گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس؛ دفاع مقدس بعد از انقلاب و پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی، به جریانی مهمی در سینمای ایران تبدیل و باعث پدیدار شدن ژانر جنگی در سینمای ایران شد. پس از این اتفاق بسیاری از آثار جنگی با نمایش متن جنگ و با محوریت میدان نبرد و درگیریهای زمینی، هوایی و دریایی ساخته شدند و بعضی دیگر نیز به حاشیهها و تلفات جنگ و تاثیر آن بر غیرنظامیان پرداختند.
در سه دهه گذشته یعنی دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ به ویژه سالهای اولیه پس از جنگ شاید ساخت آثاری با محوریت آنچه گفته شد، برای مخاطب جذاب بود، اما در دهه ۹۰ سینمای دفاعمقدس به تنفس در فضای تازه نیاز پیدا کرد که این اتفاق با تولید آثار انگشتشماری رخ داد، اما باتوجه به آنکه هنوز حکایتهای زیادی از دوران جنگ تحمیلی باقی مانده است و بیان آنها نیازمند راویانی خلاق است، باید در قرن جدید نیز به آن توجه شود.
اما در این برهه از زمان که مخاطب فیلم اجتماعی و چه بسا فیلم کمدی و عاشقانه را بیشتر میپسندد، باید چه تدابیری اندیشیده شود؟ اگر فیلمسازی بخواهد فیلمی در ژانر دفاع مقدس بسازد و اهل ریسک هم باشد، باید با چه شاخصهها و معیارهایی اثرش را خلق کند که تماشاگران امروز با آن ارتباط برقرار کنند؟ شاید ذکر یک نمونه و پرداختن به ویژگیهایی که باعث شده است اثری عنوان دومین فیلم پرفروش نوروز ۱۴۰۱ را از آن خود کند، خالی از لطف نباشد و آن اثری نیست جز اولین ساخته هادی حجازیفر با نام «موقعیت مهدی» که قصهاش را به گونهای روایت کرده است تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند.
فیلمساز در حقیقت «موقعیت مهدی» را با پرده «یک قبضه کلت کمری» آغاز میکند؛ پردهای که بر خلاف دیگر آثار دفاع مقدسی به جای پرداختن به صحنههای خونین جنگ به زندگی شخصی مهدی باکری و آرمانهای او و همچنین ماجرای ازدواجش با صفیه مدرس و مهریه منحصربهفرد عروس میپردازد و از دل یک عروسی ساده خانوادگی، جزییاتی تاثیرگذار از شخصیت مهدی باکری را به نمایش میگذارد.
از همان ابتدای کار میتوان به این مساله پی برد که بافت فیلمنامه در فضای خانواده و جنگ شکل گرفته است و «موقعیت مهدی» از معدود فیلمهای دفاع مقدس است که به جای تمرکز بر اتفاقات و حوادث جنگ، به موقعیتهای مختلف یک شخصیت در زمانهای مختلف و ابعاد گوناگون زندگی شهید باکری میپردازد.
سکانسهای ابتدایی فیلم که به زیبایی روابط خانوادگی و وجوه عاطفی و اخلاقی شهیدان مهدی و حمید باکری را ترسیم کرده، گویای این است که مخاطب با تصویری متفاوت و واقعی و به دور از کلیشههای رایج از آنچه که بر فرماندهان جنگ در دوران دفاع مقدس گذشته است، روبهروست.
اگر بخواهیم درباره دیگر ظرافتهای بصری این اثر که کم هم نیست صحبت کنیم باید به پرده «پیراهن آبی» که به جریان شهادت حمید باکری میپردازد، بپردازیم. این پرده جدا از آنکه با سکانسی که مهدی به حمید در ترمیم موزاییکهای کف حیاط خانه کمک و تراز نبودن آنها را گوشزد میکند، آغاز میشود و همزمان به موضوع توبهنامه و بازگشت به میدان جنگ میپردازد، شهادت حمید را پیش از وقوع به تصویر میکشد آن هم زمانی که همسر حمید لباسها را در خانه به بند رخت آویزان کرده است، قطرههای آب از لباسهای خیس روی بخاری میافتند و در کسری از ثانیه بخار میشوند.
در حقیقت این فیلم سینمایی از ظرفیتهای تازهای در سینمای جنگ بهره برده است و به ما یادآوری میکند میتوان با قصه یک سردار شهید در لحظات غم و شادی همراه شد و تماشا کردن لورل و هاردی و زمزمه کردن آهنگ لب کارون توسط او را به تصویر کشید. از سوی دیگر در فیلم «موقعیت مهدی» میتوان تبدیل شدن یک انسان عادی با دغدغههای معمولی را به یک قهرمان به تماشا نشست.
«موقعیت مهدی» از نظر فضاسازی هم اثر قابل توجه و حجازیفر موفق شده است حس دلنشین زندگی در آن دوران را با استفاده درست از عناصر تصویر زنده و ابعاد و زوایای فراوانی را به بیننده عرضه کند. این اتفاق به نگاه ریزبینانه و حساسیت کارگردان بازمیگردد و عوامل این فیلم بارها در گفتگوهای متعدد بر این نکته تاکید داشتند که کارگردان جزییاتی را از سالهای ۶۰ به یاد میآورد که شگفتانگیز است.
خلق موقعیتهای طنز در زندگی روزمره مردمی که درگیر جنگ هستند که باعث میشود تلخی لحظات خاص فیلم گرفته شود، چای درست کردن نوجوانان شجاع و ترسیم بیباکی آنها در زمان اصابت خمپاره در میدان جنگ و... تنها بخشهایی از موقعیتهای دراماتیک فیلم است که به خوبی توسط کارگردان به تصویر کشیده شده است.
در «موقعیت مهدی» ما با داستان مردانی روبهرو هستیم است که به یک اندازه به همسرشان و کمک به نجات کشور از چنگال دشمن علاقهمندند، اما این دو علاقه گاه همخوانی چندانی با هم ندارند اگرچه این اتفاق باعث نشده است که فاجعه جنگ در «موقعیت مهدی» بیش از آنچه که باید به نمایش گذاشته شود بلکه جنگ در این فیلم سینمایی بهاندازه و بدون اغراق و اضافهکاری است.
حفظ فاصله با سوژه در کارگردانی و فیلمنامه از دیگر ویژگیهاییست که باعث شده است «موقعیت مهدی» تصویر واقعی و بدون قضاوت از مهدی و حمید باکری به نمایش بگذارد تا حس همذات پنداری و همدلی مخاطب را برانگیزد. فیلمساز با وجود آنکه با انبوهی از خاطرات، روایت و داستان درباره شهیدان باکری و گردان عاشورا روبهرو بوده و به نظر میرسد کمبودی از لحاظ منابع نداشته، اما از اضافهگوییهایی که منجر به خستگی مخاطب میشود، پرهیز کرده است.
از دیگر نکات قابل توجه در این فیلم این است که مخاطب مهدی باکری را همیشه در خط مقدمی میبیند که به سربازانش از پشت جبهه دستور حمله نمیدهد. دیالوگ مهمی را برای این موضوع در فیلم شاهد هستیم جایی که مهدی باکری میگوید: «اگر فرمانده خط اول باشه به نیروش بگه بیا این خیلی فرق میکنه با اینکه بگه نیروی من برو.»
استفاده از یک الگوی واحد در همه اپیزودها یعنی پیوند زمان روایت و گذشته یکی از اتفاقاتی است که فیلم را برای مخاطب جذابتر کرده است به ویژه در اپیزود پایانی که زمان شهادت در نیزارهای جنوب با عشق مهدی باکری پیوند میخورد و ابتدا و پایان فیلم را در کنار هم قرار میدهد. در حقیقت تکگویی همسرش با او در خانه در حالی که به خواب رفته است، به کیلومترها دورتر جایی که مهدی باکری به خوابی ابدی فرو میرود، کات میخورد.
اپیزود پایانی این فیلم بیش از هر چیز بر تنهایی مهدی باکری تاکید دارد و مخاطب این اتفاق را در خط مقدم جبهه یعنی جایی که همه به او میگویند، بازگردد، اما او سربازانش را تنها نمیگذارد، شاهد است و این تنهایی با رهایی او در آب پایان مییابد. شاید بتوان گفت این تنهایی حاصل تفاوت نگرش او با دیگران است همچنان که میتوان آن را در دستورِ برنگرداندن پیکر حمید برادرش نیز دید چراکه او به یک اندازه برای دیگر شهدا و برادرش ارزش قائل بود.
همه آنچه گفته شد بخشی از نقاط قابل تامل «موقعیت مهدی» است که گامی جدید در عرصه پرداختن به زندگی شهدای والا مقام دفاع مقدس برداشته است امید که دیگر فیلمسازان نیز با نگاهی جدید به این عرصه ورود و آثاری به دور از شعار و باتوجه به شعور مخاطب تولید کنند.
انتهای پیام/ 121