دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

فعالیت‌های انقلابی حاج قاسم از چه زمانی شروع شد؟+ فیلم

حاج قاسم سلیمانی همواره خود را سرباز انقلاب و امامین انقلاب معرفی می‌کرد و در صحبتی از میزان یقین امام خمینی (ره) روایتی را بیان کرده است.
کد خبر: ۵۰۴۰۶۶
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۲:۱۲ - 03February 2022

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، چهارم آبان سال ۱۳۵۳ انتشار شعر به مناسبت تولد محمدرضا پهلوی در یک روزنامه قاسم سلیمانی جوان را نسبت به شاه و وضعیت کشور کنجکاو می‌کند. او پیگیر اخبار و اوضاع کشور می‌شود، دو سال بعد در ۱۳۵۵ پرسش و کنجکاوی پای او را به مسجد قائم کرمان که مرکز تجمع مبارزین علیه سلطنت پهلوی بود، باز می‌کند. در همان سال با دو نفر دیگر تصمیم می‌گیرند، علیه برنامه‌های فاسد فرهنگی اقدام کنند و خودروی خوانندگان فاسد و رقاصه‌هایی که برای مراسمی به کرمان آمده بودند را پنچر کنند.

فعالیت‌های انقلابی حاج قاسم از چه زانی شروع شد؟ / روایت تکان دهنده از میزان یقین در امام خمینی (ره)+ فیلم

به‌دنبال همان روحیه مبارز، در محرم سال ۱۳۵۵ قاسم سلیمانی در خیابان شاهد تعرض یک پاسبان به دختری بدحجاب بود که این اتفاق برای او بسیار سنگین و زننده بود برای همین به سرعت تصمیم گرفت وارد عمل شود. قاسم با آن بدن ورزیده در فنون رزمی برای اینکه پاسبان دست از آن دختر بردارد به او حمله کرد و در نتیجه پاسبان نقش بر زمین شد. قاسم فرار کرد پاسبان‌های دیگر به دنبال او بودند، اما پیدایش نکردند.

در بهار ۱۳۵۶ برای اولین بار به مشهد رفت برای نخستین بار نام دکتر شریعتی و امام خمینی (ره) را شنید و کمی با آنان آشنا شد. قاسم با عکسی از امام خمینی (ره) به کرمان بازگشت. برگشت به کرمان با آغاز شعارنویسی در سطح شهر همراه شد. انقلاب روز به روز شعله ور‌تر می‌شد، ۲۴ مهر ۱۳۵۷ نیرو‌های ساواک مسجد جامع کرمان را که محل تجمع مبارزین بود و قاسم نیز در آنجا حضور داشت به آتش کشیدند. پس از این اتفاق قاسم که چند ماه قبل کارمند اداره آب شده بود برای اعتصاب و اعتراض محل کارش را ترک کرد.

دو ماه مانده به پیروزی مامورین رژیم پهلوی برای سرکوب تجمعی که به مناسبت چهل شهادت یکی از انقلابیون در مسجد ملک کرمان حرکت می‌کنند، قاسم وقتی متوجه حرکت ماموران شد به سرعت خودش ر ا به مسجد رساند و خبر حرکت ماموران را داد. قاسم جان ده‌ها نفر را نجات داد.

قاسم سلیمانی بعد‌ها با شروع جنگ به صف رزمندگان اسلامی می‌پیوندد و به فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله منصوب می‌شود. او سپس به یکی از بزرگترین فرماندهان در سطح منطقه تبدیل می‌شود. وی همواره خود را وفادار به آرمان‌های انقلاب اسلامی و امامین انقلاب دانسته و خود را به عنوان سرباز معرفی می‌کند.

وی در یکی از سخنرانی‌هایش روایت تکان‌دهنده‌ای از روزی که امام خمینی(ره) احساس کرد توسط ساواک ربوده شده را تعریف کرده است. او می‌گوید: امام می‌فرمایند ساواک من را دستگیر کرد و مرا از قم به سمت تهران می‌برد، ماشین را بردند در بیابان و یقین کردم مرا می‌خواهند بکشند، بعد مدتی ماشین برگشت به جاده اصلی به سمت تهران، یقین کردم نمی‌خواهند بکشند، ایشان فرمود من در بین این دو یقین به خودم مراجعه کردم که اتفاق چه اثری بر من داشته است، دیدم والله بر من اثری نداشته است. خیلی حرف است شما یقین به مرگ کنی و یقین به حیات کنی و هیچ یک از این دو یقین اثر‌ی بر شما نگذارد، نه خوفی ایجاد کند و نه شوقی ایجاد کند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها