به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، انتشار خبر انعقاد قرارداد امنیتی میان امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی، دو روز پس از دومین سفر «نفتالی بنت»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به ابوظبی در حالی بار دیگر با هشدار فرمانده نیروی دریایی ایران روبهرو شد که وقوف بر واقعیت قدرت انکارناشدنی منطقهای جمهوری اسلامی ایران سبب شده بسیاری از کشورهای عربی که پیشتر با هدف برطرف کردن نگرانیهای امنیتی خود تا سر حد سازش با رژیم صهیونیستی پیش رفته بودند، چارهای جز اعتنا به ایده گفتوگوی منطقهای ایران نداشته باشند. با وجود این، امریکا نیز که در حال اجرای راهبرد خروج تدریجی نیروهای نظامی خود از منطقه است، میکوشد در فرایند عادیسازی روابط متحدان عربی خود با رژیم صهیونیستی نقشآفرینی کند. بر هیمن اساس با «سعدالله زارعی» کارشناس مسائل منطقه به گفتوگو نشستهایم که در ادامه حاصل آن را میخوانید.
مذاکرات ایران و عربستان با هدف کاهش اختلافات دوجانبه در حالی به جریان افتاده است که به نظر میرسد روند این گفتگوها بیارتباط با تحولات پرشتاب جاری در منطقه نیست، آن هم در شرایطی که رژیم صهیونیستی به نوعی روند عادیسازی رابطه با برخی کشورهای عربی را به جریان انداخته است. ارزیابی شما از فرایند گفتگوهای تهران و ریاض در بطن تحولات جاری چیست؟
مذاکرات ایران و عربستان امری بود که به دلیل الزامات همسایگی باید رخ میداد. ایران و عربستان دو کشور همسایه و دو بازیگر نسبتاً بزرگتر منطقه غرب آسیا با موضوعات مشترک بسیاری روبه رو هستند که مناسبات دوجانبه طرفین را در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، امنیتی و مسائل اوراسیایی به هم گره میزند؛ بنابراین انجام این گفتگو به عنوان یک ضرورت مطرح بود. این در حالی بود که سعودیها حمله به سفارت این کشور در تهران را بهانهای برای قطع رابطه قرار دادند، اما حالا به موازات الزاماتی که در نتیجه تحولات منطقه به وجود آمده، خجولانه انجام مذاکره با ایران را پذیرفتهاند. اما در حین مذاکرات هم بیش از آنکه دو طرف درباره موضوعات مورد علاقه گفتگو داشته باشند، بر موضوعات یکطرفه مربوط به خود تأکید کردهاند. از این رو آنها به طور مرتب بحث یمن را پیش میکشند در حالی که یمن کشور مستقلی است و اگر سعودیها میخواهند درباره یمن مذاکره کنند، باید با خود یمنیها وارد مذاکره شوند. با وجود این، عربستان در آخرین دور مذاکره با ایران پذیرفت که درباره بازگشایی سفارتخانهها مذاکره کند و مباحث به سمت موضوعات سیاسی که مستقیماً بین دو کشور وجود دارد، حرکت کند، این امر میتواند نشانهای از گشایش برای کاهش اختلافات دوجانبه باشد.
خروج تدریجی امریکا از منطقه به عنوان یک متغیر، تا چه اندازه بر انجام گفتوگوی میان ایران و عربستان اثرگذار بوده است؟
تصمیم امریکا به کاهش حمایت از کشورهای وابسته به خود در خاورمیانه یک اتفاق انتخاب شده و برنامهریزی شده از سوی امریکاییها نیست بلکه یک الزام و اجبار است که مقامهای این کشور با آن مواجه شدهاند؛ به عنوان مثال وقتی که رژیم وابسته به آنها در ایران سقوط کرد، طبیعتاً روابط امریکا و ایران تحت تأثیر قرار گرفت بنابراین اگر کاهش حضوری هم از سوی امریکا در منطقه پیش بیاید، این کاهش ناشی از شرایط منطقه است نه یک وضعیت انتخابی از سوی امریکاییها. همین رویداد به عنوان یک عامل جنبی بر فراهم شدن مقدمات مذاکرات تهران و ریاض نقش داشته است.
امریکا به موازات این خروج اجباری به طور پیدا و پنهان در حمایت از عادیسازی رابطه متحد راهبردی خود یعنی رژیم صهیونیستی با شماری از کشورهای عربی نقشآفرینی میکند. چنانکه نشانههای این عادیسازی در رابطه رو به پیشرفت تلآویو و ابوظبی دیده میشود. اثر این تلاشها بر تحولات پیرامونی جمهوری اسلامی چیست؟
رژیم صهیونیستی اهداف سوئی دارد که این اهداف مخفی هم نیست؛ چنانکه سیاست مشهور خود را مبنی بر تصرف از نیل تا فرات، اعلام کرده و این در ادبیات اسرائیلیها نیز به چشم میخورد؛ لذا تردد مقامهای صهیونیستی در منطقه خاورمیانه قطعاً برای همه کشورها از جمله برای ایران یک خطر و تهدید جدی به شمار میآید. اما این تصور که در عالم واقع، ما شاهد یک وضعیت ویژه بین اعراب و اسرائیل باشیم، خیلی خوشبینانه است. مقامهای صهیونیستی مایل هستند با کشورهای عربی روابط عادی داشته باشند، اما آیا واقعاً چنین رابطهای با توجه به نگاه اعراب نسبت به اسرائیل میتواند عمق پیدا کند؟ آیا روابط مصر و اسرائیل بعد از گذشت ۴۴ سال توانسته یک وضعیت عادی را شکل دهد؟ آیا الان رابطه اقتصادی بین تلآویو و قاهره وجود دارد؟ مسلماً وجود ندارد. آیا یک رابطه صنعتی حتی مطابق با آنچه که در کمپ دیوید درباره محیط زیست میان رژیم صهیونیستی و مصر شکل گرفته، به شکلگیری یک رژیم حقوقی مشترک بین دو طرف منجر شده است؟ پاسخ آن منفی است؛ بنابراین درست است که رژیم صهیونیستی به عنوان یک تهدید مطرح است و ما هم باید با این تهدید مقابله کنیم، اما چشماندازی مبنی بر اینکه این تهدید که اسرائیلیها بتوانند در این منطقه جاگیر شوند، دیده نمیشود و چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. از سوی دیگر نه جمهوری اسلامی و نه ملتهای عربی هم اجازه نخواهند داد حضور اسرائیلیها در این منطقه عمق پیدا کند.
در چنین فضایی ایده دعوت به همکاری درون منطقهای که از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده تا چه اندازه امکان عمل دارد؟ به هر حال تعارض منافع میان بازیگران بزرگ منطقه همچون ایران، عربستان و ترکیه و همچنین رقابت منافع این کشورها در تحولات میدانی مسبوق به سابقه است.
برای پاسخ به این سؤال باید وضعیت طبیعی منطقه را مورد ملاحظه قرار دهیم؛ ایران ۱۵ همسایه دارد که ۶ همسایه در جنوب ایران هستند. کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس، عراق، ترکیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، روسیه، ترکمنستان، قزاقستان، افغانستان و پاکستان مجموعاً کشورهای همسایه ایران هستند. جمعیت این کشورها بیش از ۶۰۰ میلیون نفر است و مساحت این کشورها هم بخش بزرگی از مساحت جهان را شامل میشود و انواعی از نیازها، امکانات و استعدادها را در خود جای داده است.
برای درک موقعیت ایران در منطقه باید نگاهی به روابط کشورمان با ۱۵ کشور همسایه در دورهای داشته باشیم که بشدت تحت تحریمهای امریکا قرار داشت. ما در طول دهه گذشته جز درخصوص رابطه ایران با عربستان و بحرین، شاهد هیچ نوع بحرانی در روابط بقیه همسایگان یعنی ۱۳ همسایه دیگر با ایران نبودیم. در حالی که هر کدام از کشورهای دیگر منطقه از نظر روابط منطقهای وضعیت ضعیفتری از ایران داشتهاند؛ مثلاً ترکیه همین الان در محیط منطقهای خودش حداقل با ۴ کشور از جمله ترکیه، سوریه، یونان و قبرس در وضعیت قطع رابطه است. همچنین رابطهاش با ارمنستان در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارد و رابطه ترکیه با همسایه شمالی خودش هم تقریباً در یک وضعیت مشابهی قرار دارد.
همچنین روابط عربستان با برخی کشورها در محیط پیرامونی از جمله با یمن در وضعیت قطع رابطه است؛ لذا ارتباطات منطقهای ایران با وجود تحریمها، فشارها و دشمنیهایی که وجود دارد، روابط متعادلی است و همین امر زمینه خوبی برای پیگیری مسائل مربوط به خود را فراهم میکند. بخصوص که ایران در قلب منطقه خاورمیانه قرار دارد؛ یعنی همین کشورهایی که به عنوان کشورهای مهم غرب آسیا اسم برده شد، مجموعاً قلبی به نام ایران دارند و این یک موقعیت ژئوپلیتیک بسیار خوب در اختیار ما قرار میدهد. دولت گذشته خیلی به حل مسائل با همسایهها اعتقادی نداشت و عمدتاً نگاهش به اروپا بود، اما حالا این نگاه تغییر کرده و مناسبات با کشورهای منطقه در کانون سیاست خارجی دولت سیزدهم قرار گرفته است، بنابراین با توجه به این تحولات و گرایشهای سیاسی ایران، دولت میتواند در طول دوره خود مناسبات مستحکمی را با کشورهای همسایه با رویکرد حل کلیدی و طولانیمدت مسائل ایران و تأمین منافعش دنبال کند.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/ ۹۱۱