گروه بینالملل دفاعپرس ـ خسرو خداوندخانی؛ در پایان جنگ جهانی دوم شاهد ایجاد نظام دو قطبی در ساختار نظام بین الملل (جنگ سرد) بودیم؛ بلوک لیبرال سرمایه داری غرب به رهبری ابالات متحده آمریکا و بلوک کمونیستی و سوسیالیستی شرق، با محوریت اتحاد جماهیر شوروی.
از آنجایی که نقطه اصطکاک شدید این دو قطبی، در منطقه اروپا و در واقع مرز بندی بین اروپای غربی و شرقی بود، آمریکا پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را که در واقع یک پیمان امنیتی نظامی با استراتژی واکنش سریع بود در سال ۱۹۴۹ با متحدین اروپای غربی خود در برابرخطر نفوذ بلوک کمونیستی اروپای شرقی ایجاد کرد.
اتحاد جماهیر شوروی نیز در سال ۱۹۵۱ میلادی و در اقدامی متقابل پیمان ورشو را با عضویت کشورهای متحد شرقی خود در ورشو پایتخت لهستان ایجاد کرد که به همین نام معروف شد.
در واقع در این نبرد نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک، هریک از دو ابرقدرت نسبت به حفظ مناطق نفوذ خود در برابر سرایت اصول و مبانی فکری و اعتقادی بلوک مقابل بسیار حساس بوده و نسبت به آن واکنش سریع نشان میدادند. به عنوان مثال میتوان به یورش نظامی برخی کشورهای عضو اتحادیه ورشو (مجارستان، بلغارستان، آلمان شرقی، لهستان و شوروی) به چکسلواکی با هدایت محوری شوروی در سال ۱۹۶۸ اشاره کرد، آنجایی که برخی مقامات سیاسی این کشور به فکر ایجاد برخی اصلاحات سیاسی و اقتصادی و ارتباط بیشتر با غرب افتادند که با واکنش شدید اعضای این پیمان و در واقع سرکوب این جنبش مواجه شد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹، در واقع ساختار دو قطبی نظام بین الملل از هم گسسته شد و با انحلال پیمان ورشو، شاهد تلاش ناتو برای گسترش و نفوذ به سمت شرق بودیم که تا حدود زیادی در این زمینه موفق شد و برخی از کشورهایی که روزگاری از اعضای مهم بلوک شرق در پیمان ورشو محسوب میشدند همچون لهستان، مجارستان، جمهوری چک و رومانی به عضویت این پیمان (ناتو) درآمدند.
حتی در برههای از زمان شاهد همراهی و همکاری روسیه با این پیمان نیز در چارچوب اصل همزیستی متقابل بودیم. باروی کار آمدن ولادمیر پوتین در روسیه، وی نه در فکر احیای ساختار ناممکن دوقطبی گذشته، بلکه در چارچوب دکترین بازسازی ساختارهای قدرت و تقویت پرستیژ بین المللی روسیه بر اساس پتانسیلهای موجود حرکت کرد.
بنا بر این اصل و دکترین، حساسیت، نگرانی و نهایتا موضعگیری سخت و محکم در برابر نفوذ و گسترش ناتو به شرق در راس برنامههای سیاست منطقهای و بین المللی روسیه قرار گرفت.
در واقع پوتین و روسیه، قرارگرفتن یک به یک کشورهای اروپای شرقی را در زیر چتر حمایتی ناتو و عضویت آنان در این پیمان را، تهدیدی جدی برای امنیت و منافع ملی خود احساس کرده و حفظ مناطق نفوذ را یکی از اصول لاینفک سیاست خارجی خود قرار داده اند.
مداخله مستقیم نظامی روسیه در جریان استقلال طلبی منطقه اوتسیای جنوبی از گرجستان و حمایت از استقلال طلبان در سال ۲۰۰۸
و یا دفاع از قیام بخش شرق نشین اوکراین علیه دولت غربگرای آن و الحاق شبه جزیره کریمه به خاک خود، نمونههایی از جدیت و عزم راسخ روسیه در مقابله با سیاست گسترش ناتو به شرق میباشد، سیاستی که میتواند در صورت غفلت روسها پیامدهای جبران ناپذیری از حیث امنیتی و جغرافیایی برای آنها داشته باشد.
بحران اخیر روسیه و اوکراین نیز که مجددا از سرگرفته شده در چارچوب همین ریشههای تاریخی قابل تفسیر است که نشان د هنده وجود رگههایی از جنگ سرد در دوران نظام دوقطبی و تقابل بین روسیه و کشورهای غربی و دولتهای شرقی متمایل به نظام سرمایه داری غرب است.
رزمایش ماه گذشته روسیه در دریای سیاه که ناتو در آن فعالیتهای زیادی دارد، نشان از آمادگی و هوشیاری روسیه در برابر هرگونه تجاوز و تهدید احتمالی ناتو برای مهار روسیه است.
انتهای پیام/ 112