مروری بر زندگی‌نامه تنها شهید طلبه روشن‌دل دفاع مقدس

«یعقوب نظام‌الاسلامی» سال ۱۳۳۶ در روستای «فیال» از توابع «بروجرد» به دنیا آمد و سال ۱۳۶۳ در «زبیدات» به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۲۱۹۸۸
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۱:۴۴ - 18May 2022

مروری بر زندگی‌نامه تنها شهید طلبه روشن‌دل دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم‌آباد، طلبه «یعقوب نظام‌الاسلامی» سوم اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در روستای «فیال» از توابع شهرستان «بروجرد» به دنیا آمد. چندروزی از تولد وی نگذشته بود که به بیماری آبله مبتلا شد؛ بنابراین پس از ۴۰ روز بینایی خویش را از دست داد.

روزها و ماه‌ها یکی پس از دیگری سپری می‌شد تا این‌که یعقوب به سن نوجوانی رسید. علاقه وافر او به مسائل دینی و مذهبی باعث شد که اهالی روستا به او لقب شیخ بدهند؛ بنابراین قدم در دانشگاه امام صادق (ع) حوزه علمیه بروجرد نهاد. این بیداردل که چشم به دنیای ظاهر بسته بود، مشتاقانه به یادگیری مسائل دینی پرداخت و بعد از چهار سال اقامت در بروجرد و گذراندن مقدمات، با توجه به هوش و استعدادی که خداوند به او عطا فرموده بود، به پیشنهاد علمای آن دیار، جهت ادامه تحصیل راهی «قم» شد.

وی در قم با این‌که نابینا بود، با پشتکار فراوان در درس‌ها شرکت می‌کرد و با ممارست زیاد سعی در حفظ دروس حوزه داشت. او علاوه بر درس، اهتمام شدیدی در خودسازی داشت و خویش را به زیور اخلاق حسنه‌ای چون تواضع و فروتنی و انفاق آراسته بود.

«یعقوب نظام‌الاسلامی» صوت بسیار زیبایی داشت و این صدا آن‌گاه که با سوز دل همراه می‌شد، مشتاقان کوی حضرت دوست را که بر سفره کمیل نشسته بودند، تا عرش اعلی سیر می‌داد.

برادرش مهم‌ترین خاطره‌ای را که از وی در حافظه‌اش به یادگار مانده را چنین بیان کرده است که: «یعقوب نزد من اشعار و دعا حفظ می‌کرد. یک روز از من خواست که وساطت او را برای اعزام به جبهه کنم؛ زیرا بسیج به علت نابینا بودن از اعزام او جلوگیری می‌کرد. من رفتم و با گفت‌وگوی بسیار سعی کردم برادران سپاه را متقاعد کنم تا ایشان را به جبهه اعزام کنند، و سرانجام تلاشم ثمر داد و موفق شدم که آن‌ها را راضی کنم. بعد از این‌که فرم‌های مربوط به اعزام را پر کردم، خبر موافقت بسیج را به یعقوب دادم. او از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجید و مانند کسی که به آرزویش رسیده باشد، بسیار خرسند بود».

«یعقوب نظام‌الاسلامی» سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳/۰۴/۱۲ به جبهه اعزام شد. مسئولین به‌خاطر شرایط جسمی و نابینا بودن او، وی را به خط دوم جبهه اعزام کردند تا به تبلیغ و ارشاد رزمندگان بپردازد؛ ولی با اصرار زیاد شیخ یعقوب، او را به خط مقدم جبهه اعزام کردند تا به معبودش نزدیک شود.

سنگر یعقوب مأمن بچه‌های پاک‌دلی بود که در اوقات استراحت و بیکاری با شنیدن صحبت‌ها و لطیفه‌های او، روحیه می‌گرفتند.

حکایت وصال مردان خدا را باید دید، آن‌گاه که مشتاقانه به‌سوی محبوب‌شان چون کبوتری سبک‌بال پرواز می‌کنند. «یعقوب نظام‌الاسلامی» یکی از این افلاکیان بود که چشم دلش را تا افق بی‌نهایت هستی گشوده بود، آن‌جا که دارالقرار اولیای خداست. هنوز ۲ ماه و نیم از اعزامش به جبهه، دیار افلاکیان و عاشقان نگذشته بود که ندای «إرجعی الی ربک» را به گوش جان شنید و در تاریخ ۱۳۶۳/۰۶/۲۲ بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه‌اش به معشوق خود رسید و ندای حق را در منطقه «زبیدات» لبیک گفت. از او وصیتی به یادگار نماند؛ اما به دوستانش سفارش کرده بود که اگر شهید شدم، من را در بهشت شهدای بروجرد در کنار دیگر سبک‌بالان عاشق به خاک بسپارید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها