دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

ذکاوت شهید «کشوری» در پیگیری مطالعات دینی در ارتش پهلوی/ افسوس بزرگ شهید «کشوری» برای یک آرزوی دیرینه

شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری ۱۸ آذر سال ۱۳۵۹ در حالی که از مأموریتی بسیار دشوار پیروزمندانه بازمی‌گشت، در منطقه میمک هدف حمله یک فروند میراژ عراقی قرار گرفت و به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۹۳۴۵۳
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۴۰۰ - ۰۴:۱۵ - 09December 2021

ذکاوت شهید «کشوری» در پیگیری مطالعات دینی در ارتش پهلوی/ افسوس بزرگ شهید «کشوری» برای یک آرزوی دیرینهبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ۱۸ آذر مصادف با سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری و «روز هوانیروز» در سال ۱۳۵۹ است. مروری بر زندگی این افتخارآفرین هوانیروز از نظرتان می‌گذرد.

احمد کشوری تیر ۱۳۳۲ به دنیا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستا‌های محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. دوران تحصیلش را به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی علاوه بر تحصیل علاقه زیادی به کار‌های ورزشی و هنری نشان می‌داد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم خوش درخشید. او در رشته‌های هنری هم ذوق و استعداد خاصی داشت و با شرکت در مسابقه طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد.  

 اح‍م‍د ک‍ش‍ور‌ی‌ ب‍ه‌ خ‍‍اطر ‌ه‍وش‌ س‍رش‍‍ار و ‌اس‍ت‍‍ع‍د‌اد ف‍وق‌ ‌ال‍‍ع‍‍اده‌ ‌ا‌ی‌ ک‍ه‌ د‌اش‍ت‌، ت‍و‌ان‍س‍ت‌ دوره‌‌ه‍‍ا‌ی‌ ‌آم‍وزش‌ خ‍ل‍ب‍‍ان‍‍ی‌ بالگرد‌ه‍‍ا‌ی‌ ک‍ب‍ر‌ی و ج‍ت‌ رن‍ج‍ر ر‌ا ب‍‍ا م‍وف‍ق‍ی‍ت‌ ب‍ه‌ پ‍‍ای‍‍ان‌ برس‍‍ان‍د. وی ب‍‍ا ت‍وج‍ه‌ ب‍ه‌ م‍م‍ن‍و‌ع‍ی‍ت‌ ن‍گ‍‍ه‍د‌ار‌ی‌ و م‍ط‍ال‍‍ع‍ه‌ ک‍ت‍‍اب‌ها‌ی‌ م‍ذ‌ه‍ب‍‍ی‌، س‍ی‍‍اس‍‍ی‌ و روش‍ن‍گ‍ر در ‌ارت‍ش‌، این دست ک‍ت‍‍اب‌ه‍‍ا ر‌ا م‍خ‍ف‍ی‍‍ان‍ه‌ ن‍گ‍‍ه‍د‌ار‌ی‌ و در ف‍رص‍ت‌ مناسب م‍ط‍ال‍‍ع‍ه‌ م‍‍ی‌‌ک‍رد و ب‍ه‌ ‌ه‍م‍ی‍ن‌ دل‍ی‍ل‌ چ‍ن‍دی‍ن‌ ب‍‍ار م‍ورد ب‍‍ازج‍وی‍‍ی‌ و ت‍‍ه‍دی‍د ق‍ر‌ار گ‍رف‍ت.

شب‌هایی که با صوت زیبایی قرآن می‌خواند و پیوندش را با «الله» مستحکم‌تر می‌کرد، برای کسی که آن صدا را شنیده فراموش نشدنی است. وقتی عبادت می‌کرد، حالی دیگر می‌گرفت. روحیه‌ای متواضع و رئوف داشت و در عین حال در مقابل بی‌عدالتی‌ها سرسختانه می‌ایستاد. علاقه عجیبی به روحانیت داشت و بسیار افسوس می‌خورد که چرا روحانی نیست و می‌گفت ای کاش در لباس روحانیت بودم، در آن صورت می‌توانستم حرف‌هایم را بزنم.

ک‍ش‍ور‌ی‌، چ‍ه‌ در ق‍ب‍ل‌ و چه ب‍‍ع‍د ‌از ‌ان‍ق‍لاب‌ ‌اس‍لام‍‍ی‌، ب‍ه‌ ‌ع‍ن‍و‌ان‌ م‍ج‍‍ا‌ه‍د ف‍‍ی‌ س‍ب‍ی‍ل‌ ‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ر‌ا‌ی‌ ‌ا‌ع‍ت‍لا‌ی‌ ‌اس‍لام‌ ‌و ت‍ح‍ق‍ق‌ ح‍ک‍وم‍ت‌ ‌ال‍‍ه‍‍ی، پ‍ی‍وس‍ت‍ه‌ ت‍لاش‌ ک‍رد و ‌ه‍م‍گ‍‍ام‌ و ‌ه‍م‍ر‌اه‌ ب‍‍ا ح‍رک‍ت‌ه‍‍ا‌ی‌ انقلابی م‍ل‍ت‌، در ‌ه‍م‍ه‌ ص‍ح‍ن‍ه‌ه‍‍ا‌ی‌ ‌ان‍ق‍لاب‌ ح‍ض‍ور د‌اش‍ت‌ و ب‍س‍ی‍‍ار‌ی‌ ‌از ش‍ب‌‌ه‍‍ا ر‌ا ب‍‍ا چ‍‍اپ‌ ‌ا‌ع‍لام‍ی‍ه‌ه‍‍ا‌ی‌ ‌ام‍‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍‍ی‌ (ره) ب‍ه‌ ص‍ب‍ح‌ رس‍‍اند. وی در ر‌اه‌ دف‍‍ا‌ع‌ ‌از ‌آرم‍‍ان‌‌‌ه‍‍ا‌ی‌ ‌ام‍‍ام‌، چ‍ن‍دی‍ن‌ ب‍‍ار مورد ضرب و شتم قرار گرفت ‌ام‍‍ا ب‍‍ا ‌اف‍ت‍خ‍‍ار ‌از ‌آن‌ ی‍‍اد م‍‍ی‌‌ک‍رد و م‍‍ی‌‌گ‍ف‍ت‌: ‌ای‍ن‌ ب‍‍اطوم‍‍ی‌ ک‍ه‌ م‍ن‌ خ‍وردم‌، چ‍ون‌ ب‍ر‌ا‌ی‌ خ‍د‌ا ب‍ود، ش‍ی‍ری‍ن‌ ب‍ود. م‍ن‌ خ‍وش‍ح‍‍ال‍م‌ ‌از ‌ای‍ن‌ ک‍ه‌ م‍‍ی‌‌ت‍و‌ان‍م‌ ق‍دم‍‍ی‌ در ر‌اه‌ ‌ان‍ق‍لاب‌ ب‍رد‌ارم‌ و ‌ای‍ن‌ ت‍وف‍ی‍ق‌ و س‍‍ع‍‍ادت‍‍ی‌ ‌اس‍ت‌ ‌از س‍و‌ی‌ پ‍روردگ‍‍ار.

در زمان ن‍خ‍س‍ت وزی‍ر‌ی شاپور ب‍خ‍ت‍ی‍‍ار ب‍‍ا چ‍ن‍د ت‍ن از دوس‍ت‍‍ان‍ش طرح ک‍ودت‍‍ای‍‍ی ر‌ا ت‍ن‍ظی‍م و آن ر‌ا ن‍زد آی‍ت‌ال‍ل‍ه پ‍س‍ن‍دی‍ده مطرح کرد. ق‍ر‌ار ش‍د طرح ب‍ه اس‍ت‍ح‍ض‍‍ار ام‍‍ام خ‍م‍ی‍ن‍‍ی (ره) ب‍رس‍د و در ص‍ورت م‍و‌اف‍ق‍ت ای‍ش‍‍ان اج‍ر‌ا ش‍ود ام‍‍ا خ‍وش‍ب‍خ‍ت‍‍ان‍ه ب‍‍ا‌ ه‍وش‍ی‍‍ار‌ی ام‍‍ام و ف‍د‌اک‍‍ار‌ی ام‍ت ان‍ق‍لاب‍‍ی ک‍ش‍ورم‍‍ان، ان‍ق‍لاب اس‍لام‍‍ی در ۲۲ به‍م‍ن ب‍ه پ‍ی‍روز‌ی رس‍ی‍د و ن‍ی‍‍از‌ی ب‍ه اج‍ر‌ا‌ی طرح یادشده نشد.

کشوری همیشه می‌گفت: «ت‍‍ا ‌آخ‍ری‍ن‌ ق‍طره‌ خ‍ون‌ ب‍ر‌ا‌ی‌ ‌اس‍لام‌ ‌ع‍زی‍ز و ‌اط‍ا‌ع‍ت‌ ‌از ولای‍ت‌ ف‍ق‍ی‍ه‌ خ‍و‌ا‌ه‍م‌ ج‍ن‍گ‍ی‍د و ‌از ‌ای‍ن‌ م‍زدور‌ان‌ ک‍ث‍ی‍ف‌ ک‍ه‌ س‍ر‌ه‍‍ا‌ی‌ م‍ب‍‍ارک‌ ‌ع‍زی‍ز‌ان‍م‌ ر‌ا ن‍‍اجوانم‍رد‌ان‍ه‌ ب‍ری‍دن‍د، ‌ان‍ت‍ق‍‍ام‌ خ‍و‌ا‌ه‍م‌ گ‍رف‍ت‌.» او ب‍ه‌ ‌اذ‌ع‍‍ان‌ ب‍س‍ی‍‍ار‌ی‌ ‌از دوس‍ت‍‍ان‌ و ‌ه‍مرزم‍‍ان‍ش‌ م‍رد م‍ی‍د‌ان‌ ب‍ود و ق‍ل‍ب‍ش‌ ب‍ر‌ا‌ی‌ ح‍ف‍ظ ن‍ظ‍ام‌ و ک‍ش‍ورش‌ م‍‍ی‌ت‍پ‍ی‍د و در ر‌اس‍ت‍‍ا‌ی‌ ‌ای‍ن‌ ‌ا‌ه‍د‌اف‌ ب‍ل‍ن‍دش‌ ج‍‍ان‌ ر‌ا ن‍ی‍ز ن‍ث‍‍ار ک‍رد.

ایرج میرزایی درباره لحظه شهادت خلبان کشوری می‌گوید: در یکی از عملیات‌ها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز می‌کردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به بعثی‌ها وارد کردیم و آنهابرای نجات خود مجبور شدند پی در پی هواپیماهایشان را در آسمان تعویض کنند و اجازه نمی‌دادند هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوخت‌گیری کنند. شهید کشوری با صدای بلند فریاد می‌زد: بچه‌ها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط می‌کند. در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای بعثی به طرف ما می‌آمدند، اما ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم.

در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگ‌های عراق بالای سرتان پرواز می‌کنند؛ پس از مدتی شهید کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده؛ هرچه قدر او را صدا کردیم، جوابی نشنیدیم؛ تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او بلند شد؛ برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته شهید کشوری مواجه شدیم.

انتهای پیام/ ۳۶۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار