به گزارش خبرنگار گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، مهری یزدانی همسر جانباز 70 درصد مجتبی شاکری در مراسم «فرشتگان بال گشودند» که عصر دیروز در پردیس سینمایی قلهک که در جهت پاسداشت زنان مجاهد انقلابی و دفاع مقدس برگزار شد، به روایت برهههای مختلفی از زندگی خویش پرداخت و گفت: در خانوادهای پرجمعیتی که متشکل از 9 خواهر و برادر بود بزرگ شدم. با وجود اینکه پدر و مادرم تحصیلات عالیه نداشتند ولی افراد معتقدی بودند.
وی زمینه ایجاد روحیه انقلابی را خانوادهاش برشمرد و بیان کرد: کمتر از 14 سال داشتم که با کتابهای مذهبی و امام (ره) که ممنوع بود، توسط پدرم آشنا شدم. مادرم کتابها را در پیت گذاشته و در حیاط خانه خاک می کرد. با توجه به اینکه ما کمتر از خانه خارج شدیم، مراسم شبهای قدر را در خانه برگزار میکردیم. خانوادهام زمینه روحیه انقلابی را در من به وجودم آوردند. زمانی که زمزمه انقلاب پیش آمد من و دیگر اعضای خانوادهام همانند دیگر مردم، حضور خود را تکلیف میدانستیم.
مهری یزدانی افزود: با پیروزی انقلاب اسلامی فضا برای حضورم در جامعه بیشتر شد. به عضویت کمیته و جهاد سازندگی درآمد و از آن زمان آموزشهای نظامی و بهداری را آغاز کردم. برای آموزش امدادگری به مدت 2 ماه به صورت شبانه روزی وارد بیمارستان تنکابن شدم.
همسر جانباز شاکری درباره نحوه ورودش به جبهه گفت: روزی در منزل خواهرم بودم که دوست همسرخواهرم نیز آنجا بود. از او خواستم تا من را نیز به جبهه ببرد. موافقت کرد و گفت باید از فرماندهی سپاه حکم ماموریت بگیرم تا بتوانم وارد منطقه شوم. نخستین بار حکم دو ماههای برای بیمارستان ابوذر در غرب گرفتم ولی تا 5 ماه در آنجا ماندم.
یزدانی در خصوص نحوه آشنایش با جانباز شاکری میگوید: پس از 5 ماه به مرخصی آمدم. به طور اتفاقی یکی از دوستانم را در نماز جمعه دیدم و دلیل ازدواج نکردنم را پرسید. در پاسخ سوالش گفتم نمیخواهم با یک فرد سالم ازدواج کنم. او نیز دوست همسرش که جانباز بود را معرفی کرد.
وی در ادامه افزود: توفیقاتی را که امروز به دست آورده ام را مدیون نخستین شهید مازندران (محمد باقر برزگر) میدانم. مادر این شهید بزرگوار در مراسم تشییع فرزندش سخنرانی کوبندهای داشت که در من انقلابی ایجاد کرد. در آنجا با آن شهید عهد بستم که راهش را ادامه دهم. ازدواج با یک جانباز را تکلیف خود می دانستم.
همسر جانباز شاکری درباره نارضایتی خانواده اش از حضور در جبهه و ازدواج با جانباز گفت: پدر و برادرم از حضورم در جبهه ناراضی بودند و زمانی که متوجه شدند قصد ازدواج با جانباز را داریم مخالفت کردند. آنها با شرایط سخت و بدون دادن جهیزیه راضی به ازدواجمان شدند.
وی افزود: شهید بروجردی برای تحقیق به بیمارستان ابوذر در سرپل ذهاب آمدند. پس از تایید شهید بروجردی همسرم راضی به ازدواج با من شدند. خواندن خطبه عقد توسط امام (ره) را جزو افتخاراتم می دانم.
مهری یزدانی یکی از بهترین دوران زندگیاش را 3 سال نخست زندگی دانست و گفت: زندگی مشترک را در شرایطی آغاز کردیم که هیچ وسیله ای برای زندگی نداشتیم. حقیقتا زمین فرش و آسمان سقف ما بود. با وجود اینکه در رفاه بزرگ شده بودم، با گذشت 35 سال زندگی مشترک وقتی به گذشته می اندیشم عشق و محبت را در زندگی ام می بینم. بهترین دوران زندگی ام را 3 سال اول میدانم که در یک اتاق 13 متری بدون امکانات زندگی می کردیم زیرا ثابت کردیم می شود با عشق و بدون اثاثیه ای خوشبخت بود.
انتهای پیام/