به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، ششمین برنامه از سلسله نشستهای فرهنگی «تکیه کتاب» با موضوع «عاشورا در ادبیات نمایشی»، با حضور نصرالله قادری و محمدمهدی رسولی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
در هنرهای نمایشی بهصورت اولی درباره عاشورا کار نشده است
محمدمهدی رسولی در این نشست اظهار داشت: بهطور طبیعی وقتی با پدیده نمایش سروکار داریم، با عنصر کشمکش روبهرو هستیم و کشمکش در نمایش، شخصیت را شکل میدهد. شروع کشمکش در برخورد با موانع است، کشمکش در واقع حاصل این رویارویی است.
این فیلمنامهنویس و نقاش ادامه داد: در درام چندین وضعیت از این رویارویی وجود دارد؛ درگیری یک نفر با نفر دیگر، درگیری یک نفر با یک جمع، درگیری یک نفر با خودش، درگیری یک جمع با جمع دیگر، رویارویی یک شخص با مسائل ماوراءالطبیعه مثل تقدیر و رویارویی یک شخص با مسائل طبیعی مثل سیل و زلزله. در صحنه عاشورا بیشتر این موارد به شکلهای مختلف وجود داشت. عرصه عاشورا، عرصه همین کشمکشهاست.
وی با اشاره به برخی موانع موجود در پرداخت هنری به واقعه کربلا، گفت: با توجه به برخی محدودیتها و خطوط قرمز در عرصه هنر ازجمله نمایش، پرداختن به این موضوع نیازمند اتخاذ تمهیداتی است که ابتدا بتوان با این موضوع روبهرو شد و در ادامه آنها را به قالبهای هنری نمایش، قطعه موسیقی، آثار تجسمی، اثر سینمایی و ... تبدیل کرد. این بزرگترین چالش بین هنرمند و این موضوع است. بدون درنظر گرفتن مسائل اعتقادی، به دلیل وجود موانع، کار کردن در این زمینه کمی برای هنرمند سخت و پیچیده میشود. لذا افراد زیادی تمایل به کار کردن در این حوزه را ندارند.
رسولی تصریح کرد: نزدیک شدن به مرزهای این اتفاق، یک سری مقدمات دارد که این مقدمات را اگر فرع درنظر بگیریم، اصل خودِ هنرمند است. به دلیل غایب بودن هنرمند از آن شرایط، کار آنطور که باید خلق نمیشود.
این داستاننویس در بخش دیگری از سخنانش افزود: حدود ۱۲ سال درگیر مجموعهای در حوزه هنرهای تجسمی هستم. در سفری که به کربلا داشتم، در حرم امام عهد کردم که هرچه میخواهم بگویم و انجام دهم در آن، چیزی از مولا وجود داشته باشد. همانجا شعر کوتاهی نوشتم که یک سال بعد مجموعه «هوای ماریه ابری است» خلق شد. در ادامه نمایشنامهای را برای صحنه شروع کردم که هنوز تمام نشده است. معتقدم عنصر حال امروز ما مستقیم به اثر منتقل میشود و اجازه دادم در این اثر نمایشی این اتفاق بیفتد. کار دیگری که در این مدت شروع کردم، مجموعه ۷۲ اثر نقاشی است که تاکنون ۵۰ اثر آن آماده شده است. کارهای بسیار سخت و بزرگی است و برای من مهم است که این زاویهها تاکنون گفته و کار نشده باشد. شروع کار این ۷۲ اثر، با دست حضرت عباس (ع) بود که نزدیک ۶ ماه روی آن کار کردم و تجربههای خیلی شیرین، عجیب و غریبی داشتم.
وی اظهار کرد: در این ۱۲ سال حداقل از کار روی نقاشیها یک تجربه شخصی بهدست آوردم؛ اینکه چگونه و با چه تمهیدی بتوانم از کنار خط قرمزها عبور کنم، زیرا بهطور مستقیم نمیتوانیم درباره معصوم (ع) تظاهراتی از هرگونه آن داشته باشیم. از نامههای کوفیان شروع کردم و همه مقاتل را مطالعه کردم. هنرمند باید در آن شرایط قرار گرفته باشد تا فردیتش مشخص شود و بتواند موقعیت خود را در آن مقطع پیدا کند. باید ببینید کشف شما از این واقعه چیست؟
رسولی در ادامه سخنانش گفت: در این راه، چیزی برای عبور از کنار خط قرمزها نمایان شد. از دل نامهها، سربازهایی از اشقیاء وسط آمدند. احساس کردم از سمت اولیاء ورود سخت است، اما از سمت اشقیاء درب ورود باز است. بالای ۱۶۰۰ اتود دارم که تاکنون از بین آنها ۵۰ مورد را تبدیل به اثر کردهام. یقین دارم در هنرهای نمایشی بهصورت اولی کار نشده است. اتفاق نهایی در گرو رو در رو شدن هنرمند با اصل خبر و آن لحظه است که این موضوع خیلی با خلوص اتفاق نمیافتد. باید بهدور از شائبهها، اصل خبر ناب را بدانیم.
این فیلمنامهنویس و نقاش همچنین بیان کرد: در قالب مجموعهای قرار شد رمان درباره حضرت عباس (ع) را من بنویسم. یک سال تحقیق کردم و مقاتل را خواندم. در تمامی مقاتل درباره تولد حضرت کمتر از ۱۰ سطر مطلب وجود داشت. در مقتل «مقرم» که بهطور ویژه به زندگینامه حضرت پرداخته و از اقوال هم استفاده کرده، بیشتر از ۶ یا ۷ سطر در اینباره وجود ندارد. احساس کردم کاری که میخواهم بنویسم، سورئالیستی محض و بر پایه خیال است و از این موضوع وحشت کردم. اعلام کردم که نمیتوانم درباره حضرت عباس (ع) بر پایه خیال بنویسم. بعد از نوشتن یک فصل که شبیه روضه شد، کار را رها کردم.
وی با تأکید بر اینکه ورود از سمت اشقیاء، یکی از راههای عبور از خط قرمزها برای پرداختن به این موضوع است، ادامه داد: باید مفرها را بیابیم. از این منظر حرفهای ناگفته بسیاری وجود دارد، اما اینکه چرا از این منظر کمتر آثاری تولید شده، ایراد به ما هنرمندان برمیگردد. ما در این حوزه بسیار فقیر هستیم و این فقر بهصورت تصاعدی ادامه پیدا میکند. در این زمینه، دچار یک فقر پیوسته، شتابان و تصاعدی هستیم.
رسولی اظهار کرد: بخش اعظم قدم گذاشتن در این وادی، مسائل تکنیکی است، ولی قبل از هرچیز انسان باید سنگها را با خودش وا بکند و اتفاق درونی زیبایی برایش رخ داده باشد. میخواهیم از اباعبدالله (ع) به معرفت خداوند برسیم. لذا توجه به این مسیر خیلی مهم است.
رسیدن به نقطه تجلی، نیازمند باور قلبی به سید و سالار آزادگی است
نصرالله قادری، نویسنده و کارگردان نیز در این نشست گفت: در ادبیات بهطور عام و در ادبیات دراماتیک بهطور خاص، وقتی راجع به عاشورا حرف میزنیم، هرآنچه گفته میشود، مرتبط با صورت قضیه است. عاشورا در سیرتش عاشورا است نه در صورتش.
این منتقد افزود: در عاشورا با کاراکتری روبهرو هستیم که معصوم است و از اینرو به دلایل شرعی و اعتقادی نمیتوان چهرهاش را نشان داد. موضوع دیگر به باورهای مردم باز میگردد. مخاطب باورهایی نسبت به حسین (ع) دارد که اگر به باورهای او خدشه وارد کنیم و بگوییم این باورها غلط است، روبهروی ما میایستد.
وی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: برای کار کردن در این زمینه، ضمن دانستن تکنیک، باید در نویسنده و هنرمند حالی اتفاق بیفتد و به لحظه تجلی برسد. اینجا جز مدد الهی، هیچ راهی برای خلق اثر وجود ندارد. رسیدن به نقطه تجلی، نیازمند باور قلبی به کسی است که سید و سالار آزادگی و اساس برانگیختگی تفکر در مخاطب است که موضوع برانگیختگی تفکر، نزدیکی زیادی به تئاتر دارد که مخاطب منفعل را به مخاطب کنشگر تبدیل میکند.
این استاد ادبیات نمایشی، با ذکر یک نمونه ادامه داد: فیلمنامه «محمد رسولالله» را الازهر تأیید کرد. نسخه عربی آنرا بیش از ۱۵ دقیقه نمیتوان تحمل کرد، ولی نسخه هالیوودی آن را میتوان پذیرفت و باور کرد. شخصیت حضرت حمزه را با بازی آنتونی کوئین میتوان باور کرد. این سوال مطرح است که او با وجود مسیحی بودن، چطور توانسته این نقش را اینگونه بازی کند؟ آیا فقط تکنیک است؟ خیر، او به لحظه تجلی رسیده بود.
این منتقد اظهار کرد: ما برای خلق یک اثر، عللی همچون صوری، مادی و فاعلی را داریم. در علت صوری، درباره امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع)، حیدر کرار (ع) و... اطلاعات کم است و بدرد دنیای درام نمیخورد. هنر، محاکات بهاضافه تخیل است؛ یعنی اینکه چیزی به اطلاعات بیفزاییم و آنهم زمانی میسر است که ادراک داشته باشیم.
وی در ادامه با اشاره به نمونههایی در بیان سیرت عاشورا، گفت: در زمینه گودال قتلگاه، واقعهای را نمیبینیم. تَلی وجود دارد به اسم تل زینبیه. زنی آنجا ایستاده که وقایع را میبیند. امام حسین (ع) در روز عاشورا سه بار زمین میخورد که هربار برای قوتِ برخواستن، حضرت زینب (س) را صدا میزند؛ هنگام شهادت حضرت عباس (ع)، زمان شهادت حضرت علیاکبر (ع) و در گودال قتلگاه.
نصرالله قادری افزود: حضرت زهرا (س) هنگام شهادت، به زینب (س) سفارش میکند که مراقب پدر و برادرانش باشد. یکی از شروط عقد حضرت زینب (س) این بود که همهجا همراه برادرش حسین (ع) باشد. همچنین اباعبدالله (ع) در شب عاشورا به حضرت زینب (س) سفارش میکند که مراقب بچهها و خاندانش باشد. در همه این مواقع، سیرت عاشورا را میبینیم.
این نویسنده و کارگردان همچنین بیان کرد: جای دیگری نیز سیرت عاشورا را میبینیم. شمر در گودال روی سینه حضرت نشسته و قصد به شهادت رساندن امام را دارد. اینجا جوانمردی حسین (ع) را میبینیم که میگوید سرم را برگردان و ببر تا چشمت به چشمم نیفتد و خجالت نکشی. ابا عبدالله (ع) در آن لحظات درس میدهد. در آخرین لحظات باز امید دارد که شمر برگردد. امام در لحظه آخر میخواهد آدم بسازد. اما این اتفاق برای شمر نمیافتد. وقتی از گودال بیرون میآید، از او میپرسند که چرا میلرزی؟ او گفت که دیدم زنی آمد آبیپوش و پرنور، با جام آبی از کوثر تا فرزندش را سیراب کند. این فراواقعیت نیست، بلکه در واقعیت رخ داده و دیده شده است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه آیا ما در پرداختن به موضوع عاشورا مجاز به استفاده از عنصر تخیل هستیم یا نه؟، گفت: خداوند در قرآن دائما میگوید «به نام خداوند بخشایشگر مهربان». میگوییم حسین جان ما درباره برادرت اینطور بلد بودیم بنویسیم. حسین (ع) بزرگوارتر از آن است که نبخشد. ممکن است در دنیای ادبیات دراماتیک، امکان چاپ و اجرای اثر را نداشته باشیم، اما امکان نوشتن که داریم.
انتهای پیام/ 121