به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس، دریادار علیرضا تنگسیری جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران، از روزهای اول تأسیس این نیروی انقلابی، در آن حضور داشته و روایتگر صادق و صریحی برای چگونگی راهاندازی سازمان رزم دریایی سپاه و 30 سال مقابله و جنگ این نیرو با متجاوزان امریکایی، بعثی و انگلیسی است.
گفتوگوی پیشرو با سردار تنگسیری به همت گروه تلویزیونی ثریا تهیه و در شماره اخیر رمز عبور منتشر شده است:
- سازمان رزم دریایی سپاه چگونه بهوجود آمد؟
بسمالله الرحمن الرحیم. در زمان دفاع مقدس در سازمان شناوری نیروی دریایی شناورهای غنیمتی بهدستآمده در دریا توسط بیگانگان را به تهران میبردیم و در بندر شهید رجایی از روی آنها شناور میزدیم. ما موفق میشدیم از بیگانگانی که بهعنوان پوشش اطلاعاتی و ستون پنجم عراقیها به منطقهای که تحت پوشش و حمایت عراقیها بود میآمدند و آنها را توقیف میکردیم، شناورهایشان را به غنیمت بگیریم. در زمان جنگ 13 لنج و 75 قایق را توقیف کردیم. این قایقها توان رزمی ما برای عملیاتهای دریایی شدند. ضمن اینکه یک سری قایقها در کشور ساخته میشدند.
بعد از پایان جنگ تحمیلی، سازمان نیروی دریایی را بر مبنای داشتههای زمان جنگمان تعریف کردیم. الان کلاسهای شناوری اعم از شناورهای کلاس «عاشورا» -بهعنوان اولین و کوچکترین شناور ما-، کلاس «طارق» ـ که کلاس بعدی ما بودـ، «ذوالفقار»، ذوالجناح و کلاس «تندر»، شناورهای گشتی و شناورهای پشتیبانی را داریم.
- درباره ویژگیهای هرکدام هم مختصری بگویید.
شناورهای عاشورا جثه کوچک و سرعت بالایی دارند و تمامی امکانات رزمی آنها ساخت داخل است. یکی از افتخارات ما در نیروی دریایی این است که تجهیزاتمان اعم از شناورها، بدنه آنها و سلاحهای بهکار رفته در آنها ساخت داخل است. روی شناورهای عاشورا راکت نصب کردهایم.
شناورهای طارق از کلاس عاشورا بزرگترند، 13 متر طول دارند و راکتاندازند. در عینحال امکانات بیشتری نسبت به شناور ذوالفقار یا عاشورا روی آنها نصب کردهایم.
کلاس بعدی ما ذوالفقار و موشکانداز است؛ موشکاندازهایی که با سرعت بیش از 60 گره دریایی میتوانند حرکت کنند. قابلیت مانور بسیار بالایی دارند، موشکهایی که برای اینها تعریفشدهاند یا در دنیا وجود ندارند، یا اگر وجود دارند خیلی کماند. اولین بار که نمونهاش را برای یکی از کشورهای خارجی تعریف کردیم، میخندیدند و میگفتند اصلاً چنین چیزی امکان ندارد، اما چنین موشکهایی بهدست توانمند جوانان متخصصمان در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ساخته شدند و الان روی شناورهای ذوالفقار کلاس ما نصب است. همچنین روی ذوالجناحها راکت، موشک و اژدرهای شناوری را نصبکردهایم.
کلاس بعدی «تندر»ها هستند؛ مجهز به موشکهایی که از 120 کیلومتر تا 180 کیلومتر بُرد دارند و ساخت داخلاند.
شناورهای گشتی هم داریم که مداومت و حضورمان را در دریا و خلیج فارس تضمین و مدت حضورمان را بیشتر میکنند. شناورهای پشتیبانی، پشتیبانی عملیاتها را در دریا انجام میدهند. این مجموعه شناوری ما و یکی از پایههای توان رزم نیروی دریایی سپاه است.
5+1 پایه رزم نیروی دریایی سپاه
پایههای رزم نیروی دریایی سپاه بر پنج قسم است:
- شناوری
- موشکی؛ موشکهای ساحل به دریا با بردهای متفاوت
- تفنگداری و تکاوری که مسئولیت جزایر، سواحل، پدافند و آفند را به عهده دارند.
- هوا ـ دریا که بالگردها، هواپیماهای بال ثابت و هواپیماهای آبنشین هستند.
- پهپادها
انشاءالله در آینده پایه زیرسطحی نیز به موارد فوق اضافه خواهند شد، اما الان پنج پایه در سازمان داریم.
- پهپادهایتان با پهپادهای نیروی هوافضا یکی است؟
متفاوتاند. در واقع پهپادهایی را استفاده میکنیم که بتوانیم همدیگر را پوشش بدهیم. اصولاً پهپادها بردهای بلند، متوسط و کوتاه دارند. نیروی دریایی یک نیروی تخصصی است. در زمان طاغوت آموزشها خارج از کشور و توسط بیگانگان انجام میشد؛ اما الان آموزشهای موشکی، شناوری و تفنگداری را در مجموعه خودمان انجام میدهیم.
