به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «یوسف قنبری» رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس در سال ۱۳۴۴ در خراسان به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۶۱ به همراه تیپ حضرت «رسول اکرم» و در گردان «شهید رجایی» راهی میدان جنگ شد و بعد از مدتی همزمان با مرحلهی پنجم «عملیات محرم» به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او ۸ سال از دوران اسارت خود را در زندانهای «موصل» عراق سپری کرد و در ۲۷ مرداد سال ۱۳۶۹ از بند اسارت آزاد و به آغوش وطن بازگشت.
قنبری در خاطرات خود پیرامون گرامیداشت دهه فجر در دوران اسارت بعثیها روایت میکند: وقتی کشور اشغال شد، نوجوانی ۱۵ ساله بودم و از نظر بقیه پسر بچهای بودم که هنوز دست چپ و راستش را نشناخته است. اما شور و شوق آن روزها و و حس میهنپرستی پاهایم را به میدان جنگ باز کرد. با هر بدبختی که بود خانوادهام را راضی کردم و در بسیج محله ثبتنام کردم. یک ماه بعد برای آموزشهای نظامی به یزد اعزام شدم و در مهر ۶۱ همزمان با ۱۷ سالگیام برای دفاع از وطن اسلحه به دست گرفتم و در جریان عملیات محرم اسیر شدم.
اگرچه اسیر بودیم اما، همزمان با جشنها و مراسماتی که در ایران برگزار میشد ما هم مراسماتی داشتیم. از جمله ۲۲ بهمن هر سال مسابقات ورزشی مثل فوتبال و کشتی به دور از چشم عراقیها برگزار میکردیم. خوب به یاد دارم وقتی وسط اردوگاه بر روی تشکهای که به زور آنها را دور هم چیده بودیم میایستادیم چند تا از بچهها را نگهبان میگذاشتیم تا مسابقه انجام شود و بعد از پیروزی سرود ملی را میخواندیم و با شیرینیهای مختصری که بچهها با خمیر نان و شکر و شیری که با حقوق یک دینار و نیم خود میخریدند و درست میکردند جشن میگرفتیم.
گاه در بین مسابقه سرباز بعثی به اردوگاه سرک میکشید، اما قبل از ورود بچهها خبر میدادند. ما هم تشکها را به هم میریختیم و عرق خود را خشک میکردیم تا بهانهی به دست آنها نداده باشیم. در اسارت بچهها خودجوش برای کارها داوطلب میشدند، کارهایی که در این روزها خیلیها در ازای پول هنگفت هم حاضر به انجام آن نیستند. در آنجا هر چه سختگیری عراقیها بیشتر میشد وحدت بچهها هم بیشتر میشد تا سختی اسارت قابل تحملتر باشد.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ ۹۱۱