به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سازمان مجاهدین خلق که بعدها بهعنوان سازمان منافقین از آنها یاد شد در جریان مبارزات انقلابی دست به ترورهای خاموشی زد و به نوعی با این کار خود بهعنوان ستون پنجم دشمن در داخل کشور فعالیت میکرد و با اینکه فلسفه تشکیل گروهشان در ابتدا با هدف مقابله با رژیم پهلوی بود، اما بعد از انقلاب با تغییر نگرش و دیدگاه خود و اینکه باید از دیدگاه اسلامی به دیدگاه مارکسیسم تغییر موضع بدهند، به مقابله با امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی پرداختند و هدف آنها نابودی نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اقدامات منافقان به حدی بود که در حال حاضر در جهان از این گروه بهعنوان یک گروه تروریستی یاد میشود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیش از ۱۷ هزار نفر را در ایران ترور کردند.
اما موضوع اینجاست که اعضای سازمان مجاهدین خلق حتی به رهبران و افراد شاخص خود نیز رحم نمیکردند. در دوران مبارزات این گروه به رهبری «تقی شهرام» و «بهرام آرام» با رژیم پهلوی، این گروهک تصمیم گرفت تا دیدگاه خود را به جریان مارکسیسم تغییر دهد، اما «مجید شریفواقفی» که او هم از اعضای مرکزی سازمان بود، به مخالفت با این موضوع پرداخت و بهدلیل تعلق خاطر به اسلام اعلام کرد که برنامههای ما باید بر اساس اسلام پیش برود. این اتفاق اولین جرقه برای درگیری شریفواقفی با اعضای ارشد سازمان بود که در نهایت به ترور وی توسط اعضای سازمان منجر شد. بهدلیل اقدامات انقلابی و ارزنده این شهید بزرگوار، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام دانشگاه آریامهر به دانشگاه صنعتی شریف تغییر یافت.
از آنجا که ۱۶ اردیبهشت سالروز شهادت شهید مجید شریف واقفی است، نگاهی به زندگی این جوان انقلابی که جانش را فدای اسلام کرد، از بدو تولد تا شهادت پرداختهایم.
آغاز اضمحلال سازمان منافقین با ترور «شریفواقفی»
مجید شریف واقفی در مهر سال ۱۳۲۷ در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد و پدرش کارمند اداره فرهنگ بود و بعد از مدتی کار در تهران، به اصفهان منتقل شد. واقفی بعد از طی کردن دوران تحصیل در مدرسه، در سال ۱۳۴۵ برای گذراندن تحصیلات عالیه وارد دانشگاه آریامهر شد. فعالیتهای انقلابی مجید شریفواقفی با ورود به دانشگاه آغاز شد، بهطوری که وی به همراه دوستانش، انجمن اسلامی این دانشگاه را تأسیس کرد و با دعوت از افراد شاخصی نظیر دکتر علی شریعتی برای سخنرانی در دانشگاه و راهاندازی کتابخانه دانشگاه و برگزاری تورهای مذهبی، فضای دانشگاه را به فضایی معنوی تبدیل کرده بود. از طرفی بهدلیل اینکه جزو دانشجویان ممتاز دانشگاه آریامهر محسوب میشد، بارها از سوی وزرای دربار پهلوی نظیر اسدالله علم مورد تقدیر قرار گرفت.
وضعیت تحصیلی و آموزشی مجید در دانشگاه طوری بود که اساتید پایین برگههای این دانشجو مینوشتند که مجید استعدادی باورنکردنی است و باید از دیدگاههای وی برای پیشرفت کشور استفاده شود، اما موفقیت مجید در دانشگاه همزمان با عضویت در سازمان مجاهدین خلق همراه بود و همین عامل منجر به این شد تا مجید از درس و دانشگاه کمی فاصله بگیرد. فعالیتهای مجید و دوستانش در قالب سازمان مجاهدین خلق برای مقابله با رژیم پهلوی ادامه داشت تا اینکه مأموران ساواک اسم مجید را در یک خانه تیمی پیدا کردند و در صدد دستگیری وی برآمدند.
مجید هم که در سال ۱۳۴۹ بعد از فارغالتحصیلی در اداره برق منطقه ارابی مشغول شده بود، در آنجا علاوه بر انجام کارهای روزانهاش مشغول چاپ مقالههایی علیه رژیم پهلوی بود. مأموران ساواک برای دستگیری مجید به اداره برق آمدند، اما آن روز مجید بهدلیل اینکه رئیس اداره در مرخصی بود، در جایگاه رئیس قرار گرفته بود و به مأموران ساواک نیز اعلام کرد که مجید امروز نیامده و به محض رفتن مأموران ساواک، مجید هم که احتمال میداد اسم دوستانش هم لو رفته باشد، به دانشگاه رفت تا دوستان دیگرش را نیز از این اتفاق مطلع کند. شهید شریفواقفی با این اقدام باعث فرار دوستانش از مهلکه شد، همان دوستانی که بعدها به دلیل اختلاف با مجید، زمینه ترور وی را فراهم کردند.
لیلا زمردیان ـ همسر شهید مجید شریفواقفی
مجید شریفواقفی همواره سعی بر این داشت تا در کنار تحصیل، تأثیری نیز در جامعه در حوزه سیاسی و توجه مردم به اسلام داشته باشد، بنابراین بعد از بمبگذاری در کارخانه صنایع الکترونیکی تهران و ربودن یک هواپیمای ایران ایر توسط سازمان مجاهدین خلق، بسیاری از کادرهای اصلی سازمان دستگیر شدند و شماری مانند مجید شریفواقفی زندگی مخفیانه خود را آغاز کردند. بعد از اعدام رهبران اولیه سازمان و کشته شدن بعضی از اعضای اصلی در درگیریهای خیابانی، رهبری سازمان در اختیار سه جناح قرار گرفت. جناح مذهبی سازمان به رهبری مجید شریفواقفی، جناح سیاسی به رهبری «محمدتقی شهرام» و جناح نظامی به سرکردگی «بهرام آرام» که تقی شهرام و بهرام آرام بعد از مدتی اختلافات شدیدی با مجید شریفواقفی به دلیل تعلق خاطر وی به اسلام پیدا کردند و شرایط تا جایی پیش رفت که در سال ۱۳۵۳ در نشریه سازمان مجاهدین خلق یادداشتی با عنوان انحرافات مجید شریفواقفی به چاپ رسید.
درگیری مجید با سران سازمان مجاهدین تا جایی پیش رفت که سرانجام به اخراج وی از سازمان انجامید، اما مجید که تمام هم و غمش مبارزه با رژیم منحوس پهلوی بود، به قم رفت و مقدمات اعتراضات خیابانی مردم را فراهم کرد.
این جوان انقلابی در زمانی که مشغول درگیری با سران منحرف سازمان بود، در یک گروه با «لیلا زمردیان» همراه شد که در دانشگاه آریامهر نیز با هم آشنا بودند و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردند. سازمان مجاهدین اعضای خودش را ملزم به این کرده بود که فقط با اعضای خود سازمان ازدواج کنند.
شهید شریفواقفی وقتی که از سازمان جدا شد، به فکر تأسیس شاخهای از سازمان افتاد که هنوز دل در گرو اسلام دارند و علاوه بر اینکه بهصورت مخفیانه زندگی میکرد، مشغول عضوگیری نیز بود، اما لیلا زمردیان که هنوز با اعضای سابق سازمان مجاهدین در ارتباط بود، اقدامات مخفیانه نظیر مسلح شدن گروه شهید شریفواقفی را به سران مجاهدین اطلاع داد و سرانجام به دلیل اینکه سازمان اعلام کرده بود تمام اعضای مسلمان نیز باید مارکسیست شوند، طرح ترور مجید شریفواقفی در شهریور ۱۳۵۴ طراحی شد و در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ قراری بین «وحید افراخته» از اعضای ارشد سازمان با مجید شریفواقفی برنامه ریزی میشود و در نهایت مجید ترور میشود. بعد از آن پیکر شهید شریفواقفی به دلیل اینکه امکان شناسایی آن وجود نداشته باشد توسط «محسن خاموشی» سوزانده شده و به محل دفن زبالههای تهران انتقال داده میشود.
بقایای پیکر سوخته شهید «شریف واقفی»
داستان مجید به همین جا ختم نشد، چراکه نیروهای ساواک پیکر مجید را بعد از مدتی کشف و شناسایی و عاملان آن را نیز دستگیر کردند. اما قاتلان مجید شریفواقفی که برای پیروزی انقلاب اسلامی هر کاری که میتوانست انجام داد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه محاکمه شدند و بر این اساس تقی شهرام که طراح اصلی ترور مجید شریفواقفی بود به اعدام محکوم شد.
از طرفی سرنوشت لیلا زمردیان همسر شهید شریفواقفی که او نیز در ترور مجید نقش داشت نیز چیزی جز خودکشی نبود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مأموران کمیته وی را در خیابان ری شناسایی میکنند و از آنجا که زمردیان از این موضوع اطلاع داشت، لذا اقدام به فرار کرد و مأموران نیز دو گلوله به پای وی شلیک کردند و زمردیان که میدانست راه فراری ندارد، قبل از دستگیری با جویدن قرص سیانور اقدام به خودکشی کرد و در نهایت نیز در راه بیمارستان فوت کرد.
براساس این گزارش، در دوران انقلاب و مبارزاتی که چه علیه رژیم پهلوی و چه علیه سازمان منافقان صورت میگرفت، واقفیهای بسیاری به شهادت رسیدند تا در نهایت ملت ما در کشوری بر پایه قوانین اسلام و از همه مهمتر در سایه امنیت زندگی کند، بنابراین زنده نگه داشتن شهدایی که زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کردند، وظیفه آحاد مردم است و چه بسا که این زنده نگه داشتن یاد و خاطره این عزیزان، پاداشی برابر با شهادت داشته باشد.
انتهای پیام/ 112