گروه بینالملل دفاعپرس: صدام با حمایت بیش از ۹۰ کشور جنگی هشت ساله را در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ به ایران تحمیل کرد که اگر نبود پشتیبانی این کشورها به هیچ عنوان صدام نه جرات و نه جسارت تحمیل چنین جنگ روانگری را داشت. حمایتی که از کمکهای اطلاعاتی و نظامی غرب گرفته تا پشتیبانیهایی که آمریکا و متحدان آن در مجامع بینالمللی از صدام در برابر جنایتهای او انجام میدادند.
تهاجم صدام به ایران از همان ابتدای امر با پاره کردن قرارداد الجزایر در برابر چشمان جامعه جهانی آغاز شد، اما نکته تاسف برانگیز حمایت آمریکا و مجامع بینالمللی از این اقدام غیرقانونی او بود که زمینه را برای تصمیم نهایی صدام جهت حمله نظامی و اشغال خاک ایران فراهم کرد. زیرا اگر از همان ابتدا در برابر این اقدام خلاف عرف بینالملل صدام ایستادگی صورت میگرفت شاید کار به آغاز جنگی هشت ساله و ویرانگر نمیرسید.
البته شاید به توان آغاز و تحمیلی جنگی ویرانگر توسط صدام به ایران را واکنش قدرتهای بزرگ جهانی به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دانست. زیرا ایران برآمده پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آن به کشوری مستقل تبدیل شده بود که دیگر نه پایگاهی برای غرب و نه محلی برای نفوذ شرق به حساب میآمد. از این روی منافع غرب و شرق به صورت استثنائی و برای نخستین بار در نابودی انقلاب نوپای ایران متمرکز شده بود.
حتی نقشهای سازمانها و مجامع بینالمللی در این ماجرا آنقدر واضح و پررنگ بود که شاهد نقش تاثیرگذار آنها از لحظه اولیه آغاز جنگ، هشت سالی که این جنگ ویرانگر و خانمانسوز ادامه داشت و حتی در تصویب و اجرای قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ ایران و عراق بودیم.
شورای امنیت سازمان ملل یک روز پس از آغاز تهاجم صدام کافر به ایران در اولین اقدام خود در روز ۲۳ سپتامبر سال ۱۹۸۰ برابر با اول مهرماه سال ۱۳۵۹ بیانیهای را صادر کرد و پنج روز بعد نیز نخستین قطعنامه خود را صادر کرد. البته این روندی که سازمان ملل درپیش گرفته بود با صدور ۸ قطعنامه و ۱۵ بیانیه ادامه پیدا کرد، ولی عملا تمامی آنها فقط جنبه توصیهای را با خود به همراه داشت و از الزام صدام برای پایان جنگ جلوگیری نمیکرد.
نکته دیگر اینکه جنگ تحمیلی صدام علیه ایران را میتوان جنگی منحصر به فرد دانست، زیرا کشورهای دیگری با مشارکت غیرمستقیم خود نقشی اساسی و تعیین کننده در راه اندازی آن و همچنین ادامه پیدا کردن این درگیری ویرانگر داشتند. اما نقطه منفی ماجرا این بود که شورای امنیت سازمان ملل با اطلاع و آگاهی کامل از این موضوع نسبت به معرفی صدام و رژیم بعث عراق به عنوان آغازگر این جنگ خودداری کرد.
این در حالی بود که صدام به آغاز جنگی هشت ساله که به عنوان یکی از طولانیترین جنگهای جهان هم شناخته میشود نقش اصلی و غیرقابل انکاری در از بین رفتن صلح و ثبات در خاورمیانه و منطقه داشت. از طرف دیگر زمانی که رژیم بعث عراق سکوت و حمایت سازمان و مجامع بینالمللی را پیرامون این جنگ مشاهده کرد شاهد افزایش جنایات و تجاوزات آن علیه مردم و رزمندگان ایرانی بودیم.
نمونه واضح و روشن این حمایت و پشتیبانی سازمان و ملل و مجامع بینالمللی از صدام که نقش مستقیمی در افزایش و تشدید جنایات او در حق مردم ایران داشت حمله شیمیایی این دیکتاتور حزب بعث به سردشت بود. او زمانی که دید این حمله جنایتکارانهاش با واکنشی از سوی نهادهای حقوق بشری روبرو نشد در حملهای دیگر که به مراتب وحشتناکتر و غیرانسانیتر بود اقدام به بمباران حلبچه در کشور خود کرد.
حمایتها و پشتیبانیهای مجامع بینالمللی و سازمان ملل از صدام آنقدر روشن و واضح بود که در مقطع حساسی از جنگ در سال ۱۳۶۶ که شکست صدام بیش از هر زمان دیگری محتمل بود قطعنامه ۵۹۸ را تصویب و صادر کرد. زیرا یگانه هدف آنها نجات رژیم بعث از شکست حتمی بود و با توجه به اینکه صدام هم در آن زمان اصلا وضعیت خوبی نداشت به سرعت از این پیشنهاد سازمان ملل استقبال کرد.
در پایان باید گفت علی رغم اینکه سرانجام بعد از ۱۱ سال و در سال ۱۳۷۰ سازمان ملل و شورای امنیت صدام را مسئول آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران اعلام کردند، ولی در تمامی سالهای جنگ ایران و عراق با صدور بیانیهها و قطعنامههای توصیهای و غیرالزام آور برای صدام زمان خریدند تا هرروز بیش از پیش خاک سرزمینی ایران را هدف تاخت و تاز خود قرار بدهد. بر این اساس این اقدام سازمان ملل را میتوان روشنترین و واضحترین حمایت و پشتیبانی یک نهاد بینالمللی از صدام دانست.
انتهای پیام/ ۱۳۴