نویسنده حوزه ادبیات پایداری مطرح کرد؛

بیان شخصیت و سیره جهادی شهید «شاه حسینی» در کتاب «جان بی‌قرار»

«رنجبران» گفت: در کتاب «جان بی‌قرار» در خصوص زندگینامه شهید «حسین شاه حسینی» تلاش کردم روش زندگی شهید، دیدگاه‌های او، سیرۀ جهادی، مدیریت فرماندهی، منش‌های انسانی او و شهادتش چنان جذاب بیان شود که خواننده یک نوع ارتباط حسی و دلی برقرار کند.
کد خبر: ۵۳۵۰۰۱
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۰ - 19July 2022

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، نویسندگان حوزه ادبیات پایداری نقش موثری در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دارند، به همین منظور با «فاطمه رنجبران» نویسنده حوزه ادبیات پایداری در استان همدان گفتگویی صورت گرفت که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید:

دفاع‌پرس: آثار خود در حوزه ادبیات پایداری را معرفی کنید:

در طول ۱۰ سالی که به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان رفت‌وآمد دارم، چندین کتاب نوشته و یا بازنویسی کرده‌ام. البته همگی در حوزه تاریخ شفاهی هستند. اولین اثرم در حوزه ادبیات پایداری بازنویسی کتاب از «قراویز تا مرصاد» به قلم «امیر شالبافیان» بود که به نوعی کتاب دوازدهم از مجموعه روایت انصار و کارنامه تاریخی استان همدان در انقلاب و جنگ تحمیلی بود و در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسید. سپس با سردار سرتیپ دوم پاسدار «رضا میرزائی» آشنا شدم و ویراستار و صفحه‌آرای کتاب عظیم ایشان با عنوان «نامداران گمنام» بودم. اثر دیگرم در حوزه تاریخ شفاهی، بازنویسی کتاب «مهمانی که بر سینه‌ها نشست» به قلم «علی اکبری پور» بود که در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسید، دیگر اثرهایم کتاب «فراتر از ستاره‌هایم» خاطرات سرهنگ «محمدولی محمودی هرسینی»  و کتاب «از الوند تا اروند» خاطرات سرهنگ «مصطفی خانی» هستند که به ترتیب در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ به چاپ رسیدند و آخرین اثرم هم کتاب «جان بی‌قرار» زندگینامه شهید «حسین شاه حسینی» است که در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسید.

دفاع‌پرس: با کدام‌یک از کتاب‌های خود بیشتر انس گرفته‌اید؟

کتاب «فراتر از ستاره‌هایم» را بسیار دوست دارم. در این کتاب اقدامات و تلاش‌های شخصیت مؤمن، فرهیخته و وطن‌پرست سرهنگ محمودی، برای خواننده مشهود است. اتفاقات و رخداد‌های درست و به واقع عجیبی در آن نقل شده است که من خودم بار‌ها خوانده‌ام و باز هم عطش خواندن آن را دارم. متاسفانه این کتاب، چون در حوزۀ تاریخ شفاهی است کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما به شما پیشنهاد می‌کنم حتماً این کتاب را بخوانید.

شهید شاه حسینی

دفاع‌پرس: از مراحل نوشتن کتاب «جان بی قرار» بگویید؟

خیلی تلاش کردم اتفاقات دوران شهید شاه حسینی را درک کنم. باید بگویم که حضور شهید را بخصوص در مواردی که کار سخت پیش می‌رفت و موانعی بود، حس می‌کردم و حقیقتاً شهید کار‌ها را درست می‌کرد.

من این کتاب را انتخاب نکردم. به واقع این اتفاق بسیار خوشایندی بود که خدا قسمتم کرد و می‌دانم برکات آن تا همیشه شامل حالم خواهد بود.

