خبرگزاری دفاع مقدس: دفتر اول کتاب «زندگی به سبک اطلسیها» به نویسندگی محبوبه زارع و با همکاری سازمان نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس، نیروی دریایی سپاه پاسداران و انتشارات امینان با شمارگان هزار و صد نسخه، ۲۶۴ صفحه و در قطع رقعی منتشر شده است.
این کتاب با مقدمهای درباره سبک زندگی ایرانی- اسلامی زنان شهیده، به نقل بیوگرافی کوتاه و بیان خاطراتی داستانگونه از زندگی ۵۲ بانوی شهیده دفاع مقدس که هر یک درسی ویژه از توکل، اخلاق، سخاوت، انصاف، مطالعه و کتابخوانی، امانتداری و مکارم انسانی میدهند، میپردازد.
یکی از ویژگیهای این کتاب، آغاز خاطره هر شهیده با حدیثی مرتبط از یکی از معصومین(ع) است؛ ضمن اینکه در خلق این اثر تلفیقی از هنر داستانی با سبک زندگی شهدا انجام شده و در قسمت ارمغان خون که در پایان خاطره هر شهید آورده شده، به تحلیل شخصیت شهید مورد نظر پرداخته شده است.
شهیدان الهه زینالپور تبریزی، سیده زهرا زکیپور، سونا دشتی، دیانا کاکاوندی، فرشته آل کثیر، باختر بیگلری، سیده طاهره هاشمی، فاطمه گنجی، مهناز کلانترنیا، گلگل بیراوند و طوبی یزدانخواه برخی از ۵۲ شهیدی هستند که خاطراتی از شیوه زندگی آنها در کتاب «زندگی به سبک اطلسیها» آمده است.
در ادامه بخشی از کتاب "زندگی به سبک اطلسیها" را میخوانید:
هفته گذشته رستوان خود را افتتاح کرده بود. برایش خیلی مهم بود که مشتریان شیک پوش و متجدد، به رستورانش بیایند.
آن روز برای سرکشی به اوضاع رستوران آمده بود. کارگرها مشغول کار بودند. گارسونها با نظمی هماهنگ به مشتریان رسیدگی میکردند.
در همین موقع زنی چادری با وضعیت ساده به همراه کودکش به رستوان آمد. تنها سفارش غذای او سوپ بود. آن هم برای بچهاش! گارسون آرام خود را به او رساند و آهسته گفت: جناب رئیس! او فقط یک کاسه سوپ سفارش داد. سر و وضعش بیشتر به گداها می خورد. این برای رستوران شما کسر شان است. تبلیغ منفی در نظر مشتریان ثروتمند! اجازه میدهید او را بیرون کنیم؟
حق با گارسون بود. مشتریان داشتند با نگاهی سنگین به زن نگاه می کردند. گویا از حضور او در کنار خود ناراحت بودند.
مرد لحظهای به خود آمد. یادش آمد شب گذشته دخترش در مقاله خود به زندگی شهیدی اشاره کرده بود که دست نوازش بر سر فقرا میکشید. یادش آمد که برای او خوانده بود:
شهید اعظم در دامان پدر و مادری دین باور پرورش یافت. تحصیلاتش را تا مقطع ابتدایی بیشتر ادامه نداد و در کارِ خانه کمک حال مادر گشت. رافت و عاطفه بیحدش زبانزد دوستان و آشنایان بود.
شخصیتی متواضع داشت. او حتی به بیماران بدحال و لاعلاجی که دیگران از آنها دوری میکردند، نزدیک میشد. به آنها سر میزد و از آنان دلجویی میکرد. در خیابانهای نهاوند زنی که بیماری واگیرداری داشت، پرسه میزد. زنی کثیف و ژولیده. زنی که عقب مانده ذهنی بود.
زنی که وقتی مردم او را میدیدند، از او فرار میکردند. برخی از او میترسیدند و عدهای بدلشان میآمد و چندششان میشد. همه از او دوری میکردند، به جز یک نفر و آن یک نفر کسی نبود به جز شهید اعظم.
او برای زن بیمار دل میسوزاند. به دادش میرسید و برایش غذا میآورد. مانند مادری مهربان در کنارش مینشست و به او محبت میکرد.
روزی نبود که خورشید در آن غروب کند و اعظم غذای او را فراموش کند.
ازدواج و مادری پنج فرزند او را به مقامی بالاتر در محبت کشانده بود. سرانجام این بانوی متواضع و مهربان در بمباران هوایی رژیم بعث به شهادت رسید.
به گارسون گفت: به حساب خود من دو پرس از بهترین غذای رستوران را برایش ببر و با احترام ویژه از او پذیرایی کن.
ارمغان خون
تواضع به معنی فرونهادن است و به کسی که در برابر خدا و خلق خدا خود را پایین تر از موقعیتاش قرار دهد، فروتنی و فروروحی کند، متواضع میگویند.
برخی از نشانههای تواضع این است که انسان در برابر دیگران، خوش برخورد باشد و هنگام معاشرت با آنها، با روی باز و محبت آمیز رفتار کند.
مهمتر از آن، اینکه رفتارشان با انسانها براساس اخلاق باشد، نه بر پایه موقعیت طرف و مصلحت خود.
بنابراین انسان متواضع، تحت هیچ شرایطی حتی با حقیرترین و فقیرترین افراد هم از روی بی اعتنایی رفتار نمیکند.
تواضع به صورت اعجازانگیزی باعث جلب محبت و صفای روح میشود. زیرا جنس تواضع، حالتی درونی است که نشانههای آن در رفتار و کردار و گفتار آشکار میشود که گاه در برابر خدا تعریف میشود و نوع دیگر آن در معاشرت با مردم، مصداق مییابد.
شهدا در هر دو مورد جزء متواضعترین بندگان خداوند بودند. زیرا توانسته بودند مهار نفس خویش را در دست گرفته و در برابر عظمت بیکران خداوند، خود را حقیر و ناچیز بیابند.
نام شهید: اعظم شفائی
نام پدر: شمس اله
تاریخ تولد: 13/10/1330
محل تولد: نهاوند. همدان
تاریخ شهادت: 17/1/1364
محل شهادت: نهاوند
نحوه شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی
انتهای پیام/