نیروی دریایی سپاه دانشگاه تشکیل میدهد
نیروی دریایی سپاه چند دانشکده دارد. دانشکده شناوری، دانشکده تفنگداری، دانشکده موشکی و دانشکده هوا ـ دریا که پهپاد و هوا ـ دریا را آموزش میدهد. انشاءالله این دانشکدهها را در یک مجتمع دانشگاهی به نام دانشگاه امام خامنهای(مدظلهالعالی) در شمال جمع میکنیم. الان در جاهای مختلف پراکندهاند، بخشیشان در شمال و قسمتی در جنوب کشورند.
- به جز بالگردها بقیه را خودمان میسازیم؟
در مجموعه نیروی دریایی سپاه بسیاری از سازهها و تجهیزاتمان داخلی است. یکی از قابلیتهایی که مجموعه و تجهیزات ما دارد این است که نیروی دریایی سپاه را به دو بخش تقسیم کردهایم؛ بخش اول تجهیزات بومی و غیرتخصصی است که آموزششان بسیار راحت است. ما بسیجیهای ساحلنشین را در قالب طرحهایی میآوریم، آموزش و در رزمایشها شرکت میدهیم و سپس آنها را فراخوان میکنیم که با تعداد زیادی شناور میتوانند در کل ساحل خلیجفارس و دریای عمان گسترش یابند. بسیجیهای ساحلنشین ما قادرند در مدت کوتاهی بهعنوان بسیجیهای دریایی، سوار این شناورها شوند و از آنها استفاده کنند.
شعار نیروی دریایی سپاه: همهجا هستیم و هیچ جا نیستیم
بخش دوم شناورهای تخصصی، موشکاندازها، اژدرافکنها و شناورهای ویژهای هستند که خاص نیروهای پایور است. لذا این یک قابلیت است که قادریم در مدت کوتاهی تعداد شناورهایمان را زیاد کنیم.
یکی دیگر از تواناییهایی که شناوریمان دارد این است که روی زمین هم میتواند مانور بدهد و برای هر شناور یک گاری تعریف کردهایم که میتواند هر جایی باشد. ما یک شعار داریم: «همهجا هستیم و هیچ جا نیستیم.» هر جا که دشمن فکرش را بکند قادریم با توجه به ساختار شناوریمان حاضر شویم. همانطور که عرض کردم شناورهای ما از روی زمین، در آب و کل ساحل پیش میروند و نیازی به اسکلهها و حوضچههای بزرگ ندارند.
* در حقیقت شما با توجه به هر نوع تهدیدی آمادگی دارید.
دقیقاً همینطور است. ضمن اینکه قابلیت جابهجایی در هر جغرافیایی را داریم و میتوانیم در همین جغرافیای واگذار شده حضور یابیم. خلیجفارس مسئولیت اصلی ماست و کاملاً به ما واگذار شده است و در خلیجفارس مناطق دریاییمان مستقرند. خارج از آن دو پایگاه داریم که در دریای عمان هستند؛ یکی در جاسک و دیگری در چابهار. هر وقت نیاز باشد با هماهنگی با برادران نداجا (نیروی دریایی ارتش) وارد عمل میشوند. البته همین الان هم محدوده گشتی دارند و گشت میزنند.
شناور تندرو کلاس عاشورا
- شناورهای پرنده و بدون سرنشین را هم توضیح بدهید.
شناورهای آبنشین یا پرنده ساخت داخل و وزارت دفاع آن را ساخته است و وابسته به بیرون نیستیم و تحریمها هیچگونه اثری روی این قضیه ندارند. الان این شناورها را در سازمان داریم که سردار وحیدی، وزیر محترم دفاع در دولت دهم تشریف آوردند و آنها را افتتاح کردند و این شناورها به سازمان پیوست.
- اسمشان چیست؟
«قایقهای اثرسطحی» و «قایقهای پرنده». ما هواپیماهای آبنشین هم داریم که قادرند هر جا که نیاز است در آب بنشینند و از روی آب هم پرواز کنند. این هواپیماها قابلیت این را دارند که هم روی فرودگاهها و زمین و هم مثل قایق روی آب فرود بیایند.
- اینها که ساخت خودمان نیستند.
خودمان داریم میسازیم و نمونه اولیهاش را از بیرون تهیه کردیم.
- شناورهای بدون سرنشین را هم توضیح بدهید.
آنها هم در سازمان ما هست. هر آنچه که در یک رزم لازم باشد، داریم.
- وقتی سؤالی را میپرسم با ضمیر جواب میدهید.
برای اینکه بعضی از موارد امنیتی هستند و نمیتوانم بگویم. موارد امنیتیاش را از من سؤال نکنید بهتر است.
حضور شناورهای بدون سرنشین در سازمان رزم نیروی دریایی سپاه
- با این اوصاف آیا شناورهای بدون سرنشین هم داریم؟
بله در سازمان شناورهای بدون سرنشین هم هست. درباره حضور با اقتدار ما در خلیجفارس و تنگه هرمز، الان ملت توانمند ایران اسلامی و فرزندان این مرزوبوم اقتدار بسیار خوبی را ایجاد کردهاند و حضوری با صلابت دارند و در مقابل بیگانگانی که وارد خلیجفارس میشوند و در آن حضور مییابند قرار میگیرند. با همین شناورها و نیروهای جانبرکف در مقابل ناوهای بیگانه در منطقه میایستند. جالب است اینها در آبهای سرزمینی ما که 12 مایل از آبهای داخلی ما فاصله دارند هم نیستند. 12 مایل بعدی آبهای تحت نظارت هست که در این آبها هم نمیآیند، ولی در آبهای کشورهای همسایه ما حضور دارند. همه حاکی از این آن است که این اقتدار با صلابت در خلیجفارس وجود دارد.
ناوهای غربی به ما پاسخ میدهند؛ ولی به همسایه مقابل ما نه!
کنترل باند را هم انجام میدهیم. طبق قانون از هر شناور بیگانهای که در تنگه هرمز از لاین ورودی وارد خلیجفارس میشود، میتوانیم درباره ملّیت، مبدأ، مقصد و نوع محموله سؤال کنیم که اگر محموله تجاری یا نظامی باشد سؤالات لازم پرسیده میشود. قبل از انقلاب چنین کنترلی نبود؛ کما اینکه کشورهای دیگر نمیتوانند چنین کاری کنند، اما چون از لحاظ قانون حق مسلممان است این کار را انجام میدهیم و تمام شناورهای بیگانه هم جواب میدهند. اصلاً موردی نداریم که جواب ندهند. اگر جواب ندهند، شناور اعزام میکنیم که جلو میروند و شناسایی مثبت انجام میدهند و نهایتاً پاسخ میدهند و سعی میکنند جواب بدهند تا مشکلی پیش نیاید.
- درباره کشتیهایی که از ترسشان در تنگه هرمز نمیتوانند به ناو امریکایی اعلام کنند که ما حضور داریم، قدری صحبت کنید.
اگر نگویم بهتر است.
* خودتان به این موضوع اشاره کردید.
همینطور است. عرض کردم وقتی همسایه مقابل ما به ناوهای بیگانه پیغام میدهد، جوابش را نمیدهند؛ اما به ما جواب میدهند. الان یک قانون پابرجا شده است و از پایان جنگ تحمیلی تاکنون داریم این کار را انجام میدهیم، که هر شناوری که وارد میشود و صدایش میزنیم جوابمان را بدهد.
جزایر ما، ناوهای هواپیمابر غرقنشدنی هستند
- مواردی از اخطار به ناوهای امریکایی بوده است که توجه کنند؟
بله اصلاً صوتشان را داریم که وقتی صدایشان میزنیم جواب میدهند و میگویند ما ناو شماره فلان هستیم. نمیخواهیم از آبهای شما عبور کنیم، بلکه قصد داریم از آبهای بینالمللی بگذریم. در همین حد هم از آنها میخواهیم که اقتدار جمهوری اسلامی در تنگه هرمز ـ که در زمان طاغوت اقتداری نداشت ـ حفظ شود. در زمان طاغوت یک ایرانی جرئت این را نداشت از یک بیگانه یک سؤال ساده بپرسد؛ اما الان سیر تا پیاز هر چه را میپرسیم و جواب هم میدهند؛ این نشاندهنده اقتدار ما در دریاست.
در خلیجفارس 25 جزیره داریم که 14 تا در استان هرمزگان، 7 تا در استان بوشهر و 4 تا در استان خوزستان قرار دارند. در واقع این جزایر ناوهای غرقنشدنی هستند. خداوند طوری این جزایر را در خلیجفارس استقرار داده است که بعضیهایشان مسلط بر کل خلیجفارساند، مثل تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی و سیری از جزایر استان هرمزگان که هرکدام از اینها باند هواپیما هم دارند. اینها همان ناوهای هواپیمابر غرقنشدنی ما در خلیجفارس هستند. امریکا خیلی روی ناوهای هواپیمابرش تبلیغ میکند تا آنها را در افکار دنیا شکستناپذیر جلوه دهد. از طریق رسانهها و مستندهایی که میسازند و تبلیغات دیگرشان به این نکته تأکید میکنند که هر جا بحرانی پیش بیاید بهسرعت ناوهایشان را اعزام میکنند.
در دریا فقط تجهیزات تضمینکننده پیروزی نیستند. نیروها و نفراتی که پشت این سلاحها مینشینند اهمیت دارند. اراده و معنویت انسانها نقش بسیار تعیینکنندهای دارد. در نیروی دریایی سپاه به فرمایش حضرت آقا مبنی بر اینکه به معنویت نیروها توجه خاص شود، واقعاً توجه شده است. در نیروی دریایی سپاه گزینش نداریم؛ بلکه عضویابی داریم. اینطور نیست که اعلام کنیم میخواهیم در نیروی دریایی استخدام کنیم. اصلاً در سپاه چنین چیزی را نداریم. بهطور عام در نیروهای دیگر سپاه و بهطور خاص در نیروی دریایی سپاه اینگونه است که ما افراد را عضویابی میکنیم. نزدیک به 500، 600 نفر عضویاب داریم و افرادی را که واقعاً از لحاظ تدین، ایمان، شجاعت، توان جسمی و ضریب هوشی بالا هستند انتخاب و وارد نیروی دریایی میکنیم.
- چرا؟
چون نیازمند به چنین نیروهایی هستیم. این حرفی که میزنم به این دلیل نیست که از نیروی دریایی هستم؛ فرق نیروی دریایی با نیروهای دیگر این است که آدمهایش باید بهنوعی ویژه باشند.
- چرا؟
چون اگر در زمان صلح افراد را با شرایط دریا عجین و آشنا نکرده باشید در زمان کوتاه نمیتوانید اینها را دریانورد کنید. در دریا مسیر از خط عزیمت تا خط خیز یعنی قبل از هدف را که میرویم، افراد غیرعملیاتی، دریازده و گیج میشوند و حالشان به هم میخورد. باید در زمان طولانی اینها را جذب کنید و به دریا ببرید و آشنا کنید با رول پیچ شناور، مشکلات شناور، خصوصاً شناورهای تندرو که سرعت بالایی دارند و در موجهایی که سیگنالهای پایین میزند با توجه به طول شناور تکانهایی که دارد باید بدن فرد قوی باشد تا بتواند تاب بیاورد. تجهیزاتی که استفاده میکنیم نظیر صندلیها، مناسب جیای باشد که به شناور وارد میشود. در نیروی دریایی از لحاظ روحی به آدمهای شجاع نیاز داریم. در نیروی زمینی خاکریز و جانپناه داریم؛ ولی نیروی دریایی چنین چیزی ندارد. وقتی از ساحل جدا شدید، هیچ چیزی نمیبینید به جز آب. همین باعث مستولی شدن یک جور وحشت میشود؛ خصوصاً در شبها؛ بنابراین فرد باید از لحاظ روحی قوی باشد. از اینرو ما از انسانهای ویژهای در بحثهای دریایی و شناوری استفاده میکنیم.
گاهی سلاحهایمان به دلیل تکانهای موجود تا رسیدن به هدف غیرعملیاتی میشوند؛ اما در نیروی زمینی یا نیروی هوایی چنین اتفاقی نمیافتد. در زمان عملیات مدت رفتن به هدف و برگشتمان خیلی طولانی است، نیروی هوایی کوتاهمدت و نیروی زمینی، چون وصل به زمین است مثل ما نیست و میتواند کوتاهتر باشد. ما که از ساحل جدا میشویم هیچی نمیبینیم، به جز آب. به خاطر همین مسائل است که میگوییم نفرات نیروی دریایی باید انسانهای ویژهای باشند.
با وجودی که تجهیزات یک اصل و مهم است، اما فقط تجهیزات در دریا کارآیی ندارند و انسانها هم حرف اول را میزنند و بهعنوان رکن انصافاً در نیروی دریایی اثرات بیشتری دارند. هدف ما از این صحبتها این است که نوجوانان و جوانان ما در مقاطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه تحت تأثیر رسانههای دشمن و برنامه های ماهوارهای قرار نگیرند. حتی در بازیهای رایانهای وقتی بحث جنگ میشود، اینگونه القا میکنند که آنها (آمریکاییها) آنقدر قوی هستند که کسی یارای مقابله با آنها را ندارد. در واقع آنها با همین تبلیغات، رسانهها و بازیهای رایانهای که در اختیار دارند غولی از توانمندیهای داشته و نداشتهشان ساختهاند. از این طرف ما کمکاری کرده و نتوانسته آنچه را که داشتهایم درست نشان بدهیم. بازخورد این صحبتها این است که مردم میگویند وقتی به امکانات دفاعی، تواناییها و دستاوردهایمان پی میبریم شب سرمان را راحت روی بالین میگذاریم؛ چون از آن طرف مستند شبکه ماهوارهای را میبینیم و توی دلمان خالی میشود، اما حالا آسودهخاطریم.
تمرکزمان روی مقابله با حمله احتمالی امریکاست. از اینرو میخواهیم نقاط قوتمان را در جنگ، خصوصاً در چند مواجهه مستقیم خود با نیروی دریایی امریکا بررسی کنیم. با این توصیفات مخاطب درمییابد در یک نبرد تنبهتن الزاماً آنطرفی که جثه بزرگتری دارد پیروز نیست و تاکتیکها تضمینکننده پیروزی در یک نبرد هستند.
- جا انداختن این موضوعات در شرایط کنونی بسیار مؤثرند؛ برای همین به جنگ برگردیم و دراینباره بگویید که آمریکاییها در زمان جنگ در خلیجفارس چه کار میکردند و نقششان چه بود؟
آمریکاییها از سال 1364 حضورشان را پررنگ کرده و در سال 1366 عملاً وارد میدان شدند و صدام را پشتیبانی کردند. اولین ضربهای که آمریکاییها خوردند، ناو استارکشان بهعنوان ناو check point و مؤید عرضم همین اتفاقی است که در میدان افتاده است. ناو استارک توسط هواپیماهای عراقی زده شد و این جزو امدادهای خداوندی بود. این ناو check point هواپیماهای عراقی بود. هواپیماها از بالای ناوهای check point رد میشدند و ناو منطقه را چک و به هواپیما اعلام میکرد که الان در مقابلتان ناوهای ایرانی کجا هستند و شرایط چگونه است.
* در واقع از ناو گرا برای حمله به هواپیماها داده میشد.
دقیقاً! ناو با خلبان مستقیماً در ارتباط است و هر دو روی یک فرکانس هستند؛ اما هواپیمای عراقی به اشتباه ناو آمریکایی را میزند و این نشاندهنده این است که آمریکاییها در منطقه هستند و دارند با صدام همکاری میکنند. الان هم دارند اعتراف میکنند که تمامی اطلاعات روز ماهوارهها را به صدام و حزب بعث میدادیم.
امریکاییها بعد از عملیات والفجر 8 عملاً آمدند، اما سال 1366 خودشان به میدان آمدند و بعد از این سال شاهد هستیم که میآیند و سکوهای نفتی و شناورهای ما را میزنند. ما هم تو دهنی به اینها زدیم. هنوز که هنوز است بسیاری از این مسائل را به لحاظ امنیتی نمیتوانیم باز کنیم. ما 6 سیلی محکم به امریکاییها زدیم، منهای سیلیای که خداوند زد؛ یعنی ماجرای ناو استارک. البته دست خدا از آستین رزمندهها بیرون آمد و در دریا با شناورهای موجود مقابلشان ایستادیم.
غیر از نیروی دریایی سپاه هیچکس نمیتواند مدعی باشد یک تیر به امریکاییها زده است. این موفقیت و اقتدار را ملت ایران کسب کرده است. اینطور نیست که کسی امکانات داشته باشد و هر کاری دلش بخواهد بکند. ما با تمام توانمان مقابل امریکا ایستادهایم. بعد از جنگ انگلیسیها را دو مورد، امریکاییها را یک مورد و کاناداییها را توقیف کردیم.
- از 6 تا سیلی که اشاره کردید، دو سه موردش را که قابل بازگویی است توضیح بدهید؛ مثلاً داستان کاری را که شهید مهدوی کرد بگویید.
درباره شهید مهدوی قبلاً هم مطالبی را گفتهام. بچهها در آبهای خودمان بودند و بالگرد امریکایی به سمت بچهها آمد؛ که آنها موفق شدند با سلاح دوشپرتاب این بالگرد را ساقط کنند. این یکی از سیلیها بود. سیلی دیگر در 29 فروردین بود، وقتی که سه ناو از نیروی دریایی ارتش را زدند و ما به تلافی آن یک یدککش انگلیسی را غرق کردیم؛ سکویی را که یک شرکت امریکا روی آن مشغول کار بود، به آتش کشیدیم، همان روز یک بالگرد از امریکاییها را منهدم کردیم، که دومین سیلی به امریکاییها بود.
سیلی دیگر هم با موشکهایمان به سُنگاری و سی اول سی تی شلیک کردیم. عراقیها با امکاناتی که غربیها و امریکاییها در اختیارشان قرار داده بودند شناورهای ما و خارگ را میزدند. فرانسویها بهصورت اجارهای میراژ در اختیار ارتش عراق قرار داده بودند. این میراژها در سقف بالا اطلاعاتی را به ارتش عراق میدادند که به چشم خودم دیدم که ما نزدیک سکوی بویه 2 البکر بودیم. دو میراژ با ارتفاع بالا، بالای سرمان آمدند. تا اینها را دیدیم خواستیم برگردیم که بلافاصله میگها آمدند. میگ 23 در سال 1985 وارد سازمان صدام شده و پیشرفته بود. قبلاً میگهای 19 و میگهای 21 داشتند که استفاده میکردند. آخر جنگ هم میگ 25 در اختیار صدام قرار گرفت. فرانسویها یک سری موشک به صدام داده بودند که اگزوسِه و در واقع غربی است؛ چون عراقیها موشکهای استیکس شوروی (بلوک شرق) را داشتند. این موشک نمیتوانست خارگ و پایانههای نفتی ما مثل آذرپاد را بزند؛ لذا نیازمند به موشکهای کروز پرواز بودند و به همین دلیل موشکهای فرانسوی را به آنها دادند. حتی موشکهای هارپون را در اختیارشان قرار دادند. با بالگرد سوپر فرلون موشکهای اگزوسه فرانسوی را شلیک میکردند.
در مقطعی از جنگ تحمیلی در جنوب جزیره لارک مجبور بودیم نفتمان را با نفتکشهای کوچکتر 1000 کیلومتر بیاوریم و در شرایط سخت بارگیری و صادر کنیم. چنین شرایطی در زمان جنگ داشتیم و الان در اقتدار کامل هستیم. در زمان جنگ شناورهای سپاه فقط راکتانداز بودند؛ که به همت و تدبیر شهید عبدالله رودکی به یک سری توانمندیها رسیدیم.
در حال حاضر داریم موشکهایی را تولید میکنیم که با طول و عرض و بردی که دارند در دنیا به ندرت پیدا میشوند؛ این موشکها روی شناورهای کلاس ذوالفقار نصب میشوند؛ شناورهایی با جثه کوچک که در رادار قرار نگیرند و با سرعت و مانور بالا بتوانند بیش از 60 گره بروند و موشک شلیک کنند. در هر رزمایشی که این موشکها را شلیک کردیم، دقیقاً به هدف خورده است.
- در زمان جنگ خاطرهای را نقل میکنند مبنی بر اینکه (برخی مسئولان) درباره قضیه ورود ناو اسکورت نفتکشهای کویتی با پرچم امریکا به خدمت امام(ره) رفتند؛ امام فرمودند «اگر من بودم میزدم». اصلاً داستان از چه قرار بود؟
بهعنوان فرزندان امام آمادگی داشتیم که اگر آقایان سیاسیون اجازه میدادند همانطور که مد نظر امام(ره) بود اولین ناوهایی که از تنگه هرمز وارد خلیجفارس شدند را واقعاً میزدیم. اگر همان زمان توی دهانشان میزدیم قطعاً جرأت نمیکردند وارد خلیجفارس شوند.
- اصل قضیه چه بود؟
یک وقتی امریکاییها با پر رویی اعلام کردند هر کشتی نفتی را که در لوای پرچم ما قرار بگیرد، اسکورت میکنیم و داخل خلیجفارس میآوریم. در آن مقطع کشور کویت گفت که من آمادگی این کار را دارم. یک کشتی به نام الرخاء، سوپرتانکری بزرگ با 310 متر طول و سه باند بالگرد بهعنوان مظهر این کاروان انتخاب شد و 2 کشتی دیگر کنار آن، در مجموع کاروانی را تشکیل دادند و 4 ناو را بهعنوان اسکورت اینها در نظر گرفتند. فکر میکردند در تنگه هرمز مورد هدف قرار میگیرند. آنجا هم آمادگی داشتیم، اما خدا نخواست. اینها از تنگه هرمز که 55 کیلومتر است گذشتند؛ مغرور شدند که دیگر ایرانیها نمیتوانند کاری کنند تا جایی که آخرین نقطهای بود که باید به الاحمدی میرسیدند.
روی این کشتی 150 خبرنگار بود که شبها با هلیکوپتر به هتلهای ساحل میآمدند و در آنجا استراحت میکردند و روزها به کشتی میرفتند و روی تلکسهای خبری وضعیت را اعلام میکردند. جالب است از میان آن 3 فروند شناور خداوند همانی را انتخاب کرد که امام فرموده بود باید بخورد و تیر غیب الهی نصیب کشتیای شد که خبرنگارها روی آن بودند و کشتی آتش گرفت، خبرنگارها گریختند و کشتی 5 ساعت در آتش سوخت و نهایتاً غرق شد. ناوها جرأت نکردند نزدیک این کشتی شوند. زمانی که هیچ امکانات پیشرفتهای نداشتیم خداوند این سیلی را به دشمن زد و اقتدارمان به منصه ظهور رسید.
ما به «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدَامَکمْ» اعتقاد داریم. «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ» یعنی تکانی به خودتان بدهید، خداوند که نیاز به کمک ندارد. ما توکل و شجاعت را پیشه کردیم و خداوند هم عنایت کرد و سیلی محکمی به آبروی امریکاییها زد. البته قبل از آن امریکاییها سکوهای نفتیمان را زده بودند و پس از آن مجدداً این کار را کردند. ما هم دوباره یک ناو امریکایی را هدف گرفتیم. اینطور نیست که امریکاییها میتوانند بزنند و فرار کنند. تا خلیج مکزیک هم دنبالشان میرویم و میزنیمشان. این فقط شعار نیست به آن عمل میکنیم. باید ایرانیها را شناخته باشند.
