود ولی آنچه که باعث تفاوت این کودک با بقیه میشد تنها مذهبی بودنش نبود بلکه روحیه جنگندگی و انقلابی بود که ذاتا درون عبدالرحیم وجود داشت.
هنگامی که شهید فیروزآبادی سوم راهنمایی را به پایان رساند، از آنجایی که پدرش هم پاسدار انقلاب اسلامی بود، روزی به پدرش گفت: من میخواهم مثل شما پاسدار انقلاب اسلامی باشم لطفا کمکم کنید تا جذب این سازمان شوم. پدرش در جواب او گفته بود که هرگاه دیپلم خود را گرفتی اجازه داری این لباس را به تن کنی.
زمانی که دیپلم خود را گرفت، اقدام به ورود به سپاه کرد و مراحل گزینش را یک به یک انجام داد و روز ۱۳۸۴/۰۹/۱۶ جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. پس از جذب به دانشکده امام حسین (ع) در تهران رفت و مدت دو سال مشغول فراگیری علوم نظامی شد. در سال ۱۳۸۶ از تهران به مازندران برگشت و در لشکر خط شکن و خط نگهدار ۲۵ کربلا شروع به خدمت کرد.
وی سال ۱۳۸۸ ازدواج کرد. همسر شهید درمورد خصائص اخلاقی او گفت: «عبدالرحیم انگشتری عقیقی داشت که همیشه هنگام قنوت، نگین آن را برمیگرداند و دعای «اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک» را میخواند.
همسرم از روحیه بسیار بالایی برخوردار بود. مربی آموزش در سپاه بود؛ با این وجود در تمام مواقعی که دیگران با او رو به رو میشدند، جز ادب و احترام چیزی نمیدیدند. از آنجا که بسیار مبادی آداب بود خیلی زود افراد را به خودش جذب میکرد. نسبت به دیگر دوستانش حال و هوای متفاوتی داشت و همه میتوانستند شوق شهادت را در او ببینند.»
سال ۱۳۹۱ برای مأموریت به پیرانشهر رفت. سال ۱۳۹۲ به مدت یک سال در چابهار مأموریت داشت که در این مدت در حال رفت و آمد بود. سال ۱۳۹۴ هم یک ماهی پیرانشهر مأموریت داشت که وقتی برگشت داوطلب اعزام به سوریه برای دفاع از حریم آلالله شد. از پیرانشهر که برگشت، قرار شد به سوریه برود و روز ۱۳۹۴/۰۸/۲۰ به سوریه اعزام شد و در استان حلب مشغول خدمت بود.
شب پیش از اعزام به سوریه، عبدالرحیم با پدر خود تماس گرفت و گفت که قرار است تا به سوریه اعزام شود. وی از پدرش خواست قضیه اعزام او را به صورت یک راز میان خود نگاه دارد. سپس با مادر خود صحبت کرد و بدون اینکه بگوید به سوریه اعزام میشود، تنها از مادرش حلالیت طلبید.
شهید فیروزآبادی ۲۷ روز بعد از اعزام در روز ۱۶ آذر ۱۳۹۴ توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید و پیکرش نوزدهم همان ماه همزمان با وفات نبی مکرم اسلام (ص) در گلزار شهدای روستای آبلو در شهرستان نکا تشییع و به خاک سپرده شد.
بخشی از وصیتنامه شهید فیروزآبادی به شرح زیر است:
«به نام حضرت حق
سلام خدمت خانواده عزیزم. امیدوارم که در تمام حالات سالم و در پناه حضرت حق و، ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) باشید.
این نوشته وصیتنامه اینجانب عبدالرحیم فیروزآبادی فرزند ابراهیم است. با توجه به اینکه لطف خدا شامل حال بنده شده است و به عنوان یکی ازسربازان خانم بی بی زینب انتخاب شدم، به یکی از آرزوهایم رسیدم. امیدوارم که در این راه هم به درجه رفیع شهادت نایل شوم. از خداوند میخواهم که به خانواده و پدر و مادرم و برادر و در برابر مصائب و سختیها صبر پیشه کنند و برای رزمندگان اسلام دعا کنند.
همسر عزیزم؛ خیلی تو را دوست دارم و امیدوارم که در پناه حضرت حق سالم و سلامت باشی و با توجه به عنایت حضرت، ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) بتوانی فرزندانی پاک و سالم تربیت کنی که بتوانند مدافع ولایت باشند.
فاطمه جان و حنانه عزیز، طوری رفتار کنید که شایسته یک دختر پاک اسلامی است و هرگز چادر را از سرخود نگیرید و با پوشش کامل اسلامی در کوچه و خیابان حاضر شوید تا چشم ناپاک نامحرمان دنبال شما نباشد. همیشه و در تمام حالات به فکر امام زمان (عج) باشید و مدافع خوبی برای ولایت.
به هیچ وجه نماز خود را ترک نکنید، چون من و امثال من برای به پاداشتن نماز جهاد کردیم. گوش به فرمان، ولی فقیه باشید. درس خود را خوب بخوانید تا شخصی مهم در مملکت شوید که بتوانید پدر و مادر خود را سرافراز و سربلند کنید و ملت و مردم به شما احترام بگذارند. هرگز مادر خود را تنها نگذارید و به او که برای بزرگ و تربیت کردن شما خیلی خیلی زیاد زحمت و رنجها کشیده است، احترام بگذارید.
از پدر و مادر عزیز و مهربانم خیلی تشکر میکنم که برای من زحمتهای زیادی کشیدند تا مرا به سمت این راه هدایت کنند. امیدوارم مادرم مرا حلال کند که بدون خداحافظی از او وارد این میدان شدم. اگر جهانخواران بخواهند مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل نشست یا همه آزاد میشویم یا از مرگ شرافتمندانه استقبال میکنیم. ای مردم مسلمان؛ ما برای خاک نمیجنگیم بلکه برای اسلام عزیز میجنگیم. من تا امروز مرده بودم و در این لحظه آغاز جهاد و شهادت، گویی تازه متولد شدم و زندگی با دید نور را آغاز کردم. شهادت، انسان را به درجه اعلای ملکوتی میرساند و این فدا شدن در راه خدا، چقدر زیباست.»
انتهای پیام/ 118