به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، ابراهیم بهادری در سال 1346 در شهرستان فیروزآباد دیده به جهان گشود. از همان آغاز کودکی با مشکلات و سختیهای زندگی آشنا شده و کودکی آب دیده و با تجربه به بار آمد. از همان ابتدای کودکی به مسائل دینی و اخلاقی علاقهمند بود و هر چه بزرگتر میشد در میان آشنایان و به خصوص فقرا و نیازمندان محبوبتر میشد. زیرا در کمک کردن به آنها همیشه ثابت قدم بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. او خود با فقر بزرگ شده بود و به خوبی فقر را درک می کرد. چون درآمد پدر خانواده کفاف زندگی را نمیداد او نیز به شغل کارگری مشغول بود و از این راه در تأمین معاش خانواده سهیم بود.
شهید ابراهیم بهادری در تاریخ 1/9/1362 به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان آموزشی شهید دستغیب مشغول به خدمت شد پس از پایان دوران سربازی تصمیم گرفت که به جبهه حق علیه باطل برود تا این که در تاریخ 19/10/1365 به منطقه شلمچه اعزام شد در عملیات کربلای 5 شرکت کرد. سرانجام پس از رشادتهای فراوانی که از خود نشان داد بر اثر جراحات وارده شربت شهادت را نوشید و به دیدار عاشقان رفت.
فرازی از وصیت نامه شهید
من این مرگ را از عسل بر وجودم سزاوارتر میدانم. چون اطاعت از امام است و این وظیفه شرعی هر مسلمان است.
اکنون من که عازم میدان نبرد هستم شهادت را کاملا در وجودم لمس میکنم و ذره ای تردید بر من مستولی نیست و این را بدانید و آگاه باشید که من راهم را رفتهام، آگاهانه می روم و این را بدانید که شماها همیشه و هر وقت حق را تنها دیدید باید یاریش کنید وای بر شمایاران نیمه راه که در پیکار با دشمنان سستی میورزید و بهانه میجویید. خدا رو شکر می کنم که با اینکه که کاملا به سخنان امام جامه عمل نپوشاندهام باز راه نجات را یافتهام و به آن ادامه دادم که راه فی سبیل الله و شهید شدن است. از این رو به خدای بزرگ و بی همتا توکل میکنم و بر چشم و دل به آفریدگار یکتا میورزم و به راهی گام مینهم که رضای خدا در اوست و بار خدایا یا پیروزم کن، تا به کربلا برسم و یا شهادت را نصیبم کن تا به حسین بپیوندم و یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف توتیه اجر عظیما.
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، قلب تپنده ملتها و این نجات دهنده قدس از چنگال صهیونیستها.
پدر و مادر عزیزم من هم اکنون که عازم جبهه جنگ هستم دیگر خود را برای شما نمی دانم بلکه برای خدا و اسلام میدانم.
ما در آغوش اسلام جان گرفته ایم و بایستی در آغوش اسلام جان بدهیم و ببنید حسین چه می فرماید: ان کان دین محمد لا یستقیم الا یقتلی.
اگر دین جدم محمد(ص) برقرار نمی گردد، استقامت نمییابد جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دریابید و اینک پدر و مادر عزیزم دین خدا و رسول خدا در خطر است و با کشته شدن من باقی میماند و استقرار مییابد پس خوب است که ما جان خود را فدای دین راه نمائیم. و حال ای مسلسلها مرا دریابید که من هم راهم را دریافته ام و شناخته ام.
و از شما می خواهم که هنگامیکه خبر شهادت مرا شنیدید یک قطره اشک برای من نریزید زیرا در این صورت روح من از شما راضی نخواهد بود و بایستی افتخار کنید که جوان شما در راه اسلام اگر خدا قبول کند شهید شده است و شما ای خواهر و برادرانم با دعا کردن به امام عزیز مشت محکمی بر دهان این ابلهان کور دل بزنید و شما ای همرزمان و ای بسیجیان شجاع و غیورسنگرها را محکم بدارید و مساجد را رها نکنید. به امید پیروزی اسلام و مسلمین و به امید طولانی شدن عمر رهبر عزیزمان امام خمینی.
انتهای پیام/