آن زمان امکاناتی نداشتیم و دستمان خالی بود، اما خداوند سیلیهای محکمی را به اینها زد.
- درباره دستگیری تفنگدارهای انگلیسی و امریکایی بگویید که هرکدام در چه مقطعی بودند و چه اتفاقی افتاد؟
قبل از سال 1382 معادل 2003 میلادی؛ که مقطع اول دستگیری انگلیسیها بود، 4 امریکایی را توقیف کردیم؛ که رسانهای نکردیم. آنها هم ضرب شست ما را دیدند.
8 انگلیسی که در سال 1382 به آبهای داخلی ما آمده بودند و توسط نیروهای ما دستگیر شدند، نیروهای ویژه و کلاهسبزها بودند و با دریا آشنایی داشتند. امکانات و تجهیزاتشان 10 برابر امکانات و تجهیزات شناوری بود که اینها را دستگیر کرد. آنها 8 نفر و بچههای ما سه نفر بودند. هر شناور یک تیربار ثابت و یک تیربار متحرک و در خشاب هرکدامشان 250 گلوله وجود داشت. همهشان کلت و سلاحهای مختلف و پیشرفته آن زمان، نقشههای بهروز و 11 دوربین داشتند. 2 تا از شناورهایشان پروانه نداشت و از نوع واترجت بود که برای آبهای کمعمق ساخته شده بودند، یعنی میتوانست با ما درگیر شود و به آبهای کمعمق فرار کند، اما واقعاً تسلیم بچههای ما شدند.
از فرماندهشان سؤال کردم: «شما که این همه امکانات و تجهیزات داشتید، چه شد باوجودی که 3 فروند قایق بودید در مقابل یک قایق ما نتوانستید مقاومت کنید و دستتان را بالا بردید و تسلیم شدید؟» چون قایق دوم ما بعداً رسید. فقط جواب داد: «نفهمیدم چه شد!» وحشت کرده بودند و دست و پایشان میلرزید.
این نظامیان دستگیر شده در ابتدا مغرور بودند؛ اما بعد که بچههایمان چشمهای آنها را با چفیه بستند، چون میخواستند منتقلشان کنند و از لحاظ امنیتی باید این کار را میکردند، آنها شروع به لرزیدن کردند و واقعاً ترسیده بودند. وقتی شناورها به پایگاهی که در آب داشتیم، رسیدند عراقیها داشتند ماهیگیری میکردند و دستهایشان را تکان میدادند و میگفتند: «ایرانی باتال! باتال! ایرانی قهرمان است و تلافی ما را در قضیه بصره سر اینها در بیاورد!» انصافاً با آنها اسلامی برخورد کردیم.
سیاستها فرق میکند و افراد خیلی سریع عوض میشوند. هم گروه اول انگلیسیها و هم گروه دومشان تحت تأثیر برخوردهای ما قرار گرفته بودند؛ چون خودشان وقتی افراد را میگیرند با قنداق تفنگ به آنها حمله میکنند، آنها را میزنند و تحتفشار قرار میدهند؛ اما این اتفاق در مجموعه ما نیفتاده است و نشان میدهد برخوردهای اسلامی میتواند انسانها را عوض کند.
چهار روز بعد، چهار نفر آمدند؛ که اولی خانمی مترجم، دومی نفر دوم سفارت انگلستان که یک نفر امنیتی همراهش و چهارمی هم از امور خارجه خودمان بود. نفر دوم سفارت اولین بار که وارد اتاق شد، با غرور وارد شد و با من دست داد و گفت: «سلام ژنرال!» و نشستیم. وقتی خواست بلند شود و برود بهقدری خداوند به سر اینها زده بود که واقعاً شکسته از آن جلسه خارج شد. دستهایش را دو طرف صورتش گرفته بود و میگفت نمیدانم چه کار کنم! به او گفتم: «در انگلستان در آبهای داخلی اگر شناوری بیاید و مسلح باشد، با آن چه کار میکنید؟» این کار حداقل شش ماه زندانی و مصادره تمام اقلام را به دنبال دارد. با وجودی که اول با غرور وارد شده بود، بعد گفت: «هر چه شما بگویید.»
این در زمانی پیش آمد که از لحاظ سیاسی شرایط خوبی نداشتیم و جریانات دوم خرداد بود؛ اما الحمدلله هم فرماندهان بالاتر ما شجاعانه فرماندهی کردند و هم نیروهایی که آنجا بودند شجاعانه ایستادند. اینها وقتی خواستند سوار هواپیمای نظامی شوند و به تهران بروند، بهقدری دستپاچه شدند که در فیلم دیدیم حتی در فرودگاه تهران که پیاده شدند چفیه رزمندهها به گردنشان بود و در نیاوردند. لذا اینطور نیست که تجهیزات و امکانات دشمن حرف اول و آخر را در دریا بزند.
