به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «نوروزعلی میرشکار» روز ۱۳۴۳/۱/۱ در روستای «نسرکان» شهرستان «خانببین» در استان گلستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در شهر «گلند» و تحصیلات راهنمایی را در شهرستان «آزادشهر» به پایان رساند و پس آن به روستای «والشآباد» رفته و در آنجا ساکن شدند.
وی پس از شرکت در دفاع مقدس روز دوم فروردین ۱۳۶۱ طی عملیات فتحالمبین به شهادت رسید. حال روابط عمومی موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مصاحبهای با «نرگس میرشکار» خواهر شهید انجام داده است که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم:
بزرگترین آرزوی شهید «میرشکار»
رفتار برادرم با والدینمان آنقدر عالی بود که چندین بار بعد از شهادتش مادرم میگفت: «کاش این چند سالی که پسرم زنده بود، یک حرف بلندتر به من میزد حداقل دلم نمیسوخت.» با همه خواهرها مهربان بود و هیچ فرقی بین ما نمیگذاشت. بزرگترین آرزوی نوروزعلی این بود که از حقوقش برای پدر و مادرمان خانهای بخرد.
توصیات شهید به حجاب
نوروزعلی بیشتر درمورد حجاب به من توصیه میکرد و بارها در دفاتر تکلیفم مینوشت: «ای زن، به تو از فاطمه اینگونه خطاب است/ ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و همیشه در کتابهایش توصیه به حجاب میکرد و میگفت: خواهرم حجاب تو وقار توست، وقار تو حجاب توست. با دوستانش خیلی صمیمی بود و در مدتی که با هم به مدرسه میرفتیم ندیدم که با دوستی اختلافی داشته باشد.
هر شب جمعه در منزل ما دعای کمیل برگزار میشد و برادرم با همرزمانش که از جبهه مرخصی میآمدند و دعا میخواندند. بیشتر کتابهایی در رابطه با اسلام، امام خمینی (ره) مطالعه میکردند.
اعزام به جبهه با دستکاری شناسنامه
برادرم اواخر سال ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شد. از آنجا که سنش کم بود، با دستکاری در شناسنامه دو سال سنش را بالا برد. پدرم با همکاری شورای محل کارهای قانونی شناسنامه را انجام دادند.
روز دوم فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس شوش در عملیات فتحالمبین با برخورد تیر مستقیم به سرشهید شدند و سه روز بعد از شهادت تشییع شد. آن موقع پدرم گرگان نبود. به مدت سه روز جنازه را نگه داشتند اما به دلیل برف و بسته بودن جادهها پدرم به مراسم تشییع نرسید و تا آخرین روز زندگیاش باور نمیکرد که تنها پسرش شهید شده باشد.
وصیتنامه برادرم روز تشییع او قرائت شد و دیگر دست ما نیست. نوروزعلی در وصیتنامه خود از ملت خواست که پشت امام و رزمندگان را خالی نگذارند، جبههها را خالی نگذارند و تاکید کرد که مثل مردم کوفه نباشیم که حضرت علی (ع) را تنها گداشتند. همچنین به خواهرها هم حجاب اسلامی را تاکید کرده بودند.
شهادت برادرم افتخار ما است
به خودم افتخار میکنم که خواهر شهید هستم. میدانم که برادرمان در راه اسلام شهید شد و شهادتش افتخار ماست. ما با حجاب و عفتی که داریم باید زینبی رفتار کنیم و امر به معروف و نهی از منکر باید همیشه ورد زبانمان باشد. اگر میبینیم کسی حجابش را رعایت نمیکند به او تذکر بدهیم چون در قرآن بر «امر به معروف و نهی از منکر» تاکید شده است.
شوق تحصیل با تشویق برادر
زمانی که برادرم میخواست مرا برای کودکستان ثبت نام کند، به مدرسه رفتیم. به ما گفتند: «چون شش ساله هستی باید برای کلاس اول ثبت نام کنی.
برادرم گفت: خواهرم، مدرسه میروی؟
من از او پرسیدم: مدرسه چطور جایی است؟
نوروزعلی من را به مغازه روستا برد و برایم مداد، دفتر، مداد رنگی و… خرید و گفت: در مدرسه نوشتن را یاد میگیری و آنجا به تو جایزه میدهند.
با حرفهای برادرم شوقی در من ایجاد شد و الان با سواد بودنم را مدیون برادرم هستم.
عشق به امام خمینی (ره)
یادم هست که به برادرم میگفتیم: اگر در جبهه اسیر شوی، عراقیها از تو میخواهند که به حضرت امام (ره) توهین کنی، آن وقت چه میکنی؟
برادرم گفت: امیدوارم اسیر نشوم اما اگر اسیر شدم، یک چاقو همیشه در کمرم هست و با آن چاقو زبانم را میبرم که زبان نداشته باشم به امام و رهبرم توهین کنم.
انتهای پیام/ 118