وصیت‌نامه شهید «علی‌اصغر بذرپاچ»؛

معامله کردن با خدا ناراحتی ندارد

شهید «علی‌اصغر بذرپاچ» در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: خون من که از خون علی‌اکبر (ع) و علی‌اصغر حسین (ع) رنگین‌تر نیست؛ با خدا معامله کردن که ناراحتی ندارد.
کد خبر: ۵۰۴۰۲۵
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۹ - 02February 2022

معامله کردن با خدا ناراحتی نداردبه گزارش دفاع‌پرس از کرج، «علی‌اصغر بذرپاچ» در تاریخ 24 بهمن سال 1345 در روستای شیخ حسن از توابع شهرستان ساوجبلاغ دیده به جهان گشود و دانش‌آموز پایه سوم مقطع متوسطه بود که به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در تاریخ 22 دی سال 1365 در فاو عراق به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد.

وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، سلام و درود به روان پاک ائمه اطهار (ع) و حضرت محمد بن عبدالله (ص) و علی ولی خدا. سلام و درود به شهیدان راه حق و حقیقت از صدر اسلام تاکنون به‌خصوص شهدای خیبر که اکنون سالگرد آن شهیدان است، سلام به شهید مظلوم و 72 یار باوفایش و شهیدان محراب و نخست‌وزیری. سلام و درود به شهیدان زنده‌ تاریخ، سلام و درود به ایثارگران راه الله به‌خصوص رزمندگان سلحشور و امت حزب‌الله و همیشه بیدار و هوشیار، سخن را آغاز می‌کنم.

شاید این آخرین گفته‌های من باشد که قلم به دست گرفته‌ام و سخن به روی کاغذ می‌آورم. بله ما سه پروانه عاشق و معشوق بودیم که باید تک‌به‌تک پر می‌کشیدیم و می‌رفتیم. هر کداممان در یک سال؛ محسن در سال 1361، ابوالفتح در سال 1362 و من نیز اگر خدا قبول کند در سال 1363 خواهم رفت و به دو پروانه‌ رفته خواهم پیوست.

پروانه‌هایی بودیم که سال‌ها با هم رفیق و دلسوز بودیم و حالا آن‌ها رفته‌اند و من مانده‌ام و طاقت در خانه ماندن و پشت میز کلاس نشستن را ندارم، رفتم که اگر خدا قبول کرد به دو پروانه‌ قبل بپیوندم. اشهد ان لا اله الّا الله و اشهد انّ محمّد رسول‌الله.

سخنی دارم با عزیزانی که بعد از من زندگی خواهید کرد. اول با خانواده‌ دلسوز و مهربانم، بعد با دیگران. ای خانواده‌ دلسوزم، اگر خدا خواست و در درگاه حق‌تعالی نمره قبولی گرفتم، غرور شما را فرا نگیرد که بگویید ما خانواده‌ شهید یا مفقود هستیم. ارزش شما در درگاه حق‌تعالی خیلی زیاد است، مبادا با غرور خود این ارزش والای خود را پایین بیاورید.

من اولین و آخرین کسی نباشم که از این خانواده در راه خدا قربانی می‌شود، نگذارید خدای‌ناکرده اسلحه‌ من بر زمین بماند. خانواده مهمان‌نوازم، امیدوارم عروسی مرا (شهادت) پر تجمل نگیرید، آن مخارجی که می‌خواهید برای عروسی من خرج کنید در راه خدا خرج کنید.

امیدوارم بعد از من یک خانواده نمونه و به تمام معنا باشید که تاکنون بوده و هستید. مبادا دشمن را شاد کنید با گریه‌های بلند و آه و زاری در ملأ عام. اگر هم خواستید گریه کنید برای شهدایی گریه کنید که پدر و مادر و یا کسی را برای گریه نداشتند. برای علی‌اکبرها و عباس‌ها گریه کنید. خون من که از خون علی‌اکبر (ع) و علی‌اصغر حسین (ع) رنگین‌تر نیست؛ با خدا معامله کردن که ناراحتی ندارد.

پدر گرامی، موقعی که به مسجد می‌روی مرا نیز به یاد بیاور و از خدای بزرگ و بی‌همتا برایم طلب آمرزش کن و اگر راه کربلا باز شد و به زیارت اباعبدالله (ع) رفتی به امام حسین (ع) بگو که پسر من نیز آرزوی زیارت قبر شش‌گوشه‌ تو را داشت و در راه تو به خون غلطید و پرواز کرد و در آخر ای مهربان، مرا از نافرمانی‌هایی که در کارهایی که بر عهده من گذاشتی کردم ببخش و حلالم کن که اگر شما مرا حلال نکنید کارم سخت درگیر است.

برادرانم، نمازتان را سر وقت بخوانید و بی‌توجه به نماز نباشید و در دعاها شرکت کنید که پیغمبر اسلام (ص) می‌فرماید: (الدّعا سلاح المؤمن) دعا سلاح مؤمن است و دیگر اینکه بسیجیان را رها نکنید، نگذارید جای خالی من در بسیج معلوم شود چراکه این‌ها آیه‌های قرآن و امید آینده اسلام هستند. دیگر اینکه سعی کنید قرآن بیشتر بخوانید و در آخر از همگی شما حلالیت می‌طلبم. الحقیر الضعیف، علی‌اصغر بذرپاش.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها