پدری که با شنیدن خبر شهادت فرزند نماز شکر خواند + تصویر

برادر شهیدان مراد و علی رضایی می‌گوید: در آن زمان که پدرم را بعد از عملیات از شهادت مراد با خبر کردند، بی درنگ وضو گرفت و در آنجا نماز شکر بجا آورد.
کد خبر: ۵۲۷۰۰
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۱ - 10September 2015

پدری که با شنیدن خبر شهادت فرزند نماز شکر خواند + تصویر

به گزارش دفاع پرس به نقل از گتوند نیوز، به منظور آشنایی بیشتر با خانواده ها شهدا و همچنین خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهدای شهرستان در منزل پدر شهیدان مراد و علی رضایی حاضر شده و خصوصیات اخلاقی و روحیات آنها را جویا شدیم .

پدر شهیدان مراد و علی رضایی گفت : در ابتدا پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه پسرم که مراد داشت برای دیدن آموزش های نظامی به امام زاده محمد ابن زید و سپس کرخه رفتیم و در آنجا با مسائل و فنون نظامی آشنا شدیم و طولی نکشید تا به جبهه های جنگ اعزام شدیم .

وی در ادامه از دوران دفاع مقدس و شبهای عملیات که خود به همرا فرزندش در آنها حضور داشت گفت ، شبهایی که در نهایت یکی از این عملیات ها منجر به شهادت فرزندش بزرگترش یعنی مراد می شود .

پدر برای شرح دادن شب عملیات با صدایی آرام و بغض آلود بطوری که انگار خود را در آن فضا مجسم کرده بود گفت : در آن شب من و مراد برای عملیات حاضر شدیم ؛ عملیات نسبتا سختی بود ، تازه عملیات آغاز شده بود که مراد از من جدا شد و جلو رفت.

بعد از گذشت لحظاتی ، مرحوم هوشنگ بشیری نزد من آمد و گفت که باید به گتوند برگردی و پس از این که من علت را با اصرار کردم جویا شدم به من گفته شد که مراد به شهادت رسیده و باید برای مراسم تشییع او در گتوند باشی.

برادر شهید درباره ی آن شب و حال و هوای پدر پس از شنید خبر شهادت فرزند می گوید :در آن زمان که پدرم را بعد از عملیات از شهادت مراد با خبر کردند ، بی درنگ وضو گرفت و در آنجا نماز شکر بجا آورد.

پس از شهادت مراد ، برادر کوچکتر او یعنی علی ، راه او را ادامه می دهد و در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا می کند .

پدر شهید در پاسخ به این سوال که چرا پسر دومتان را راهی جبهه کردید گفت : در آن زمان به خودم می گفتم اگر من در زمان امام حسین (ع) زندگی می کردم باید به کمک او می شتافتم به همین خاطر فرزند دومم را نیز به جبهه ها فرستادم.

پدر با یادآوری برخی خاطره های تلخ می گوید : بعد از شهادت مراد و اعزام  علی به جبهه ها ، ملامت ها و طعنه دوستان و اقوام شروع شد و همه می گفتند تو دینت را ادا کردی و چرا بعد از شهادت فرزند اول دوباره علی را هم به جبهه فرستادی ولی من روی تصمیم خود تکیه داشتم و اعتقادم بر این بود که برای دفاع از اسلام و امام باز هم باید به جبهه ها برویم.

پدر از خصوصیات فرزندانش اینگونه می گوید: اخلاق هیچ یک از شهدای جنگ تحمیلی قابل وصف نیست خصوصا شهید مراد.

پدر با بغض در گلو می گوید : به فرزندانم گفتم که راه شما راه آقایمان امام حسین (ع) است پس سستی به دل راه ندهید و اگر شهید و یا مجروح و یا هر بلایی که سرتان آمد ، خوش آمد.

پدر دو شهید بیان می کند : اکنون که سال ها از آن دوران سپری می شود باز هم عده ای از افراد می آیند و به ما طعنه می زنند که چرا اینکار را با فرزندان خود کردی و صحبت های ناروایی در خصوص نظام مقدس جمهوری اسلامی می زنند که به نظر من اینگونه افراد با وجود اینکه ثروت زیادی هم دارند ولی باز هم بدبخت هستند و به سعادت نخواهند رسید .

پدر شهیدان مراد و علی رضایی با اطمینان خاطر و قوت قلب می گوید اگر باز هم به آن دوران برگردم همین فرزندانم را برای دفاع از وطن وخاک و ناموس این کشور به جنگ می فرستم و ذره ای تردید به خود راه نمی دهم.

ما از شهادت نمی ترسیم زیرا این بهترین راه است و در آن زمان که در جبهه ها همراه با فرزندان خود حضور داشتم می دیدم که همه برای شهادت دعا می کنند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها