به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، دفاع مقدس دریای ژرفیست که با آن که بیش از سی سال از پایان آن گذشته است هنوز مروارید از آن صید میشود. هر قسمتی از آن را که میشکافیم پر از فداکاریها و از خود گذشتگیهاست، فداکاریهایی که شاید در شرایط زندگی عادی هرگز میدان بروز و ظهور پیدا نمیکردند. از خود گذشتگی هایی که گاه در چنگال دشمن بعثی رخ میدهد، گاه در بحبوحهی جنگ و میانه میدان، گاه در بیمارستان شماره دو ارتش و گاه در اردوگاه حشمتیه و محل نگهداری اسیران عراقی.
دفاع مقدس شرایطی را پیش آورد که افراد در جایگاههایی قرار بگیرند که گمانش را نمیبردند و آنها را در تعامل با کسانی قرار داد که خوابش را هم نمیدیدهاند و همین قرار گرفتن در شرایط سخت و طاقتفرسا منجر به رشد افراد شد.
نگاهبان راوی خاطرات آدمهایی است که هر کدام به نحوی در اردوگاه یا بیمارستان با اسیران عراقی در ارتباط بودهاند و مسئول نگهداری و نگهبانی از آنان هستند. عدهای در اردوگاه و عدهای در بیمارستان آلام جسمی و روحی اسیران را مداوا میکنند.
کتاب از زاویهای به جنگ پرداخته که کنجکاوی خواننده را به غلیان و جوشش بیاندازد و قوهی خیالش را قلقلک دهد که از دریچه راوی خاطرهها، در جایگاهی جدید و بدیع با جنگ مواجه شود. جایگاهی که کسی مانند من، تا پیش از روبروشدن با این کتاب، به طور کلی از وجود آن بیخبر بود. نگاهبان از زاویهای به دفاع مقدس پرداخته که شاید تا به حال به آن پرداخته نشده باشد.
روبرو شدن ما با چیزی به نام «اسارت» عموما از دریچهی نگاه اسرا و آزادگانی بوده که در زندانهای صدام و حزب بعث گرفتار بودهاند. در واقع آن چه با شنیدن واژه اسیر به ذهن ما میآید رزمندگان ایرانیای هستند که در شرایط سخت در اردوگاههای عراق زندگی میکنند و اکثر کتابهایی که درباره مفهوم اسارت خواندهایم در همین حیطه بودهاند. این بار، اما از زاویهای مقابلِ آن چه تاکنون با آن مواجه بودیم به اسارت پرداخته شده و این بار عراقیها در اردوگاههای ایران حاضر هستند و نیروهای ایرانی مسئولیت نگاهبانی از آنان را بر عهده دارند.
مواجه شدن با عراقیها نه در میدان جنگ که در دل خاک خودمان. روبرو شدن با اسیران در حالتی دوگانه. در حالی که کشور کماکان درگیر و دار جنگ با عراق و هم قطاران برخی از همین اسرای عراقیست باید طبق وظیفه دینی و انسانی از اسیران به خوبی نگهداری شود.
اسیرانی که عدهای از آنها کماکان به صورت جدی از هواداران حزب بعث هستند و در اردوگاهها هم تلاش میکنند به هر نحوی، آشوب و فتنه به پا کنند و شرایط را برای «نگاهبانان» سخت کنند و البته عدهی دیگری از اسرا که نمکگیر مهمان نوازی نگاهبانان شدند و از شدت این مهمان نوازی به گریه میافتند. آنها باور نمیکنند که جانشان تا این حد برای نگاهبانان مهم باشد که در جریان زلزله (زلزله منجیل رودبار که در بامداد سی و یک خرداد ۱۳۶۹ و به بزرگی ۴/۷ ریشتر اتفاق افتاد.) و انفجار در اردوگاه (اصابت دو راکت هواپیمای عراقی در اردوگاه حشمتیه در هفتم خرداد ۱۳۶۴) از طرف هم قطاران سابقشان، همه تلاششان را برای آرام کردن و تسکین دادن آنها انجام دهند.
این تلاشها تنها به رفع مشکلات جسمی اسرا محدود نمیشود. نگاهبانان همه تلاششان را میکردند که نیازهای روحی آنها را نیز برطرف کنند و از تلاش برای بهبود وضعیت اقامت، سلامت جسمی و روحی و حتی رفع دل تنگی آنها ابایی نداشتند. انگار نگاهبانان هر کاری از دستشان برمی آمده انجام میدادند تا اسرا کمتر احساس غربت کنند و بیشتر مهمان باشند تا اسیر.
این تلاشها گاهی خانواده و فرزندان نگاهبانان را نیز به زحمت میانداخت، ولی این عزیزان برای تسکین هم که شده این زحمت را به جان میخریدند. همانطور که نویسنده کتاب در ابتدا نگاشته: «فهمیدم نگاه این نگاهبانان گاهی مثل پدر است که لقمه نانی میدهد، گاهی مادری است که دلداریاش میدهد و این روزهای دوری از خانواده و زندگی اش را کمی آسان میکند.»
اسیران عراقی که هنری داشتند تلاش میکردند با پیشکش هنرشان حتی به اندازه یک تابلوی نقاشی مهمان نوازی ایرانیها را جبران کنند و از زحمات آنها قدردانی کرده باشند. یکی از اسیران، همدمش پرندهی کوچکش را به فرزند کوچک یکی از نگهبانان هدیه میکند. گویی تمام داراییشان را به پاس خدمت صادقانه و در طبق اخلاص به نگهبانان تقدیم میکنند. بسیاری از همین اسرا زمانی که از زیر بمباران دستگاه تبلیغاتی عراق خارج شدند و با واقعیت ایران و ایرانیها مواجه شدند، تحت تاثیر رفتار دینی و انسانی نگاهبانان، به «سپاه احرار» پیوستند و در مقابل صدام جنگیدند و شهید شدند و بسیاری از آنان نیز پناهنده شدند و پس از پایان جنگ در ایران ماندند و خانواده تشکیل دادند.
آن چه در کتاب ساری و جاری است شرح فداکاریهاست. شرح جوانمردیهاست. شرح باختن «پوریایولی» وار در مسابقه است تا اسیران برای لحظاتی هم که شده غم غربت را فراموش کنند و شاد باشند. شرح عزاداری برای امام حسین (ع) به سبک عراقیهاست و هروله کردن و به سر زنان دویدنشان. شرح بغض گلوگیری است که از فراق زن و فرزند نادیده حکایت دارد. شرح دلِسوخته برای اسیر بیمار عراقیست که به دلیل بیماری جانش را از دست داده. شرح نذری دادن برای اسیران عراقیست و البته شرح تشکیل خانواده و سر و سامان دادن هم هست. خلاصه کتاب دکان عطاریست که انواع ادویههای تلخ و شیرین را در خود دارد. روایتهای کوتاه کتاب گاهی اشک دارد، گاهی لبخند دارد، گاهی غم غربت و دوری از خانواده دارد، گاهی رگِ گردنِ باد کرده از غیرت دارد و همه اینها در کنار هم، یک جا و در یک کتاب نشسته اند.
نگاهبان حاصل یک سال تلاش نویسنده در مصاحبه و نگاشتن خاطرات نیروهای نگهدارندهی اسیران عراقی و راوی زحمات ارتش برای نگهداری و نگهبانی از آنهاست. نگاهبانیای که پزشک، پزشکیار، سرباز، سرتیپ و کارمند در آن دخیل بودهاند. پنجاه روایت کوتاه و خوشخوان که خواننده را خسته نمیکند و او را با زاویهای دیگر از جنگ مواجه میکند. کتاب را انتشارات سوره مهر در ۲۶۴ صفحه منتشر کرده است.
انتهای پیام/ 121