گروه استانهای دفاعپرس_حدیثه صالحی؛ صدای پای عشق به گوش میرسد؛ در چند قدمی دلهای بیقرار، این روزها حال و هوای گلهای بهشتی خوب است در حوالی اردیبهشت چشمان بهار!
و تو آهسته آهسته قدم بر دلها میگذاری و با آمدنت یک دل که نه صد دل عاشقت شدهاند مردان به انتظار نشسته!
هنوز نیامدهای و عطر تنت فضا را عطرآگین کرد... و هر چه از دل خاک میروید گل یاس است و شقایق و نرگس! و تو بوی جبهه میدهی! بوی سنگر و چفیه و مین و معبر!
و برایم حماسه میآوری از کوچههای غزل ایثار و شهادت!
حالا دیگر رد آمدنت را میپایم و با غروری نجیب که در نام تو جریان دارد تو را میخوانم؛ عبور میکنم از کوی بهشتی که به نام تو سند خورد و شاعرانه میخوانم نامت را؛ شهید گمنام!
راستی که نام تو شعر است و در بیت بیت زمان جاری! و زیباترین شعر را باید برای تو سرود! آنجا که قلم به احترام قامتت میایستد شعری زلال در دفتر عاشقانهها قد میکشد!
اینجا باران، شعر است و آسمان شاعر! نگاهم به آسمان است که شاعرانهاش را برساند به زمین؛ و من خیس نگاه کبوترانهات بال بگشایم؛ کبوتر بشوم در هوای آمدنت!
راستی من هم شاعرم؛ در خیالاتم برایت نغمه سرایی میکنم؛ باید بگویم وقتی که پنجرهها رو به حرم وا شوند، شعرهایم را در بقچه میپیچم و برایت هدیه میآورم! آخر، تو مهمان عزیز این خانه هستی!
مهمان غریب شهر! اینجا را برایت حرم میکنیم؛ حرمِ عشق!
انتهای پیام/