به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یاسوج، «سید شکرالله صادقینیا»، فرزند «سید محمدجان»، سال 1345 در روستای دورافتاده و محروم «شیخ هابیل» متولد شد. وی دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و برای تحصیل در مقطع راهنمایی راهی شهر دهدشت شد. همزمان با اتمام تحصیل وی در مقطع راهنمایی، مبارزات مردم ایران علیه حکومت شاهنشاهی شروع شد و سید شکرالله همگام با اقشار مختلف مردم در راهپیماییها علیه رژیم وقت شرکت میکرد.
صادقینیا سپس تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان ادامه داد و عضو انجمن اسلامی دبیرستان شد. پس از گذشت مدتی از آغاز جنگ تحمیلی توسط صدام علیه ایران، راهی جبهههای نبرد شد و پس از هفت بار اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل، در 18 بهمن 1364 در مقر واحد اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا به شهات رسید. پیکر این شهید طبق وصیت خودش، در گلزار شهدای شهر دهدشت به خاک سپرده شد.
شهید «سید شکرالله صادقینیا» در بخشی از وصیتنامهاش نوشته است:
سخن از شهادت است، آرمانی که تمام معصومین (ع)، حمزهها و علیاکبرها برایشان دست یافتن به آن منتهای آرزویشان بود، آرمانی که مولای متقیان علی (ع) پس از خوندل خوردنها و جنگیدن با منافقین وقتی به این آرمان عظیم دست مییابد، در آخرین لحظات زندگی فریاد میزند «فزت و رب الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم. و آرمانی که امام حسین (ع) برای آموختن اولین درس تاریخی به نسل بشریت اعمال حج را ناتمام گذاشت و روانه کربلای خونین شد، درسی فراموش ناشدنی است.
شهادت چه زیبا است؛ تنها راه رسیدن انسان به خدا و تنها سلاحی است که دشمن را یارای مقابله با آن نیست، شرافتمندانهترین مرگ شهادت است. آن که با مسیر شهادت به خدا میرسد همچون تشنهای است که بر آب وارد میگردد. شهادت فنا نیست. برادران ما در کربلای هویزه، خونین شهر و سایر کربلاهای دیگر خونشان به زمین ریخت، زیان نکردند. به خدا قسم که آنان خدا را ملاقات کردند و خداوند پاداش آنان را به طور کامل داد و به جایگاه آرامش پس از بیمشان پیش بندگان خالص و نیک خدا برد.
در این ایام که مستضعفین جهان گرفتار تیرهروزی هستند با تصمیم شهادت عزم کوچ کردن از این جهان نمودند و اندکی دنیای ناپایدار را به زیادی آخرت جاوید فروختند. این است که شهید پس از شهادت عنایت و کرامت خدا را مشاهده کرده و دوست دارد دوباره به دنیا برگردد و دوباره در راه خدا بجنگند و بار دیگر کشته شود. خدایا! حالا که دارم در راهت قدم برمیدارم، از تو میخواهم که مرگم را شهادت در راه خودت و زیر پرچم اسلام و اولیاء خودت قرار بدهی.
و اما چند جمله وصیتی به همه برادران و امت حزبالله؛ مردم این را بدانید که هر چه غیر از الله فانی است و همه به سوی او باز میگردند. همان طوری که نسلهای قبل از ما روی زمین و دنیا بودهاند و بعد هم رفتند، ما هم روزی خواهیم رفت «کل نفس ذائقه الموت» و برای ما ثابت شد که همه مزه مرگ را خواهند چشید. این را بدانید سفری پرمخاطره در پیش است و سرمایه اندک چون عمر و دشمن مکاری چون شیطان در کمین است، شیطانی که دستبردار نیست.
انتهای پیام/