در کتاب «دِین» مطرح شد؛

پیش‌بینی سه رزمنده نوجوان درباره شهادتشان که به حقیقت پیوست

کتاب «دِین» مجموعه خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که به همت «علی مسرتی» به نگارش درآمده و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.
کد خبر: ۵۴۳۸۵۳
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۸ - 07October 2022

پیش‌بینی سه رزمنده نوجوان درباره شهادتشان که به حقیقت پیوستبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کتاب «دِین» مجموعه خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که به همت «علی مسرتی» به نگارش درآمده و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

متن زیر حاشیه‌ای از این کتاب است که طی آن از خواهر شهید و مربی آموزش پادگان گلف در مورد شهید «مهدی قلعه‌تکی» خاطراتی آورده است.

«خواهر شهید مهدی قلعه‌تکی درباره برادرش می‌گوید: «مهدی متولد سال ۱۳۴۱ بود. او از ۱۳ سالگی نماز می‌خواند و علاوه بر یک ماه روزه واجب ماه مبارک رمضان، در سال‌های پایانی زندگی‌اش دو روز در هفته روزه مستحبی می‌گرفت. مهدی احترام زیادی به پدر و مادرمان می‌گذاشت و یار و غمخوار آن‌ها بود. او در خانواده مورد احترام همه بود. به هنر خطاطی و درس خواندن به خصوص درس ریاضی و انگلیسی علاقه‌مند بود.

مهدی بسیار منظم، مرتب، باهوش و دلسوز اطرافیان بود و از رنج و ناراحتی دیگران ناراحت می‌شد. او آرزو داشت بتواند به پدرمان کمک کند. از اینکه پدرمان مجبور بودند برای کسب روزی حلال همیشه از خانه دور باشند و رانندگی کنند، ناراحت بود و در وصیتنامه‌اش نیز به این موضوع اشاره کرده است.

به خانواده اهمیت زیادی می‌داد و دوست داشت که ما خواهران و برادرش مؤمن و نمازخوان باشیم. در دوران انقلاب اسلامی همراه با خانواده در راهپیمایی‌ها و اجتماعات شرکت می‌کرد و پس از پیروزی انقلاب همزمان با تحصیل وارد کمیته آب‌رسانی جهاد سازندگی خوزستان شد. او اکثر روز‌های تابستان با زبان روزه برای آبرسانی به روستائیان به روستا‌ها می‌رفت. سال ۱۳۵۹ موفق به اخذ دیپلم با معدل بالا در رشته ریاضی و فیزیک شد. با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله در مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در خیابان زند اهواز به فعالیت پرداخت.

در انجمن اسلامی دبیرستان و در ستاد جنگ‌زدگان روستای ویس نیز فعالیت می‌کرد و به کمک جنگ‌زدگان می‌شتافت. اولین کسی که مسئله حجاب را برای من تشریح کرد، مهدی بود و با وجود کمی سن، حجاب را خیلی خوب به من فهماند. مهدی سال ۱۳۶۰ وارد سپاه شد و در پادگان گلف معاون آموزش و مربی آموزش نظامی بود.»

آقای جراح‌زاده نوشته است: «من مربی آموزش در پایگاه منتظران شهادت (گلف) بودم و مسئولیت آموزش هم بر عهده من بود، چون مربیان آموزش به جبهه می‌رفتند و بعضاً مجروح یا شهید می‌شدند، «سید احمد آوایی» رئیس واحد آموزش به پادگان‌های آموزشی دستور داد هیچ یک از از مربیان بدون اجازه مسئول مستقیم حق رفتن به جبهه را ندارد.

برای عملیات آزادسازی بستان (طریق‌القدس) حسین احتیاطی، مهدی قلعه‌تکی، محمدعلی جعفری و مسعود تجویدی اصرار به رفتن و شرکت در عملیات داشتند که به آن‌ها اجازه داده نشد اما بر اثر اصرار آن‌ها و مشورتی که با سید احمد آوایی کردم، به آن‌ها گفتم: «بروید، اما با این شرط که اگر کسی متوجه رفتن شما شد، من می‌گویم که این‌ها خودسرانه رفته‌اند (منظور فقط منع رفتن آن‌ها بود، چون به آن‌ها نیاز داشتیم) اگر مسئولان فهمیدند، بعد از برگشت، باید خودتان جواب پس بدهید.»

به جز تجویدی بقیه قبول کردند و در حالی که اعزام بودند، من از پنجره دفتر آموزش به آن‌ها نگاه می‌کردم. جالب است بدانید که آن‌ها هر سه نفرشان متفقاً گفتند: «ما رفتیم و دیگر برنمی‌گردیم که محاکمه شویم. اگر برگشتیم، حتماً ما را محاکمه کنید.» و کاش حرف آن‌ها را به شوخی نمی‌گرفتیم و آن‌ها را خوب می‌بوسیدم که این ماند به قیامت.»

مهدی در همین عملیات در کنار یاران دیگر به فیض شهادت رسید. پس از شهادت مهدی، همکارانش در ستاد نام او را روی ستاد جنگ‌زدگان گذاشتند و همه مدت‌ها پس از شهادتش با اندوه از تلاش‌ها و دلسوزی‌های مهدی می‌گفتند.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار