به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، کتاب «در بوته آزمایش» روایتگر خاطرات حجتالاسلام «غلامحسین کمیلی» از دوران حساس و دشوار اسارت است و گوشهای از شجاعت، استقامت، ایثار و فداکاری فرزندان این مرزوبوم را در زیر سختترین شکنجههای دژخیمان بعثی عراق بیان میکند.
حجتالاسلام «غلامحسین کمیلی» در چهارم فروردین ۱۳۴۶ در روستای تخته جان از توابع شهرستان بیرجند متولد شد و از آزادگان دفاع مقدس است که کتاب «در بوته آزمایش» به قلم وی به رشته تحریر درآمده است.
نویسنده کتاب اولین اعزامش به جبهه را این گونه روایت میکند: چندسالی از جنگ تحمیلی گذشت، خیلی مایل بودم به جبهه اعزام شوم و در جمع باصفای رزمندگان سلحشور اسلام حضور یابم، ولی قوانین اعزام نیرو به خاطر کم سن و سالی به من اجازه حضور در جبهه را نمی داد. در سال ۱۳۶۲ تصمیم گرفتم هرطور شده در آموزش نظامی شرکت نمایم. به همین منظور به همراه یکی از دوستان به بسیج محله رفتیم و برای این که مسئول ثبت نام بهانهای نیاورد، ابتدا فتوکپی شناسنامهام را دست کاری نموده و یک سال بر سن خود افزودم و آن گاه از روی آن چند فتوکپی برداشتم و به مسئول اعزام نیرو تحویل دادم. با این تدبیر اولین قدم را برای اعزام به جبهه برداشتم.
نویسنده کتاب درخصوص نقش روحانیت در اسارت نوشته است: در دوران اسارت نیز روحانیون و طلاب فاضلی که در چنگال مزدوران بعثی اسیر بودند، با تمام وجود صادقانه در خدمت به اسرای عزیز کوشیدند و برنامههای مذهبی، فرهنگی و سیاسی از رونق خاصی برخوردار بود.
کلاسهای انس با قرآن و نهج البلاغه و ادعیه، باشکوه و جلوههای زیبا برگزار میشد و به مناسبتهای مختلف مجالس سخنرانی و وعظ برگزار بود که البته تمام این برنامهها با احتیاط و مراقبت کامل و تا جایی که امکان داشت به دور از چشم نیروهای بعثی بود.
بخشی از کتاب
به دنبال تانکها نیروهای پیاده نظام در حال حرکت بودند، من که شاهد این صحنهها بودم کمی خود را تکان دادم که مبادا با تانک از روی من رد شوند، وقتی مزدوران بعثی متوجه شدند که زنده هستم تعداد زیادی (حدود ۳۰ نفر) دور من جمع شدند یکی از سربازان دشمن آیه شریفه «و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون» را که بر روی کلاه آهنی خود نوشته بودم با لحن مسخره کنندهای میخواند و به دنبال آن چند تن مرا بازرسی کرده و قرآن کوچک و مقداری پول را که در جیب داشتم بیرون آوردند آن گاه دو تن از میانشان گلنگدن سلاح خود را کشیده و خواستند آخرین تیر (تیر خلاصی) را به من بزنند که ناگهان یکی از آنها مانع شد و نگذاشت مرا بکشند پس از آن مرا روی تانک گذاشته و مسافتی راه رفتند سپس در وسط یک جاده آسفالتی بر روی زمین رها کردند و رفتند، احساسی که در آن لحظه داشتم این بود که مرا این جا انداختند تا به همین شکل جان بدهم، لحظات بسیار حساسی بود و در واقع حالت یک محتضر را داشتم، شهادتین را آرام آرام زمزمه نمودم، گاهی چهره پدر و مادرم جلو رویم و در صفحه ذهنم مجسم میشد، و ...
کتاب «در بوته آزمایش» با شمارگان یک هزار نسخه در ۱۹۲ صفحه و در سال ۱۳۸۷ به زیور طبع آراسته شده است همچنین در صفحات پایانی کتاب تصاویری از آزاده حجتالاسلام «غلامحسین کمیلی» در کنار همرزمان در مناطق جنگی و در اردوگاه اسارت آمده است.
انتهای پیام/