سروده «نجمه پورملکی» به مناسبت ولادت پیامبر (ص) و امام صادق (ع):

خوشا زمین که پذیرای این دو مهمان است

«خوشا زمین که پذیرای این دو مهمان است» عنوان تازه‌ترین سروده «نجمه پورملکی» از شاعران گیلانی است که به مناسبت ولادت پیامبر (ص) و امام صادق (ع) منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۰۳۰۹
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۹ - 14October 2022

خوشا زمین که پذیرای این دو مهمان است

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، «خوشا زمین که پذیرای این دو مهمان است» عنوان تازه‌ترین سروده «نجمه پورملکی» از شاعران گیلانی است که به مناسبت ولادت پیامبر (ص) و امام صادق (ع) منتشر شد.

۱)

سلام ما به کسی که رسول باران است

به فکر پرورش روح و جان انسان است

سلام ما به تپش‌های سوره یاسین

سلام ما به حروفی که قلب قرآن است

کسی جلو نزده در سلام گفتن تو

سلام، حسرت یک کودک مسلمان است

چه حسرتی بخورد دشمن عجم، به خدا

همیشه دست تو بر شانه‌های سلمان است

فقط کنار تو روی گدایی ام باز است

که این ارادت سائل به تو فراوان است

تبسمی که تو داری، نه مکی و مدنی است

تبسم تو برای جهان مثل زدنی است

۲)

خدا قبول کند از آمنه ثواب ربیع

به کل عالم امکان زده گلاب ربیع

چه جلوه ای، چه شکوهی، چه نوربارانی

سلام ما به محمد به آفتاب ربیع

نشانه‌ای که تمام پیمبران دادند

بیا که جلوه گری کرده در کتاب ربیع

چه کرده‌ای که دل چشمه‌ها شده روشن

سلام ما به تو باران پرشتاب ربیع

همیشه بوی گل سرخ می‌دهد دهنت

جداست از همه‌ی فصل ها، حساب ربیع

به من اجازه بده میکده به پا بکنم

من از اضافه‌ی عشق توام، شراب ربیع

چگونه مست نباشد زمین در این شب نور

خدا از اینکه تو را آفریده شد مسرور

۳)

برای اهل عذاب زمین، امان آورد

برای ماذنه‌های جهان، اذان آورد

نماز گفته که معراج مومنین باشد

پیام لیله الاسری از آسمان آورد

گره ز کار رسالت بدون شک وا شد

همیشه نام علی را که بر زبان آورد

شبی به فاصله یک کمان خدا را دید

و قاب عشق خدا را برایمان آورد

فقط سه آیه‌ی کوثر چنین قیامت کرد

ز معجزات بزرگی که در جهان آورد

دهان دشمن ریحانه‌ی خدا را بست

به این روایت خوبی که از زنان آورد

تمام بیست و سه سال اجر و سختی اش این است:

فقط ولایت حیدر مکمل دین است

۴)

به هر گل صلواتی که قسمت من شد

هزار بال ملک عاجز از نوشتن شد

جهان چه داشت بدون چهارده معصوم؟

جهان به واسطه اش مثل روز، روشن شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به محض گفتن اقرا، رسول خواندن شد

هنوز مانده به پیغمبری، به این زودی

امین شهر، زبانزد میان دشمن شد

بریده باد دو دست ابولهب، دستش

همیشه باعث آزار پاره‌ی تن شد

و ان یکاد خدا، کار فتح خیبر کرد

ز زخم چشم یهودان شهر، ایمن شد

ستاره‌ای بدرخشید و کنگره افتاد

به کار بتکده‌های جهان گره افتاد

۵)

به لب روایت المومنون اخوه داشت

برای کل مذاهب پیام وحدت داشت

کسی که روشنی چشم او نمازش بود

به زن، به بچه، به همسایه‌ها محبت داشت

کسی که سیر بخوابد به شب، مسلمان نیست

به سیر کردن هر چه گرسنه عادت داشت

اگر که زیر گلوی حسین می‌بوسید

برای محشر ما غصه‌ی شفاعت داشت

رسید و کوچه زشادی و خنده، بند آمد

که با تمامی این کودکان رفاقت داشت

قشنگ در دل مردم جوانه می‌رویید

قشنگ لهجه‌ی بارانی اش صراحت داشت

به خود که می‌نگرم، بی قرار، محتاجم

به اسوه‌ی حسنه، بی شمار، محتاجم

# امام_صادق

۶)

بیا و راه ببر عاشق معطل را

اسیر مشرب توحید کن مفضّل را

تو سفره دار کلام و روایت و فقهی

جهان ندیده چنین سفره‌ی مفصّل را

چراغ خانه عترت دوباره روشن شد

گرفته شیخ الائمه به دست مشعل را

خبر به چادر خاکی فاطمه برسد

رئیس مذهب گریه نوشته مقتل را

میان این همه شاگرد خوب، تنهایی

چگونه شرح دهم غربت مُسجّل را

بگو که شرط قیام امام صادق چیست؟

بگو غلام تنوری، جواب معظل را

تمام داغ تو مرثیه می‌شود یک روز

مدینه، حوزه‌ی علمیه می‌شود یک روز

۷)

ابان و جابر حیّان و هیات علمی

در آن تقیّه به پا کرده نهضت علمی

تن حکومت عباسی از خطر لرزید

شکست مفتی دربار و شوکت علمی

بروی جامه‌ی کهنه، لباس نو پوشید

همان علی است، ولی با بصیرت علمی

شبیه کوه که تلفیق آتش و صبر است

همان حسین و حسن با امامت علمی

فقیه و عالم آگاه عصر خود بوده

نشد فریفته‌ی دنیا و شهرت علمی

رجوع به قاضی عادل، وظیفه‌ای شرعی

کمک به حاکم ظالم، خیانت علمی

حدیث شیخ کلینی، امام صادق بود

کتاب فقه خمینی، امام صادق بود

۸)

دو عید آمده با هم، خوشی دوچندان است

نگو بهار که انصافاً این بهاران است

یکی نبیّ خدا و یکی وصیّ خدا

به چشم عاشق مسکین، کریم یکسان است

یکی بهانه‌ی خلقت، یکی نشانه‌ی مذهب

خوشا زمین که پذیرای این دو مهمان است

من و امام ششم، التماس شش گوشه

که از مزار تو حاجت گرفتن آسان است

اگر که دشمن از این قبر تو نمی‌ترسد

چرا کنار مزارت پر از نگهبان است

خیال می‌کنم اصلا بقیعت آباد است

تمام صحن و سرای حسن، چراغان است

خیال می‌کنم اینجا کبوتری شده ام

که لحظه لحظه دلم بی قرار ایوان است

رسیده ام به خیابان شارع الصادق

درست روبه رویم گنبد و شبستان است

سلام حضرت صادق، سلام حضرت صبح

دم حرم به نسیم است و این زیارت صبح

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار