به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، تاریخ هشت سال دفاع مقدس ملت ایران معطر به هزاران گل از بوستان ایثار و شهامت است؛ شهیدانی از جنس عطر و ایمان که خالصانه جان خود را در طبق اخلاص تقدیم خاک پای میهنشان کردند.
«محمدرضا فلاح فضل آبادی» گلی است از گلزار باغ شهدا که در کویرستان یزد روئید و عطر وجودش جبهههای غرب و جنوب کشور را شمیمی جان افزا بخشید.
در ادامه زندگی نامه این شهید را از نظر میخوانید:
در سوم خرداد ۱۳۴۸ در روستای فضل آباد از توابع بهاباد در خانوادهای کاملاً فقیر و مستضعف دیده به جهان گشود، خانواده او که داغ دو فرزند دیده بودند برای محمدرضا گوسفندی را عقیقه کردند تا به این ترتیب زندگی او را بیمه کرده باشند.
در پنج سالگی او به مکتب خانه رفت و قرآن را فرا گرفت در شش سالگی به مدرسه رفت و تاچهارم دبستان در همان روستا بود. بعد از آن این نوجوان به همراه خانوادهی خود به یزد آمد و کلاس پنجم را در مدرسه امیری یزد خواند، بعد از آن برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی اردکانی رفت و دوره دبیرستان خود رادر مدرسه امیرکبیر گذراند.
در همان زمان بود که مبارزات محمّدرضا علیه رژیم پهلوی شروع شد. هنگام راهپیمایی پیشاپیش همه شعار میداد. هم زمان با درس خواندن در کارگاه کارخانه الکترود مشغول به کار شد هنوز سه ماه از سال تحصیلی نگذشته بود که امام در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند: رفتن به جبهه واجب کفایی است و از همان زمان بود که محمدرضا دیگر از خود بی خود شد و برای رفتن به جبهه آماده شد، ولی مادر محمّدرضا که دو پسرخود را از دست داده بود حاضر نبود که محمّدرضا به جبهه برود و برای همین با وی مخالفت کرد.
تا این که بالاخره او مادرش را راضی کرده و برای آموزش به باغ خان رفت و بعد از گذشت پنجاه روز که در آنجا آموزش دید به جبهه اعزام شد و در قسمت امدادگری مشغول به فعالیت شد، پس از دو ماه حضور در جبهه دیگر از او خبری نشد و کسی نمیدانست که او زنده است یا شهید شده است.
محمدرضا در تاریخ 1361/11/21 در عملیات والفجر مقدماتی در فکه به شهادت رسید؛ و پس از یازده سال مفقودیت پیکرش تفحص شد و در تاریخ 1373/5/11 پیکر به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/