به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، با مطرح شدن تلاش آمریکا برای خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست گروههای تروریستی و لیست تحریمها علاوه بر انتقادات گسترده داخلی شاهد مخالفتهای کشورهای منطقه نسبت به نوع مذاکرات انجام شده دولت بایدن و اساسا سیاست خارجی دولت فعلی ایالات متحده در قبال تحلات خاورمیانه هستیم.
به اذعان این کشورها بایدن به دنبال اجرای سیاست مماشات در برابر ایران و نیروهای همسو در غرب آسیاست؛ لذا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به همراه اسرائیل سعی دارند برای توازن بخشی سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی و امنیتی جدیتر از گذشته به دنبال ایجاد «ناتوی عربی - اسرائیلی» علیه جمهوری اسلامی ایران باشند.
اگرچه این این پروژه طی سالهای متمادی فقط در حد حرف و ادعا باقی مانده است، اما به نظر میرسد علاوه بر نگرانی کشورهای منطقه در خصوص ادامه رایزنیهای دولت بایدن و در نهایت خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا اکنون بیش از پیش فضا برای ایجاد ناتوی عربی - اسرائیلی فراهم شده باشد.
آمریکاییها به دنبال این هستند که یک «جبهه موافقت» در برابر «جبهه مقاومت» ایجاد کنند و بدین ترتیب با بزرگنمایی قدرت ایران تحت لوای تئوری جنگهای نامتعادل، زمینههایی را فراهم کنند تا بتوانند از آن بهره ببرند و با ایجاد یک جنگ رسانهای و عملیات روانی معطوف به ایجاد یک جنگ روانی برای آماده سازی در جهت جنگ میدانی احتمالی وارد عمل شوند.
جبهه موافقت به هر طریق در حال شکل گیری است؛ صلح ابراهیم و مسائلی که در این مسیر رخ داد همه اینها نشان دهنده این است که آمریکاییها تلاش کردند اسرائیل را از تارگت (شرکت خرده فروشی آمریکایی) و هدف حرکتی کشورهای اسلامی خارج و با افزایش ایران هراسی در منطقه و گسترش اسلام هراسی در حوزه نظام بین الملل و تلفیق آن در داخل منطقه به گونهای عمل کنند که اکنون اسرائیل با بسیاری از پایتختهای کشورهای عربی و اسلامی ارتباط بسیار تنگاتنگ پیدا کرده است؛ اگر چه برخی از آنها هنوز به ظاهر آن را اعلام نکرده اند، اما در باطن این ارتباطات انجام گرفته است و در حال عینیتر شدن هستند.
اعتماد کشورهای عربی منطقه به آمریکا
درباره تکیه و اعتماد برخی از کشورهای عربی منطقه به آمریکا جهت تامین امنیت شان و تاثیر حضور آمریکا در امنیت منطقه غرب آسیا هم باید بپذیریم که رژیمهای حاکم بر کشورهای عربی، رژیمهای فاقد ویژگیهای دولت مدرن هستند و در واقع اکثر این رژیمها رژیمهایی هستند که از منظر سنتی اداره میشوند؛ خاندان آل سعود تلاش دارد که دولت سنتی خود را تحت لوای اصلاحات جدیدی که به انجام میرساند، به یک دولت مدرن تبدیل کند.
از منظر تاریخی نیز این دولتها اساساً تاسیس خود را مدیون فعل و انفعالات ناشی از عملکرد قدرتهای بیرونی در منطقه هستند؛ شکل گیری بسیاری از کشورهای عربی ناشی از دخالت قدرتهای بزرگ در منطقه است که مسلماً این با ایرانی که سالها تمدن و فرهنگ و پیشینه تاریخی کهنی در بین تمدنهای جهان دارد متمایز است؛ لذا دولتهای کشورهای عربی از منظر طبیعی در بستر این حرکت تاریخی این وابستگی را با خود حمل میکنند و تلاش میکنند این پیوستگی را در برهههای گوناگون به نفع خود حجیم و کم حجم کنند.
گاهی میبینیم که بین پایتختهای کشورهای عربی و قدرتی مانند آمریکا تضامنهایی پیش میآید، ولی این تضامنها هیچ گاه به تعارض و تصادم نمیانجامد؛ ماجرای خاشقجی نمونه معنادار و نزدیکی در این زمینه است؛ لذا این عنوان که بخواهیم این کشورهای عربی از آمریکا دور شوند یک نگرش آرزومندانه است.
بعد از توافق برجام در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ آمریکاییها با وجود توافقنامه در پی محدودکردن همکاریهای بین المللی با ایران و محاصره منطقهای تهران باقی ماندند، چرا که ایران نپذیرفت از برجام یک به برجامهای دیگر برود؛ برجام اساساً برنامه جامع اقدام مشترک برای محدودسازی تهران در جهت تبدیل آن از یک بازیگر انقلابی به بازیگری عادی در نظم منطقهای و نظام بین الملل بود.
انتهای پیام/341