به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یاسوج، «سید عبدالصالح ارجمند» در سال 1333 در منطقه «تنگ سولک» شهرستان بهمئی در خانوادهای مذهبی و پاک از سلاله حضرت زهرا (س) متولد شد.
دوره تحصیلی ابتدایی را تا کلاس سوم در بهمئی گذراند و سه سال هم در مدرسه «شیخ هابیل» ادامه تحصیل داد و پس از کسب مدرک ششم نظام قدیم به دلیل نبود، دبیرستان در روستا از ادامه تحصیل بازماند و همراه برادر بزرگش و پدرش به کارهای کشاورزی و گاهی گارگری جهت تأمین معیشت خانواده مشغول شد.
او در سال 1363 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و پس از گذراندن دوره آموزشی، عازم جبهههای حق علیه باطل شد. به دلیل اعتقادات محکم و راسخی که داشت همراه با روحیه بالا و شجاعت غیرقابل وصفش شایستگی خود را در دفاع از کشور به اثبات رساند و بهعنوان فرمانده گروهان حمزه از گردان امام محمد باقر (ع) انتخاب شد.
سید عبدالصالح در مناطق غرب و جنوب سنگر به سنگر و خاکریز به خاکریز از وطنش دفاع کرد تا اینکه در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل آمد و در تاریخ 23 دی 1365 به همراه شهیدان «فریبرز پناهی» فرمانده گردان امام محمد باقر (ع)، «لطفالله بیژنی» معاون گردان و «سید مسعود نیکمحمدی» فرمانده گروهان پس از خلق حماسههای بیبدیل به شهادت رسیدند.
پاسدار شهید سید عبدالصالح ارجمند در وصیتنامه خود نوشته است:
سلام بر حضرت محمد (ص)، اولین پرچمدار اسلام و حضرت مهدی موعود (عج) آخرین پرچمدار اسلام و درود و سلام بی پایان بر امام خمینی (ره) امید مستضعفان جهان و درود بر رزمندگان سلحشور جبهه و درود فراوان بر شهیدان راه حق و حقیقت از صدر اسلام تا کنون، سلام بر مجروحین و معلولین و اسراء و سلام و درود بر ملت شهیدپرور و همیشه در صحنه ایران که همیشه پشت جبهه را گرم نگه داشتند و رزمندگان را با کمکهای مالی و جانی خود یاری میکنند.
آری باید در موقع روانه شدن به سوی جبهه به یاد امام حسین (ع) افتاد که چگونه با ایثارگری خود و 72 تن از یاران باوفایش روانه نبرد علیه ظالمین تاریخ شدند و چگونه مبارزه کردند تا در راه قرآن و اسلام به شهادت رسیدند و درخت اسلام را آبیاری کردند و جانی دوباره به اسلام بخشیدند. با جرأت میتوان گفت اسلامی که الآن می بینیم با خون امام حسین (ع) زنده شده است و ما هم باید راه امام حسین (ع) را ادامه دهیم و نگذاریم که درخت اسلام خشک شود؛ باید به این درخت آب داد، آب سرخ (خون). باید دنیا و تجملات دنیوی را رها کرد و به سوی معنویات و آخرت رفت، چگونه باید به آخرت رسید؟ آیا با دست خالی میتوان به آخرت رسید؟ خیر، چون رسیدن به آخرت، مستلزم داشتن کولهباری از تقوی است، باید در این دنیا کاشت تا در آن دنیا برداشت کرد. اگر اینجا دنیا دلت را به خودش جلب کرد و از خدا جدا کرد، در آخرت حاصلی جز آتش جهنم نخواهی دید؛ ولی اگر از دنیا و لذایذ دنیوی منصرف شدیم و گفته قرآن را پیشه راه خود سازیم، در آنجا بهشت جاوید نصیب ما خواهد شد. انشاءالله که همه ملت ایران از این حرفها و گفتههای پیامبران بهره مند شوند و وارد بهشت گردند.
پیام حقیر به ملت ایران این است که حضور خود را در صحنه حفظ کنند. امام را یاری کنند چون این امام بود که ما را نجات داد وگرنه ما در دنیا غرق بودیم و نمیتوانستیم خود را از زیر دست و پای این جنایتکاران نجات دهیم، پس امام را تنها نگذارید. خدایا! من از زندگی و خانوادهام سیر نشدهام و بدون هدف خود را به کشتن نمیدهم، بلکه این راه را خود آگاهانه انتخاب کردم و تنها آرزوی من شهادت است در راه خدا. پدر بزرگوارم میدانم با رنج و زحمت مرا بزرگ کردی تا در کارها تو را یاری کنم و با داشتن من کمی استراحت کنی، اما اسلام عزیز در خطر است و من یاری رساندن به اسلام را بر نشستن پیش تو ترجیح میدهم تا مزدوران به اسلام ضربه نزنند. روز شهادت من را روز تولدم حساب کنید زیرا شهیدان زندهاند تا تاریخ زنده است. از شهادت من هراسی به دل راه مده، صبور و بردبار باش و شکر خدا را بجای آور.
مادر عزیزم! میدانم که شبها بیخوابی کشیدی، و روزها زحمت کشیدی تا حالا از جوانی که حاصل عمرت است، ثمر بگیری، ولی روزیدهنده و یاریکننده خداست و ما همه به سوی او خواهیم رفت. میدانم تحمل شهادتم برایت سخت است اما راهی جز این وجود ندارد. در راه خدا خواهم جنگید تا یا پیروز شوم و قبر امام حسین (ع) را زیارت کنم یا شهید شوم. مادرم! در شهادتم بیتابی مکن، ببین حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) چه رنجهایی کشیدند ولی باز هم به فکر اسلام بودند، هر کلام حضرت زینب (س) تیری بر پیکر کافران و یزیدیان بود و تو باید اینگونه باشی و از تو میخواهم مرا حلال کنی.
برادر عزیزم مشهدی حسین تو خودت عاقل هستی، امیدوارم که ادامهدهنده راهم باشی و دیگران را دلداری کنی و بچههایم را نوازش نمایی و نگذاری ناراحتی ببینند. هرچه خواستند برایشان فراهم کن تا به فکر پدر نیفتند. اگر بچههایم سراغ من را گرفتند بگویید رفته میهمانی امام حسین (ع)، که دیگر برگشتی ندارد. همسرم! از تو میخواهم که مثل حضرت فاطمه (س) باشی و فرزندانم را به درستی تربیت کنی و مرا حلال نمایی. از خواهرانم میخواهم که از شهادتم نگران نباشند، صورت خود را نخراشند، حجاب خود را رعایت کنید تا عبرتی باشد برای دیگران و مرا حلال کنید. از دوستان و خویشاوندان میخواهم که مرا ببخشید و اگر ناراحتی از من دیدید صرفنظر کنید.
انتهای پیام/