همراه با شهدا/ بخشی از زندگینامه و وصیت‌نامه شهید ابراهیم بهادری؛

وای بر شما یاران نیمه‌راه که در پیکار با دشمنان بهانه می‌جویید

هر وقت حق را تنها دیدید باید یاریش کنید؛ وای بر شما یاران نیمه‌راه که در پیکار با دشمنان سستی می‌ورزید و بهانه می‌جویید.
کد خبر: ۵۱۴۹۱
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۰ - 19August 2015

وای بر شما یاران نیمه‌راه که در پیکار با دشمنان بهانه می‌جویید

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، ابراهیم بهادری در سال 1346 در شهرستان فیروزآباد دیده به جهان گشود. از همان آغاز کودکی با مشکلات و سختیهای زندگی آشنا شده و کودکی آب دیده و با تجربه به بار آمد. از همان ابتدای کودکی به مسائل دینی و اخلاقی علاقهمند بود و هر چه بزرگتر میشد در میان آشنایان و به خصوص فقرا و نیازمندان محبوبتر میشد. زیرا در کمک کردن به آنها همیشه ثابت قدم بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. او خود با فقر بزرگ شده بود و به خوبی فقر را درک می کرد. چون درآمد پدر خانواده کفاف زندگی را نمیداد او نیز به شغل کارگری مشغول بود و از این راه در تأمین معاش خانواده سهیم بود.

شهید ابراهیم بهادری در تاریخ 1/9/1362 به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان آموزشی شهید دستغیب مشغول به خدمت شد پس از پایان دوران سربازی تصمیم گرفت که به جبهه حق علیه باطل برود تا این که در تاریخ 19/10/1365 به منطقه شلمچه اعزام شد در عملیات کربلای 5 شرکت کرد. سرانجام پس از رشادتهای فراوانی که از خود نشان داد بر اثر جراحات وارده شربت شهادت را نوشید و به دیدار عاشقان رفت.

فرازی از وصیت نامه شهید

من این مرگ را از عسل بر وجودم سزاوارتر میدانم. چون اطاعت از امام است و این وظیفه شرعی هر مسلمان است.

اکنون من که عازم میدان نبرد هستم شهادت را کاملا در وجودم لمس میکنم و ذره ای تردید بر من مستولی نیست و این را بدانید و آگاه باشید که من راهم را رفتهام، آگاهانه می روم و این را بدانید که شماها همیشه و هر وقت حق را تنها دیدید باید یاریش کنید وای بر شمایاران نیمه راه که در پیکار با دشمنان سستی میورزید و بهانه میجویید. خدا رو شکر می کنم که با اینکه که کاملا به سخنان امام جامه عمل نپوشاندهام باز راه نجات را یافتهام و به آن ادامه دادم که راه فی سبیل الله و شهید شدن است. از این رو به خدای بزرگ و بی همتا توکل میکنم و بر چشم و دل به آفریدگار یکتا میورزم و به راهی گام مینهم که رضای خدا در اوست و بار خدایا یا پیروزم کن، تا به کربلا برسم و یا شهادت را نصیبم کن تا به حسین بپیوندم و یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف توتیه اجر عظیما.

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، قلب تپنده ملتها و این نجات دهنده قدس از چنگال صهیونیستها.

پدر و مادر عزیزم من هم اکنون که عازم جبهه جنگ هستم دیگر خود را برای شما نمی دانم بلکه برای خدا و اسلام میدانم.

ما در آغوش اسلام جان گرفته ایم و بایستی در آغوش اسلام جان بدهیم و ببنید حسین چه می فرماید: ان کان دین محمد لا یستقیم الا یقتلی.

اگر دین جدم محمد(ص) برقرار نمی گردد، استقامت نمییابد جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دریابید و اینک پدر و مادر عزیزم دین خدا و رسول خدا در خطر است و با کشته شدن من باقی میماند و استقرار مییابد پس خوب است که ما جان خود را فدای دین راه نمائیم. و حال ای مسلسلها مرا دریابید که من هم راهم را دریافته ام و شناخته ام.

و از شما می خواهم که هنگامیکه خبر شهادت مرا شنیدید یک قطره اشک برای من نریزید زیرا در این صورت روح من از شما راضی نخواهد بود و بایستی افتخار کنید که جوان شما در راه اسلام اگر خدا قبول کند شهید شده است و شما ای خواهر و برادرانم با دعا کردن به امام عزیز مشت محکمی بر دهان این ابلهان کور دل بزنید و شما ای همرزمان و ای بسیجیان شجاع و غیورسنگرها را محکم بدارید و مساجد را رها نکنید. به امید پیروزی اسلام و مسلمین و به امید طولانی شدن عمر رهبر عزیزمان امام خمینی.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها