به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، هفدهم تیر، بیست و هفتمین سالروز وفات علامه محمدحسین حسینی طهرانی، فیلسوف، عارف و فقیه شیعه است که در ۱۷ تیر ۱۳۷۴ بدرود جهان گفت. اگر تنها به «نام» و «عناوین» آثاری که بهدست این عالم جلیلالقدر به رشته تحریر درآمده، نگاهی بیندازیم بیشک به تسلط علمی ایشان بر علوم دینی آگاهی خواهیم یافت.
حساسیت نسبت به ولایتفقیه
علامه طهرانی در خیلی از امور دینی، از فلسفه و کلام گرفته تا فقه و اصول، صاحب آرای بدیع و نو بود که این آرا اغلب به دلایل متقن و محکم مستند میشد. یکی از مهمترین شاخصههای علمی او درباب مسأله «حکومت اسلامی و ولایتفقیه» بود. وی همیشه تشکیل حکومت اسلامی را یک وظیفه الهی میدانست و در قضایای ۱۵ خرداد با سابقه آشناییاش با امام سیدروحالله خمینی به همکاری و همفکری پرداخت. با پیروزی انقلاب و تأسیس حکومت اسلامی، در شکلگیری قانون اساسی و پیشنویس آن بر «حاکمیت اسلام و محوریت ولایت فقیه» تأکید و برای تصویب آن در مجلس خبرگان تلاش کرد. اودر خلال ملاقاتهایش با امام خمینی دیدگاهها و پیشنهادهایش را به واسطه استاد شهید مرتضی مطهری بیان کرد.
حکومت اسلامی از منظر علامه طهرانی
در مورد ولایت فقیه هم مرحوم علامه یک اثر ارزشمند چهار جلدی با نام «ولایت فقیه در حکومت اسلام» تألیف کرده است. در نظر او در مکتب تشیّع سیاست و حکومت بر اساس اشراف بر حقایق حوادث و جریانات عالم از منظر شهود که زاییده و اثر اتصال به ذات پروردگار و اطلاع بر عالم غیب است، شکل میگیرد. در این صورت است که سیاستهای پیچیده استعمار و نقشههای مزورانه و دلفریب شیاطین و دشمنان اسلام، ابداً نمیتواند ذرّهای در تصمیم و اراده و عزم برخاسته از شهود و احساس یقینی به حقّ الیقین متصدّی زعامت و حکومت خللی وارد کند و ذهن و فکر او را هر روز و هر ساعت از تصمیمی به تصمیم دیگر و از ارادهای به میل و رغبت دیگر برگرداند. در این دیدگاه افراد جامعه نیز ارزشها و اصول و فروع نظام اجتماعی و سیاسی خود را بر اساس محوریّت حقّ و توحید، تنظیم و تدبیر میکنند نه اینکه خود تابع شرایط سیاسی و اجتماعی واقع شوند و ارزش و قیمت اعمال و رفتار خود را با آن شرایط و مصالح به سنجش درآورند.
مرحوم آیتالله محمدحسین حسینی طهرانی در باب نوع حکومت اسلامی و چگونگی ساختار نظام حاکم دارای نگرشی خاص بودند که با صورت حاکمه امروز متفاوت است. مرحوم علامه در تبیین مدلی که براساس نظریه «ولایت فقیه» با شاخصِ اختصاص این مقام به «عالم بالله و بامرالله» دارند، اینگونه آورده است: «فلسفه توحیدی اسلامی متخذ از آیات قرآن کریم و سنت نبوی، روح حکومت و ولایت بر مردم را منحصر به عالمترین و جامعترین و منزهترین افراد میشناسد. در این صورت، افراد امت به رهبری چنین پیشوایی راستین که هم دارای دلی روشن و آگاه و مغزی متفکر و عزمی راسخ است و هم از خود گذشته و بهکلیت پیوسته است، از بهترین مواهب الهیه استفاده کرده و تمام قوا و استعدادهای ذاتی خود را بهمنصه ظهور و بروز میرسانند.»
مرحوم علّامه طهرانی حفظ دیانت افراد جامعه و رشد آنان را در مسیر کمال از وظایف خطیر و حسّاس حکومت اسلامی میشمرد و تأکید داشت که وظیفه دولت اسلام این است که وسیله رشد و ترقّی افراد جامعه را در دو جهت معنویت و ارتقاء علوم ظاهری به هر نحو ممکن فراهم سازد و تأمین عدالت اجتماعی و آسایش معیشت و حفظ دماء و نفوس و أعراض افراد جامعه بر عهده مسئولین و متصدّیان امر است؛ و نسبت به این مسأله هیچ تفاوتی بین آحاد جامعه از متمکّن و ... وجود ندارد و همه افراد در نیل به مراتب عالیه و ضرورتهای اجتماعی یکسان خواهند بود.
خمینی (ره) روح انقلاب بود
علامه طهرانی معتقد بود، در کنار ولایت فقهی برای، ولی جامعه که شروط خود را دارد، باید برای حاکم اسلامی نوعی ولایت باطنی و تهذیب نفس در درجات بالا حاصل شود که بتواند در برابر چالشهای امر سیاست و مشکلات پیشرو تاب مقاومت داشته باشد. برای همین است که او امام خمینی (رحمةالله علیه) را بهدلیل مقام شامخ عرفانیای که داشتند، روح انقلاب مینامد و میگوید: «اینکه بگویند برای این انقلاب، ملت قیام کرد و زحمت کشید اینها همه حرف است. جز اراده و عزم قوی ایشان (امام) هیچکس کار نکرد. به دلیل اینکه ملت همیشه بوده است، ولی تا روح در ملت پیدا نشد، جان نگرفت، حرکت نکرد.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ 161