معرفی کتاب؛

«خاطراتی از وادی سرخ عاشقان»

«خاطراتی از وادی سرخ عاشقان در دفاع مقدس» مجموعه خاطرات رزمندگان استان اردبیل است که به کوشش «احمد واثق عموقین» گردآوری شده است.
کد خبر: ۵۴۴۰۴۲
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۶ - 26September 2022

«خاطراتی از وادی سرخ عاشقان»

 به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس  از اردبیل، کتاب «خاطراتی از وادی سرخ عاشقان در دفاع مقدس» مجموعه خاطرات شهدا و رزمندگان استان اردبیل در مناطق مختلف عملیاتی دفاع مقدس است که به کوشش «احمد واثق عموقین» گرد آوری شده است.

این کتاب در 166 صفحه توسط انتشارات «گلشن شقایق» به سفارش و حمایت  اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس منتشر شده است.

برشی از متن کتاب:

خاطره‌ای از «احمد عقلمند» از رزمندگان بهداری لشگر 31 عاشورا

سال 1363 نزدیکی‌های عملیات بدر حاج «رحیم نوعی اقدم» که فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل (ع) را بر عهده داشت، به دلیل نیاز به پزشک یار، به اورژانس مادر (مرکزی) در پد پنج جزیره مجنون مراجعه کرد.

از حاج «اسماعیل جبارزاده» فرماندهی بهداری لشکر عاشورا یک نفر پزشک یار جهت حضور در پست امداد کمین ضلع شرقی جزیره را درخواست کرد و اسماعیل هم با توجه به اینکه همه پزشک یاران، مربوط به اورژانس مادر بود و پزشک یار مازادی وجود نداشت، بدون اینکه حرفی بزند به طور معناداری به من نگاه کرد.

بلافاصله از جا برخواستم و با یک کوله پشتی امدادی به همراه حاج رحیم به راه افتادم و او در هوای بارانی نگاهی به من کرد و بدون آنکه تعارف کند باران‌گیر خود را در آورد و به من داد.

به همراه دیگر رزمندگان راهی کمین ضلع شرقی شدم، کمینی که سنگرها هم سطح با جاده بود و فقط شب‌ها حق تردد داشتیم و ارتفاع سنگرها در حدود 80 سانتی متر بود و باید دائما در حالت نشسته یا درازکش قرار می‌گرفتیم و نماز را نیز نشسته می‌خواندیم.

عراقی‌ها کاملا به آن جا مسلط بودند و سنگرهای ما به طور مستمر زیر آتش مستمر خمپاره 60 دشمن قرار داشت و اگر رزمنده‌ای در روز روشن شهید یا مجروح می‌شد، باید تا هنگام شب تحت مراقبت نگه می‌داشتیم و در تاریکی شب به عقب انتقال می‌دادیم.

قایق‌های عراقی مدام در حال گشت‌زنی بودند و صدای مکالمات آنها را به خوبی می‌شنیدیم ولی به دلیل سری بودن منطقه، رزمندگان حق هیچ‌گونه عکس‌العملی را نداشتند.

تنها چیزی که اذیتمان می‌کرد وجود موش‌های فراوان بود، چون از غذاهای رزمندگان تغذیه می‌کردند و رفت و آمد آدم‌ها عادت کرده بودند و اصلا نمی‌ترسیدند و از فرط گرسنگی به راحتی وارد سنگرها شده و سراغ وسایل شخصی رزمندگان می‌رفتند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار