خواهر شهید نصیری در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

توصیه شهید نصیری به خواهرش برای گرفتار نشدن در فتنه‌های سیاسی

شهید نصیری از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود که با آغاز درگیری‌های سوریه و عراق، عازم جنگ شد و در شب اول ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ (حدود ساعت هفت عصر جمعه پنجم خرداد سال ۱۳۹۶) به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۲۸۹۸۵
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۲۳ - 23July 2022

تأکید شهید نصیری بر پیروی از ولایت فقیهبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید «شعبان نصیری» از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود. او در اسفند سال ۱۳۳۶ در کرج به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب به سپاه پاسداران پیوست و به خاطر سوابقی که در کرج داشت، در تشکیل سپاه کرج نیز نقش بسزایی ایفا کرد.

با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ به مناطق عملیاتی رفت و در سِمَت‌های مختلف حاضر شد. شهید نصیری در قرارگاه فوق سری «نصرت» نیز حضور داشت و سپس در لشکر ۹ بدر خدمت کرد. مدتی در این لشکر به فرماندهی شهید «اسماعیل دقایقی» فعالیت کرد و با شهادت این سردار در عملیات کربلای ۵، در سِمَت رئیس ستاد این لشکر به فرماندهی «محمدرضا نقدی» مشغول فعالیت شد. شهید نصیری همچنین در آموزش نیرو‌های قدس سپاه پاسداران نقش ویژه‌ای داشت.

بعد از جنگ با تعدادی از فرزندان شهدا، مؤسسه‌ای فرهنگی تأسیس و توسط آن، خدمات فرهنگی و تربیتی گسترده‌ای به خانواده شهدا و جامعه ارائه کرد. در سال ۱۳۹۰ برای کمک به مردم مظلوم سومالی، عازم «موگادیشو» شد.

او با آغاز درگیری‌های سوریه و عراق، دوباره لباس رزمش را به تن کرد و راهی دمشق و حلب و کربلا و سامرا شد تا اینکه منطقه عمومی «تلعفر» در غرب موصل، مقتل او شد و در شب اول ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ (حدود ساعت هفت عصر جمعه پنجم خرداد سال ۱۳۹۶) به همراه جمعی از دوستانش در کمین تله انفجاری داعش افتاد و به سوی یاران شهیدش پر کشید.

خواهر شهید شعبان نصیری در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس به بیان برخی خاطرات او پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

من در حال برنامه‌ریزی برای آزادسازی قدس هستم

شعبان، نخستین برادر ما و اولین فرزند خانواده بود. وی سال‌ها در جبهه‌هایی که در عراق بود، مانند هشت سال دفاع مقدس شرکت داشت. بعد از هشت سال دفاع مقدس برای کمک‌رسانی مدتی به سومالی رفت و پس از آن سیستان و بلوچستان به مناطق محروم می‌رفت و در درگیری‌هایی که در سیستان و بلوچستان رخ داده بود، با اشرار می‌جنگید.

با شروع جنگ سوریه و عراق به این سمت آمد و فعالیت‌های خود را در این سمت آغاز کرد. ما به او گله می‌کردیم و می‌گفتیم: «شما هشت سال‌ در جبهه بودی و زمان زیادی را در شهر‌های مرزی می‌جنگیدی. حال؛ کمی هم کنار خانواده باش؛ اما او همیشه به ما قوت قلب می‌داد و می‌گفت: «قرار نیست برای من اتفاقی بیافتد. من حتما هستم و در حال برنامه ریزی برای آزادسازی قدسم. ما حتما در آنجا خواهیم بود.» به همین خاطر قوت قلبی در دل ما بود که قرار نیست برای او اتفاقی بیافتد.

برادرم یک ماه، یک ماه و نیم قبل (از شهادتش) مجروح شد و از ناحیه کتف و سر مجروح شد و مدت کمی ماند و استراحت کرد؛ اما بیشتر از آن قبول نکرد که بماند و می‌گفت: باید بروم؛ اما به شما سر می‌زنم و برمی‌گردم.

همکاری با سپاه بدر عراق

هیچ گاه در مورد اینکه در عراق چه کار می‌کند، با ما صحبت نمی‌کرد؛ البته در جبهه‌های عراق که بود، نقشه‌های بزرگی می‌آورد و برای پسرهای بزرگتر توضیح می‌داد که چه مکان‌هایی را می‌خواهند آزاد کنند و آن‌ها را بابت این مسئله تشویق می‌کرد، اما برای ما هیچ گاه توضح نمی‌داد که دقیقاً در آنجا چه کاری انجام می‌دهد و ما هم پیگیر این قضیه نمی‌شدیم.

شعبان در گذشته در سپاه بدر خدمت می‌کرد و بعد از آن با اعضای سپاه بدر در رفت و آمد بود و به صورت مشترک با سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس کار می‌کرد. ما می‌دانستیم که کنار آن‌ها کار می‌کند، اما به طور خاص نمی‌دانستیم که چه کار می‌کند. خیلی برای ما توضیح نمی‌داد و ما هم از او نمی‌پرسیدیم.

برادرم به آرزوی خود رسید

برادرم روز پنجم خرداد ۱۳۹۶ که آخرین روز ماه شعبان و اولین روز ماه رمضان بود، به شهادت رسید و تقارن نام او که «شعبان» بود و تاریخ شهادت او که در آخرین روز ماه شعبان اتفاق افتاد، درد عجیبی را برای ما داشت و احساس کردیم که با پایان یافتن ماه شعبان، ما هم شعبان خود را از دست دادیم؛ اما خوشحال بودیم که برادرمان به آرزوی قلبی خود که همان شهادت بود، رسید.

این درد، درد عجیبی است که حتی نمی‌توان آن را توصیف کرد؛ اما تمام خانواده به خاطر آن خوشحال بودیم برای اینکه برای رسیدن به آرزوی خود سال‌ها تلاش کرده بود.

من از طریق برادرم از شهادت «شعبان» مطلع شدم. برادرم ابتدا به ما گفت و بعد از آن به اتفاق یکدیگر به خانه پدر و مادرم رفتیم و از آنجا که در کرج ساکن هستیم، به تهران آمدیم و پدر و مادرمان را از این اتفاق باخبر کردیم.

تأکید بر پیروی از ولایت فقیه در وصیتنامه

برادرم هم در وصیتنامه خود و هم زمانی که زنده بود، بسیار بر پیروی از ولایت فقیه تأکید می‌کرد. این تأکید او بیشتر به پسران و دخترانی بود که در سنین ۱۷ – ۱۸ سال قرار داشتند، بسیار به آنها تأکید می‌کرد که حتما پشتیبان ولایت فقیه باشند.

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار