به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، دوازدهمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، از ابتدای این هفته و با نمایش آثار منتخب در سینمافلسطین آغاز شده و تا پنج شنبه ۲۳ دی میزبان علاقمندان بود. به همین بهانه، نگاهی داشتیم به تعدادی از آثار حاضر در این جشنواره که در ادامه میخوانید.
یادداشتی بر مستند «زنان جبهه شمالی»
آشپزان خط مقدم
مریم برزویی: قصه فیلم از یک ناآسودگی شروع میشود و تا خط مقدم پیشروی میکند. صدای شیهه آژیر در همان آغاز فیلم و رجزخوانی زنها توی خط مقدم، آب پاکی را میریزد روی دست دشمن!
ناآسودگی که این روزها جنسش کمیاب شده یا بهتر بگوییم نوع آن تغییر کرده. آسایش را جای آرامش جاساز کردهاند و به خوردمان دادهاند. هرچه هم در این چاه بی سروته آسایش میریزیم، پر نمیشود. زنان ناآسوده این مستند، اما یک روز را هم با خیال معمولی زنانه نگذراندهاند. فکر و ذکرشان جهاد و مبارزه و بیرونزدن از چارچوب خانه خود بوده است.
جنیدی سردسته زنان رودسری، وقتی به همراه همسرش در کسوت امام جمعه، به رودسر کوچ میکند، اوضاع کشور تازه انقلاب کرده، آرام و قرارش نمیدهد. به توصیه همسر وارد انجمن زنانهای در شهر میشود و عَلَم کارهای جهادی را بلند میکند. هنوز شیرینی انقلاب زیر زبان مردم مزه نکرده است که دیوانهای سنگی توی چاه میاندازد و جنگ آغاز میشود. زنهای انجمنی گوش به فرمان امامشان، چادر همت به کمر میبندند و وارد فعالیتهای پشتیبانی جنگ میشوند. کمکم مزه جنگ را عوض میکنند. رندهبهدست برای پخت مربا میآیند. شال و کلاه میبافند. کلههای قند را حبهحبه میکنند. هر نقطه شهر تبدیل میشود به پایگاه کمکهای مردمی. از مدرسه خانم موسوی گرفته تا خانه خانم منزوی!
حالا تو در خیال خودت داری مستند تماشا میکنی و هر بار اشکهایت سرازیر میشود. درود میفرستی به غیرت زنان سرزمینت. اما در میانه مستند ورق برمیگردد. کار زنها به پشتیبانی جنگ ختم نمیشود. گلهمندند. به همین مقدار سهمشان از جنگ راضی نیستند. میخواهند در جبهه نزدیکتری بجنگند. ماجرا از رفتوآمدهای خانم امام جمعه به خط مقدم شروع میشود.
آشپزخانه گردان ۱۴صاحبالزمان، قرار است رخت نو بر تن کند. ۲۲۰زن گیلانی رضایتنامه به دست، عازم خط مقدم میشوند و تو شاهد ساک بستن مردها برای زنهایشان هستی. آشپزخانه هویزه میشود معبر و مسجد و سنگر زنان!
مستند در دقایق پایانی خاطرات تلخ و شیرین روزهای خط مقدم را زیرورو میکند. حتی زمانی که خبر عقبنشینی زنها به پشت جبهه میآید، گریه و غم دوام نمیآورد و آغازی میشود برای مسیر دوباره.ای کاش پایان مستند با خندههای همان مادر شهیدی ختم میشد که میگفت: «محال است بتوانی گریه مرا درآوری! من مقاومت میکنم!»
دوربین حالا بعد گذشت چند دهه، چهرههای چروکافتادهای را به تصویر میکشد که روایتهایی از سالهای نزدیک با خودشان آوردهاند. لهجه محلی راویها، انطباق تصاویر و فیلمهای مرتبط با روایتها، دستنوشتههای زنان و... مستند را دیدنیتر کرده است. هرچند ابهاماتی در مستند دیده میشود و جای خالی پرداختن به آنها خودنمایی میکند: بچهداری، همسرداری، مدیریت امور منزل در زمان حضور در جبهه و فعالیتهای پشتیبانی جنگ، مصاحبه با اعضای خانواده، پرداختن به انجمن زنانه و فعالیتهایش، آموزشهای قبل از حضور در جبهه، شرح بیشتر وقایع، زمان حضور در جبهه و...
مستند زنان جبهه شمالی، حکایت زنهای ناراضی است. زنهایی که به دنبال سهمخواهی از جبهه و جنگ هستند. اما نه آن سهمخواهیهای معروف!
این زنان، معرفهای خوبی از الگوی سوم زن هستند. الگویی که در بستر انقلاب اسلامی شکل گرفت و در مقابل نگاه شرقی و غربی به زن، قد علم کرد. زنی که نه مثل زن غربی از ارزشهایش کوتاه آمده و نه، چون زن شرقی زنانگیاش را به محیط زندگیاش محدودکرده، بلکه آن را به اندازه یک سرزمین وسعت داده است.
نگاهی به فیلمکوتاه «هم قسم»
سرگذشت دو رزمنده از دو ملت/ اسلام مرز نمیشناسد
علیرضا سقارضایی: یک نگاه نو از یک زاویه جدید اولین امتیازی است که در فیلم کوتاه «هم قسم» به چشم میخورد. شروع روایت یک داستان جنگی از درون جبهه دشمن، زاویهای ست که کمتر دیده شده و برای بیننده تازگی دارد.
اولین قهرمان این داستان قبل از هرکسی «مادر» است، گرچه داستان قصد دارد به شخصیت دیگری بپردازد. تعلیقی که برای معرفی شخصیت اصلی داستان در فیلمنامه گنجانده شده است، آن را جذابتر کرده است. اما قالب اثر به نویسنده این اجازه را نداده است که قهرمان را بیشتر برای بیننده معرفی کند. به بیان دیگر قهرمان داستان بیشتر موضوع دوم داستان است و فیلم بر محور داستان راوی جلو میرود.
اگرچه به ظاهر سازنده خیلی با کمبود امکانات مواجه نبوده است، ولی به شدت با کمبود بازیگر دست و پنجه نرم کرده. به طوری که در حین تماشای فیلم تصور بیننده بیشتر از تصویر درگیر است. مثلا بیننده باید تصور کند این نوجوانهایی که بیشتر شبیه بچههای گروهان بلال هستند، همان عراقیهای فراری پیوسته به ایران یا همان «گردان بدر» هستند، در حالی که نه سن مناسبی برای این نقش دارند و نه گریم مناسبی.
همچنین کاش بازیگری که برای نقش شهید «شعبان نصیری» انتخاب میشد قدری جوانتر و درشت اندامتر بود تا هم به ایشان شبیهتر باشد و هم بتواند نقش را قدری قرص و محکمتر پیاده کند. به نظر من بازیگرترین بازیگر فیلم همان دونوجوان اسیر ایرانی هستند که عاری از هرگونه شعار و کلیشه نقش خود را با درون مایه طنز به خوبی ایفا کرده و از سیر داستان خارج میشوند. میزانی که روی روایت و نریشن کار شده است و به خوبی ما را در حال و هوای داستان فرو میبرد. روی دیالوگها کار نشده یا حداقل دیالوگها به خوبی اجرا نشده است.
در نهایت اگرچه حق مطلب ادا نشده است، ولی داستان به خوبی توانسته آهستگی و پیوستگی خود را حفظ کند و بیننده را تا لحظه آخر با خود همراه کند و صحنههایی از رشادتهای شهید والامقام «شعبان نصیری» و سایر دلاورمردان این مرزو بوم و همچنین صفحهای از برادری و برابری مردم ایران و عراق را چه در دفاع مقدس و چه در محور مقاومت به تصویر بکشد.
دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، از شنبه ۱۸ دی شروع شده و تا ۲۳ دی، آثار جشنواره در این مراسم، در سینمافلسطین تهران و به صورت مجازی در Ammaryar.ir به نمایش درمیآیند. آیین اختتامیه جشنواره عمار نیز ۲۴ دی با تقدیر از برگزیدگان بخشهای مسابقه مستند و داستانی برگزار میشود.
انتهای پیام/ 121