دفاع‌پرس: از مشکلاتی که در سر راه نوشتن این کتاب داشتید بفرمایید؟

در آذرماه سال ۱۳۹۸ جلسات مصاحبه با موضوع شهید «حسین شاه‌حسینی» در ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان آغاز شد. بعد از حدوداً ۲۰ ماه، بیش از ۹۰ مصاحبه که اغلب آن‌ها، افراد نامدار و سرشناسی بودند، انجام گرفت. اسامی این بزرگواران در مقدمه کتاب آمده است. سپس بنده به پیاده‌سازی فایل‌های صوتی این افراد و مجموعه پراکنده‌ا‌ی از مصاحبه‌های آرشیوی و برخی دست‌نوشته‌ها بدون دخل و تصرف و گزینش اقدام کردم. بنابراین، صحبت‌های مدعوین ثبت و ضبط گردید. تحریر و بازنویسی ادامه داشت و با بازخوانی‌های مکرر، خاطرات اشتباه یا حذف شدند یا اصلاح شدند.

کار در مراحل پایانی بود که متأسفانه همسر شهید شاه‌حسینی و مادر سه فرزند، در اواخر فروردین‌ماه ۱۴۰۰ درگذشت. بنده هم تلاشم را دوچندان کردم، کتاب همانی که باشد که مرحومه «معصومه شاه‌حسینی» می‌خواست.

بالاخره گاهی با روزی هشت ساعت پشت رایانه نشستن، کتاب پس از پیشگفتار و مقدمه فرزندان شهید در ده فصل به انضمام اسناد تصاویر و نمایه تدوین شد و صفحه‌آرایی نهایی انجام گرفت. قبل از هر چیز کتاب «جان بی‌قرار» را به همسر شهید تقدیم کردم. انشاالله روحش قرین آرامش باشد.

در تدوین این کتاب مشکلات و سختی‌ها کم نبودند. از آن جمله، داده‌ها بسیار اندک بود. شهید خیلی زود به شهادت رسیدند و فقط ۳۲ سال داشتند و همین طور هیچ کتابی درباره ایشان نوشته نشده بود. علاوه بر کمبود منابع و اطلاعات، تردید دربارۀ صحت و سُقم آن‌ها جای بحث داشت. همچنین خاطرات متناقض، مبهم و مشکوک کار را دشوار می‌نمود، اما به لطف شهید که حاضر و ناظر بود اغلب این مشکلات مرتفع شدند.

دفاع‌پرس: چه نکاتی را در نوشتن «کتاب جان بی‌قرار» در نظر گرفتید؟

حتماً می‌دانید که رهبر انقلاب اسلامی تأکید دارند که در دفاع مقدس و بیان رشادت‌ها و بزرگی‌های شهدا و ایثارگران باید حواسمان باشد از بزرگ‌نمایی پرهیز بکنیم. در حقیقت، تلاش من نیز بیان مستند حوادث و وقایع زندگی کوتاه و پربرکت شهید با استناد به مشاهدات عینی و خاطرات راویان بود و خواستم کلام من به کلام شهید نزدیک باشد و خوب امانت‌داری کنم؛ بنابراین در کتاب «جان بی‌قرار» قهرمان‌پروری نداریم و در نتیجه می‌بینیم که به لطف ناظر محتوایی کتاب، نه اضافه گویی کردیم و نه گزافه‌گویی وگرنه الان به جای ۲۷۰ صفحه یک کتاب ۹۰۰ صفحه‌ای در دست داشتیم که هم اسراف در وقت می‌شد و هم اسراف در کاغذ.

در مقابل تلاش کردم روش زندگی شهید، دیدگاه‌های او، سیرۀ جهادی، مدیریت فرماندهی، منش‌های انسانی او و شهادتش چنان جذاب باشد که خواننده یک نوع ارتباط حسی و دلی برقرار کند. خواستم کتاب در عین سادگی و لطافت، بار تربیتی داشته باشد و شهید، شخصیتی تأثیرگذار در الگوسازی و الگودهی باشد. همچنین تلاش کردم کلی‌گویی نکنم؛ بنابراین در روایت‌های کتاب که هرکدام فراز‌هایی از زندگی بابرکت شهید بودند در جایگاه خود قرار گرفتند جزئیات را برجسته‌تر کرم؛ و خواستم طوری بنویسم که خواننده درگیر خودسازی، اخلاص، تواضع، روحیۀ خستگی‌ناپذیر و مسئولیت‌پذیر دغدغه‌های شهید شود. خواننده درگیر شخصیت نستوه شهید شود؛ و در هر روایتی یک یا چندین نکتۀ اخلاقی از شهید را به خواننده گوشزد کند.

شهید شاه حسینی

من به شخصه دوست داشتم فضای معنوی کتاب و داستان زندگی این فرمانده شهید، خواننده را طوری با خود همراه کند که پس از خواندن آن، زندگی‌اش به دو بخش تقسیم شود و بیش از هر زمان دیگری نسبت به افکار و کردار خود جزئی‌نگر‌تر و حساس‌تر شود. در نهایت کتاب «جان بیقرار» هر چه که است، با قلمی روان و ساده به ثمر نشسته است. انشاالله که شهید از ما خوشنود باشد. اگر اجازه بدهید جند خطی از کتاب «جان بی‌قرار» را بخوانم:

«اولین زندانی در حیاط دادگاه انقلاب پیاده شد. مردی حدوداً شصت‌ساله با چهره‌ای مصمم که گام‌های آهسته برمی‌داشت. درجه روی دوشش نبود، اما معلوم بود زمانی برای خودش کسی بوده. خیلی ابهت داشت. آقای شاه‌حسینی در مقابل زندانی، پا جفت کرد. دستش را بالا برد و خبردار ایستاد. برق شادی در چشمان تیمسار درخشید. ایستاد و با تکان دست آزادباش داد. آقای شاه‌حسینی با احترام گفت: تیمسار بفرمایید!

... بچه‌ها هاج و واج مانده بودند که یعنی چه؟ این دیگر چه مدلش است؟ مگر آن زندانی کی بود که رئیس ما، بزرگ ما، جلوی پایش احترام گرفت.... پرسنل دادگاه آن روز به چشم خود دیدند که آقای شاه‌حسینی چطور تواضع نشان می‌دهد و در عین قدرت به زندانیان پایگاه احترام می‌گذارد و درگیر احساسات نمی‌شود آن هم در جوّی که بر آن زمان حاکم بود. بچه‌ها می‌دیدند که او گاهی در سلام دادن هم سبقت می‌گرفت. یک‌بار هم وقتی تیمسار شعاعی و دیگر زندانیان را برای هواخوری توی حیاط آورده بودند با اینکه تیمسار تلخ و بیزار نشسته بود آقای شاه‌حسینی، استکان چای خود را برداشت و سریع جلوی فرماندۀ سابق گذاشت. تیمسار که این روز‌های از اوج به زیر آمدن را خوب تجزیه تحلیل می‌کرد و دریافته بود که دیگر رئیس نیست، دیگر هیچ چیز نیست، با خود می‌اندیشید این همافر ما، چه بامعرفت است. یقیناً بزرگ‌زاده است که چنین بزرگوارانه رفتار می‌کند. رگ اشکی در چشمانش دوید و به یاد آورد که یک بار پرسیده بود: بالاخره تو شاهی هستی یا حسینی. همافر جوان هم با متانت جواب داده بود: در آینده ثابت خواهد شد که من شاهی هستم یا حسینی.»

دفاع پرس: اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان همدان به شما برای تنظیم این کتاب کمک کرده است؟

این کتاب با اقدام یکی از شاگردان و هم‌رزمان شهید «حسین شاه‌حسینی» و همکاری اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس همدان تهیه شد.

در اینجا لازم می‌دانم از بزرگوارانی که گاه با وجود مشغله‌های کاری اجازه دادند در خدمتشان باشیم و کتاب «جان بی‌قرار» حاصل مصاحبه‌ها و دست‌نوشته‌های آنان است سپاسگزاری کنم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها