بخش نخست/ رزمنده دفاع مقدس روایت کرد؛

حمله حماسی رزمندگان اسلام به ادوات زرهی دشمن در «سوسنگرد»

«نخستین» گفت: بعثی‌ها منتظر بودند تا تانک‌های ما برسند و دقیقاً هم می‌دانست که ما ۲۰ تانک بیشتر نداریم؛ لذا حدود ۲۰۰ ادوات زرهی جلوی ما چیده و فکر می‌کردند که پیروز می‌شوند؛ اما دیدند که به‌یک‌باره نیرو‌های پیاده ایرانی روبه‌روی‌شان رسیدند و با موشک تاو، توپ ۱۰۶، آر.پی.جی و... به آن‌ها حمله کردند.
کد خبر: ۵۵۶۳۱۵
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۴:۱۵ - 17November 2022

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سوسنگرد روایت‌گر حماسه است، حماسه رزمندگانی که در این شهر مقاومت جانانه‌ای از خود نشان دادند و سرانجام شهر را از چنگال دشمن بعثی پس گرفته و به آغوش میهن اسلامی بازگرداندند.

ارتش بعث عراق در همان روز‌های آغاز جنگ تحمیلی، یعنی ۶ مهر سال ۱۳۵۹ شهر سوسنگرد را به اشغال خود درآورد و جنایات فجیعی را در این شهر رقم زد. بعثی‌ها برای سوسنگرد شهردار هم انتخاب کردند؛ اما مدتی نگذشت که جوانان غیور این مرز و بوم، به فرماندهی شهید «علی غیور اصلی» شهر را از آزاد کردند.

بعثی‌ها در اواسط آبان سال ۱۳۵۹، مجدداً برای سوسنگرد دندان تیز کردند و این شهر را به محاصره خود در‌آوردند؛ اما این‌بار نیز زهی خیال باطل؛ چراکه مجدداً رزمندگان اسلام با انجام عملیاتی، شهر را از محاصره دشمن بعثی خارج کردند.

حمله حماسی رزمندگان اسلام به ادوات زرهی دشمن در «سوسنگرد»

عملیات آزادسازی سوسنگرد درحالی اجرا شد که بنی‌صدر دستور داده بود تا تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی خوزستان در این عملیات شرکت نکند؛ این درحالی بود که چنانچه این اتفاق می‌اقتاد، عملیات لغو شده و ضمن اینکه سوسنگرد سقوط می‌کرد، تمام مدافعانی که در شهر حضور داشتند نیز به شهادت می‌رسیدند؛ بنابراین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این موضوع را با حضرت امام خمینی (ره) در میان گذاشته و ایشان نیز دستور دادند که تیپ ۲ باید در عملیات شرکت کند و نیازی به اجازه بنی‌صدر نیست؛ بر این اساس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نامه‌ای به فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی نوشته و اعلام کردند که تیپ ۲ باید در عملیات شرکت کند و هرکس از این دستور سرپیچی کند، مسئول است. از سویی دیگر نیز شهید مصطفی چمران در این نامه متنی را اضافه کرد مبنی بر این‌که اگر تیپ ۲ فردا عمل نکند ۵۰۰ نفر از مدافعان شهر فردا به شهادت می‌رسند و اگر من زنده باشم با مسئول متخلف برخورد خواهم کرد؛ لذا فرمانده متعهد لشکر ۹۲، تیپ ۲ این لشکر را در حالت آماده‌باش قرار داد و سرانجام عملیات آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان سال ۱۳۵۹ با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ستاد جنگ‌های نامنظم اجرا و به شکست محاصره این شهر منجر شد.

«محمد نخستین» یکی از رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم است که در عملیات آزادسازی سوسنگرد حضور داشته است؛ بنابراین به مناسبت سالروز برگزاری این عملیات، از این پیشکسوت دفاع مقدس دعوت کردیم تا با حضور در خبرگزاری دفاع مقدس، به بیان خاطرات خود از این عملیات بپردازد.

نخستین در این گفت‌وگو می‌گوید: «بعثی‌ها منتظر بودند تا تانک‌های ما برسند و دقیقاً هم می‌دانست که ما ۲۰ تانک بیشتر نداریم؛ لذا حدود ۲۰۰ ادوات زرهی جلوی ما چیده و فکر می‌کردند که پیروز می‌شوند؛ اما دید که به‌یک‌باره نیرو‌های پیاده ایرانی روبه‌رویش رسیدند و با موشک تاو، توپ ۱۰۶، آر. پی. جی و... به آن‌ها حمله کردند».

حمله حماسی رزمندگان اسلام به ادوات زرهی دشمن در «سوسنگرد»

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل این گفت‌وگو است.

دفاع‌پرس: چگونه به جبهه‌ها اعزام شدید؟

روزی جنگ آغاز شد، امام خمینی (ره) دستور دادند تا نیرو‌های نظامی و کمیته انقلاب اسلامی به جبهه‌ها بروند. همان شب ما به مسجد امام خمینی (ره) در بازار تهران رفتیم. از میدان امام خمینی (ره) تا آن‌جا مملو از جمعیتی بود که می‌خواستند به جبهه‌ها اعزام شوند. تا صبح عده‌ای از این نیرو‌ها رفتند و عده‌ای هم ماندند تا این‌که نزدیک به ۴۰۰ نفر را برای اعزام به جبهه‌ها انتخاب کردند که نزدیک به ۲۰ نفر از این افراد، گروهی از کمیته انقلاب اسلامی محله ما بودند. سپس چند کامیون ارتشی آمد و جعبه‌هایی را از آن‌ها خالی کردند که در آن‌ها اسلحه M۱ بود که خیلی قدیمی بودند، گمانم برای جنگ جهانی دوم بودند؛ لذا به هرکدام از این ۴۰۰ نفر یک اسلحه دادند، آن‌هم بدون فشنگ!

دفاع‌پرس: وقتی به جبهه‌ها اعزام شدید، به کدام منطقه رفتید؟

بالاخره راه افتادیم و ما را به ایلام و مهران بردند. جبهه‌ای در آن‌جا بود که بعداً به جبهه «کنجانچم» معروف شد. وقتی به آن‌جا رسیدیم، یک گروه ۷۰ یا ۸۰ نفره بودیم که به ما گفتند صبح روز دوم جنگ، عراقی‌ها مهران را اشغال کرده‌اند و ما باید برویم و شهر را پس بگیریم. از آن تعداد افراد حدوداً ۱۵ نفر مانده و مابقی افراد به دلایل مختلفی برگشتند. یک نخلستان در اطراف مهران وجود دارد که پس از درگیری مختصر با بعثی‌ها، به آن‌جا رفتیم و مستقر شدیم و با همکاری عده‌ای از کرد‌های ایلام، مجدداً مقابل بعثی‌ها ایستادیم.

من حدوداً یک‌ماه آن‌جا بودم که برای اولین‌بار گروهی از استانداری و... آمدند و مقداری عکس و فیلم از منطقه تهیه کردند. در این اوضاع و احوال من روزنامه‌ای دست یک نفر دیدم که روی آن نوشته شده بود: «خرمشهر در محاصره است». بعد هم شنیدم که می‌گویند یک سرگرد همراه با عده‌ای از نیرو‌های خود آمده است و می‌خواهد در این منطقه مستقر شود؛ بنابراین من گفتم که «به خرمشهر برویم»؛ اما رضایت نمی‌دادند.

فرمانده اصلی آن منطقه یک روحانی با نفوذ به نام حاج آقا حیدری بود که کرد‌ها و عشایر به وی خیلی احترام می‌گذاشتند و ارتش و تجهیزات نیز زیر نظر او بود؛ لذا به وی گفتم که این‌جا نیرو زیاد بوده و نخلستان نیز کوچک است و یک گردان هم قرار است در این‌جا مستقر شود و...؛ بالاخره اجازه دادند تا به خرمشهر بروم؛ اما گفتند که به‌عنوان ماموریت تو را می‌فرستیم، نه برای همیشه.

راهی خرمشهر شدم. به اهواز که رسیدم می‌خواستم با لشکر ۹۲ هماهنگ شوم و به منطقه بروم، اما جاده بسته بود و هنوز نیرو‌های مردمی انسجام خوبی نداشتند؛ ولی گفتند که «ستاد جنگ‌های نامنظم» به خرمشهر نیرو اعزام می‌کند؛ بنابراین به ستاد جنگ‌های نامنظم رفتم و در یکی از اردوگاه‌ها مستقر شدم تا به خرمشهر اعزام شوم. سه یا چهار روز آن‌جا بودم که خرمشهر سقوط کرد.

دفاع‌پرس: خرمشهر که سقوط کرد؛ پس به‌جای خرمشهر به کجا رفتید؟

وقتی خرمشهر سقوط کرد، به ستاد جنگ‌های نامنظم برگشتم و به شهید چمران گفتم که من می‌خواستم به خرمشهر بروم که شهر سقوط کرد. شهید چمران گفت که «در حال حاضر مسئله ما اهواز است؛ چراکه اگر دشمن اهواز را بگیرد، دیگر خرمشهر هم به درد ما نمی‌خورد!»؛ لذا من را به یگان سروان معصومی که بعداً شهید شد و مزار وی در «گلزار شهدای چیذر» قرار دارد، منتقل کرد.

گروه سروان معصومی یک گروه یازده نفره از «تیپ نوهد» بودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان با شهید چمران همکاری می‌کردند؛ لذا موقعی که جنگ آغاز شده بود نیز آن‌ها با شهید چمران در جبهه‌ها همکاری می‌کردند. من به‌همراه یک نفر دیگر که نیروی مردمی بودیم، به این گروه یازده نفره پیوستیم که آن یک نفر دیگر، از این گروه جدا شد؛ اما من ماندم. کار ما هم این بود که شب‌ها می‌رفتیم و به بعثی‌ها ضربه می‌زدیم و برمی‌گشتیم، تا این‌که حدود ۲۴ یا ۲۵ آبان اعلام کردند که باید به سوسنگرد اعزام شویم؛ لذا به ستاد جنگ‌های نامنظم رفتیم و از آن‌جا با کامیون به‌همراه افراد دیگری که از اردوگاه‌های دیگر به ستاد آمده بودند، به طرف سوسنگرد رفتیم.

حمله حماسی رزمندگان اسلام به ادوات زرهی دشمن در «سوسنگرد»

دفاع‌پرس: وقتی به سوسنگرد رسیدید، اوضاع شهر چگونه بود؟

زمانی که به سمت سوسنگرد اعزام شدیم، اعلام کردند که بعثی‌ها اطراف شهر را محاصره کرده‌اند؛ لذا ما از کنار رودخانه کرخه (سمت راست حمیدیه) تا سوسنگرد، حدود ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر را به‌صورت پیاده حرکت کردیم؛ وقتی به سوسنگرد رسیدیم بعثی‌ها جلوی ما را گرفتند و با همدیگر درگیر شده و تا آخر شب چند شهید دادیم. فرماندار نظامی سوسنگرد در آن زمان سرگرد «فرتاش» از رزمندگان نیروی زمینی ارتش بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای او را از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در مشهد می‌شناخته و وی را به‌عنوان فرماندار نظامی شهر سوسنگرد منصوب کرده بود.

دفاع‌پرس: از عملیات آزادسازی سوسنگرد بگویید.

بعد از این‌که با بعثی‌ها درگیر شده و چندتا شهید دادیم، برای این‌که دشمن نتواند عقبه ما را ببندد، به حمیدیه برگشتیم، در آن‌جا تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی دزفول مستقر بود تا این‌که شب شهید چمران آمد و به ما سر زد و در آن‌جا سرگرد «فرتاش» گفت که فردا صبح به سمت سوسنگرد می‌رویم. صبح که شد، با پای پیاده به‌همراه نزدیک به ۲۰ تانک عازم سوسنگرد شدیم. در نزدیکی سوسنگرد به دهکده‌ای به‌نام «ابوحمیظه» رسیدم که بعد از آن یک دشت صاف و سپس سوسنگرد است. از «ابوحمیظه» که عبور کردیم، دیدیم که بعثی‌ها پشت سوسنگرد از همان‌جایی که ما ۲ روز قبل درگیر شده بودیم، تانک‌ها و نفربر‌های خود را تا منتهی‌علیه سوسنگرد چیده‌اند. وقتی تعداد آن‌ها را شمردم، دیدم که حدوداً ۲۰۰ تانک، نفربر و خودروی زرهی دشمن روبه‌روی ما مستقر بودند.

دفاع‌پرس: با توجه به این‌که تعداد ادوات زرهی دشمن از تانک‌های ما بیشتر بود، عملیات چگونه ادامه پیدا کرد؟

تانک‌های ما مجبور شدند که «ابوحمیظه» را از سمت «جلالیه» دور بزنند، درحالی که بعثی‌ها در آن‌جا نیز حضور داشتند و یکی از نفربر‌های ما را هدف قرار دادند. وقتی می‌خواستم به‌همراه نیرو‌های پیاده به‌سمت سوسنگرد بروم، سروان معصومی گفت که ما نمی‌توانیم جلو برویم؛ چراکه فرمانده تیپ ۲ دزفول گفته است که اگر نیرو‌های من از این‌جا عبور کنند و بعثی‌ها از سمت جلالیه عقبه ما را ببندد، محاصره خواهیم شد؛ بنابراین شهید چمران قول داده است که ما این‌جا نیرو مستقر می‌کنیم تا اگر بعثی‌ها خواستند عقبه آن‌ها را ببندند، جلوی‌شان را بگیرند؛ لذا ما را مأمور کرده است که این‌جا بمانیم.

دفاع‌پرس: رزمندگان اسلام چگونه با حجم انبوه ادوات زرهی دشمن مقابله کردند؟

یادم می‌آید که عده‌ای از نیرو‌های ستاد جنگ‌های نامنظم، در ارتش آموزش استفاده از موشک «تاو» را فرامی‌گرفتند و شب‌ها می‌آمدند و در اردوگاهی که من آن‌جا بودم، استراحت می‌کردند؛ لذا در آن‌جا که مستقر بودیم، آن‌ها با موشک تاو و توپ ۱۰۶ میلی‌متری آمدند و شروع کردند به سمت تانک‌های عراقی شلیک کردن و با هر موشکی که شلیک می‌کردند، یک تانک بعثی‌ها منهدم می‌شد.

وقتی تانک‌های ما رسیدند، نیرو‌های پیاده ما به بعثی‌ها رسیده و با آر. پی. جی و... به آن‌ها حمله کرده بودند؛ این درحالی است که بعثی‌ها منتظر بودند تا تانک‌های ما برسند و دقیقاً هم می‌دانست که ما ۲۰ تانک بیشتر نداریم؛ لذا آن‌همه نیروی زرهی جلوی ما چیده و فکر می‌کردند که پیروز می‌شوند؛ اما دیدند که به‌یک‌باره نیرو‌های پیاده ایرانی روبه‌روی‌شان رسیدند و با موشک تاو، توپ ۱۰۶، آر.پی.جی و... به آن‌ها حمله کردند.

...::: ادامه این گفتگو در بخش‌های بعدی منتشر می‌شود:::...

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها