گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس _ علیاکبر عبدالعلیزاده؛ دیدن بعضی فیلمها سراسر غافلگیری است؛ هادی حجازیفر در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند خود با «موقعیت مهدی» ره صد ساله را یک شبه طی کرد، به طوری که بعد از چند روز هنوز مزه فیلم زیر دندان عقلم مانده است.
یک فیلم سخت از همه نظر، تصمیم ساخت فیلمی که از طرح و سیناپس تا فیلمنامه و پیش تولید و تولید سراسر دردسر و مشکل و چوب لای چرخ است. اصولا یک غیرتی میخواهد که در تن هر فیلمسازی نیست.
دوستان مثلا ارزشی از یک سو به بهانه وجود رازهای مگو، واقعیتهای اختلاف برانگیز، طرف از ماست یا برماست، فلان جا در فلان فیلمش کج ایستاده و راست نشسته و ... سعی میکنند مانع ساخت فیلم جدی درباره سالهای دفاع شوند، میگویید نه؟ برویم ببینیم انجمن دفاع مقدس چگونه فیلمهای موثری، چون «چای تلخ» تقوایی و ... را زمین زد.
اصلا ببینید این نهاد متمرکز بر سینمای دفاع مقدس و انقلاب در دهه هفتاد و هشتاد به مدت ۱۵ سال در دوره مدیریت شخصی معین چند فیلم را حمایت کرده که در زمره آثار ماندگار سینمای ایران باشند؟ هیچ!
در این فیلم ماندگار هم دوست نادان و دشمن دانا بلایی برسر حجازیفر آوردند که در نیمه راه گفت بعد از این فیلم دیگر فیلم جنگی نمیسازم!
حالا «موقعیت مهدی» همه حساسیتها را با هم دارد و فیلمساز بهخوبی دست به زخم کهنهای فشرده که غاطبه مردم اصلا خبری از آن نداشتند. رازهای مگویی که حتی در ساختههای مشابه مثل «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار» و ... به این صراحت به آن پرداخته نشد.
عنوان موقعیت مهدی اصولا یک واژه دوپهلو است، از موقیت شهادتش و موقعیت او در روزهای پایانی عمر پربرکتش. گرچه باز هم فیلمساز و جریان حامی تولید آن، حرف خود را در هزار لفافه پیچیدهاند، اما برای اهل نظر گفته میشود هرآنچه باید گفت؛ رازهای مگوی سربداران!
فرماندهانی که از غلطهای آشکار مدیریت جنگ به تنگ آمدند و زبان به نقد گشودند و در زمانی آنچنان تحت فشار قرار گرفتند که در بزنگاه نبرد در شرایط غیر منطقی آنقدر ماندند تا بال پرواز بر شانههایشان رویید.
اینکه چگونه لو میرفتند و چگونه شهید شدند و چرا اثری از کالبد آنها باقی نماد و ... را هم میگذاریم بر گردن سرنوشت و اما فیلم؛ روایت هوشمندانه اپیزودیکی دارد که بهواسطه آن همه موانع را دور زده و درست آمده سر اصل مطلب. برادران باکری چه کسانی بودن و چگونه زیستند و چطور شهید شدند. حتی اپیزیود میانی آن دو رفیق دلبسته هم در جهت بسط همین روایت است.
کلید واژهها از عنوان هر اپیزود تا دیالوگهای بههم تنیده و جادویی همچون عنوان فیلم، هوشمندانه و محمل معنا است. ویژگی دیگر فیلم ارائه تصویر لخت واقعیت است، نکتهای که هرگاه و در هر جا بهدرستی جاری شود مخاطب را مستقیما میبرد تا خود حقیقت.
به سکانس جلسه عملیات با حضور آقا محسن و شهیدان باکری و کاظمی و سردار سلیمانی و ... بهعنوان نمونهای بارز توجه کنید. جملهها منطبق با مستندات صدای جلسه و کاملا واقعی است. صدای مکالمات بیسیم در جای جای فیلم خصوصا در اوج بحران صحنههای جنگی مستند است و این جادوی واقعیت است که مخاطب را میخکوب میکند، اوج در سکانس پایانی و دیالوگی شگفت میان شهید باکری و شهید کاظمی! جملات دو پهلویی که اگر فیلم را ندیده باشی یک معنی دارد و حالا که «موقعیت مهدی» را دیدهای و درک کردهای، رمز گشایی میشود و یقهات را میچسبد.
انتخاب بازیگران بهشدت جاهطلبانه و در عین حال جذاب است. هادی و وحید حجازیفر با گریم خوب شهرام خلج کاملا باورپذیر و جذاب هستند. همه نقشها از کوچک و بزرگ در فضاهای شهری و جنگی در کنترل این بازیگر- کارگردان است. بازیهایی که فضای اثر را هرچه بیشتر مستندسازی میکند.
وحید ابراهیمی در فیلمبرداری، شاهکار حرفهای خود را به جا گذاشته است. ظرفیت فیلمنامه و نگاه کارگردان، در کنار فهم فیلمبردار از موقعیت، لحظههای ناب بسیاری از تلخ و شیرین خلق کرده است. تا به حال یک زمین فوتبال خالی را در وسط دشت پر برف، از آسمان تماشا کردهاید؟ تا به حال عروج را در آب تجربه کرده اید؟ فاجعه انسانی خط مقدم جنگ را در چهره یک رزمنده نوجوان مرور کردهاید؟ یا زیارت عاشورا را تا انتها، در چشم یک بسیجی خواندهاید؟ (۱) و ... اینها گوشهای از جادوی جاری دوربین سیال ابراهیمی است.
تدوین حسین جمشیدی، طراحی صحنه امیر زاغری، لباسهای بهزاد آقابیگی که اصلا نقش کلیدی در تداعی معانی فیلم دارد، درخشان است. صدابرداری مسیح حدپور سراج فرزند بازیگر خوب خوزستانی هم بینظیر است. کار صدابردار است که زمینه کیفیت کار صداگذار یعنی مهران ملکوتی را فراهم میکند.
موسیقی مسعود سخاوتدوست و جلوههای میدانی ایمان کرمیان و جلوههای بصری محمد برادران بینظیر است. آنچه در فیلم میبینید بخش کوچکی از یک مینیسریال است که تماما با این کیفیت تولید شده است.
در مجموع اگر میخواهید خاطرهای سینمایی برای خود ثبت کنید فیلم «موقیعت مهدی» را ببینید و اگر عاقبت بهخیری فرزندانتان را میخواهید آنها را با خود همراه کنید. بعضی حقیقتها آدم را مجبور میکند پایش را در زندگی کج نگذارد. میگویند چشمی که بر شهادت سردار سلیمانی اشک ریخت دیگر به سختی بتواند بر حرام خیره شود.
(۱) این جمله برداشتی است از شطحیات کتاب «نافله ناز» نوشته طناز مرحوم احمد عزیزی که در زمان جنگ با آن زندگیها کردم.
انتهای پیام/341