کاناداییها یک کشتی به اسم الشمس را گرفتند. یک فروند شناور که میخواست به یکی از پایگاههایمان بیاید متوجه شد یک جیمنی از این کشتی جدا شد و یک نفر هم در آن بود. تعقیبش کردند. کشتی را دور زد و جلوی سینه کشتی اماراتی الشمس با ناخدای سوری ایستاد. بچهها به سمتش اسلحه گرفتند و دیدند آن بالا 24 نفر اسلحه به سمت شناور ما گرفتهاند و میگویند: «No!No!» بچههای ما هم کم نیاوردند و اسلحهشان را سمت آن 24 نفر گرفتند. باورکردنی نیست و حداقل عقل ما نمیرسد که یعنی چه، و خدا چه ترسی در دلشان انداخت که همه سلاحهایشان را کنار کشیدند. بعد تعداد شناورها را اضافه کردیم. با مراتب بالاتر تماس گرفتم که چنین اتفاقی افتاده است. گفتند فعلاً آنها را نگهدارید تا به شما اطلاع بدهیم.
در راه بودم که به بچهها گفتم نگهشان دارید. رفته بودیم و بچهها هم شناوری را برده بودند. میخواستیم التهاب ایجاد نشود، مثلاً سلاح 107 را برده، ولی در آن گلوله نگذاشته بودند. اینها باوجودی که میدیدند گلولهای در آن نیست، اما باز میترسیدند! بعداً به ما گفتند بگذارید اینها برگردند. روی کانال 16 با آنها صحبت میکردم. گفت: «اشتباه کردیم نباید میآمدیم.» گفتم: «این کشتی در آبهای داخلی ماست. چرا به این کشتی آمدید؟» گفتند: «از سازمان ملل اجازه داریم.» گفتم: «در آبهای داخلی باید از ما اجازه بگیرید.» گفت: «اشتباه کردیم، اجازه بدهید برگردیم.» گفتم: «مقام بالاتر باید به ما این اجازه را بدهد.» وقتی اجازه دادند، گفتیم: «حق ندارید با شناور به آبهای داخلی ما بیایید. اجازه میدهیم یک بالگرد بیاید و از همان بالا سوار شوید و بروید.» گفتند: «امکانپذیر نیست و خیلی مشکل است. بالگرد میتواند نیرو پیاده کند، اما نمیتواند سوار کند.» اما سرانجام از بالگرد پله (نردبان مخصوص) انداختند و آن 24 نفر با سختی بالا رفتند و ما هم داخل کشتی شدیم.
ناخدای کشتی مدام از ما میپرسید: «شما چه کار کردید؟» گفتم: «چطور؟» گفت: «از زمانی که اولین قایق شما آمد و تعداد قایقها را زیاد کردید دستپاچه شدند و دائم این طرف و آن طرف میرفتند. یکیشان بلند شد و سرش به بوم جرثقیلی که روی عرشه خوابیده بود خورد و شکست و کلی پانسمانش کردیم» و دیدیم باند و خون آنجاست.
واقعیتشان این است. باوجودی که تجهیزات مهم است، اما ایمان، اراده و اعتقاد به خدا مهمترین گزینه برای کار در دریاست. به همین دلیل میگوییم نیروهایی که انتخاب میکنیم باید ویژه باشند و همانطور که حضرت آقا به معنویت نیروهای مسلح تأکید دارند، ما هم بدان توجه میکنیم.
- درباره نیروهای انگلیسی که به اسارت درآمدند، واکنش مقامهای سیاسی چطور بود؟ ترغیب کردند یا نه؟
در سری اول نه و در محرومیت و مظلومیت کامل بودیم. آن زمان دولت آقای خاتمی (سر کار) بود. آن موقع جک استراو، وزیر امور خارجه وقت انگلیس به ما حکم میکرد که «باید» اینها را آزاد کنید. وقتی با آنها نشستیم اولین بار سه پیشنهاد به ما دادند. اول اینکه گفتند: «ما را به امریکاییها در دریا بدهید.» ما هم گفتیم: «ضمن اینکه شما را قبول نداریم، امریکاییها را هم قبول نداریم.» پیشنهاد دومشان این بود که: «تجهیزات ما را بدهید با کشتی ببریم و نیروهایمان به سمت شلمچه و از راه شلمچه بروند.» گفتیم: «ما قبول نمیکنیم. معتقدیم آمدید و یک کشور مسلمان را اشغال کردید و الان هم دارید شیعههای بیگناه ـ و کلاً مردم عراق، شیعه و سنی فرقی نمیکند هر دو برادر و مسلماناند ـ را در بصره میکشید. اگر اجازه بدهیم از کشورمان بروید، یعنی قبول داریم در عراق باشید.» راه سومشان این بود که گفتند: «اجازه بدهید خودمان از دریا برویم.» گفتم: «اصلاً امکان ندارد.» گفتند: «پس چه کار کنیم؟» گفتم: «فقط یک راه هست. یک هواپیمای نظامی میآید و شما را به تهران میبرد. پاسپ