به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سوسنگرد روایتگر حماسه است، حماسه رزمندگانی که در این شهر مقاومت جانانهای از خود نشان دادند و سرانجام شهر را از چنگال دشمن بعثی پس گرفته و به آغوش میهن اسلامی بازگرداندند.
ارتش بعث عراق در همان روزهای آغاز جنگ تحمیلی، یعنی ۶ مهر سال ۱۳۵۹ شهر سوسنگرد را به اشغال خود درآورد و جنایات فجیعی را در این شهر رقم زد. بعثیها برای سوسنگرد شهردار هم انتخاب کردند؛ اما مدتی نگذشت که جوانان غیور این مرز و بوم، به فرماندهی شهید «علی غیور اصلی» شهر را از آزاد کردند.
بعثیها در اواسط آبان سال ۱۳۵۹، مجدداً برای سوسنگرد دندان تیز کردند و این شهر را به محاصره خود درآوردند؛ اما اینبار نیز زهی خیال باطل؛ چراکه مجدداً رزمندگان اسلام با انجام عملیاتی، شهر را از محاصره دشمن بعثی خارج کردند.
عملیات آزادسازی سوسنگرد درحالی اجرا شد که بنیصدر دستور داده بود تا تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی خوزستان در این عملیات شرکت نکند؛ این درحالی بود که چنانچه این اتفاق میاقتاد، عملیات لغو شده و ضمن اینکه سوسنگرد سقوط میکرد، تمام مدافعانی که در شهر حضور داشتند نیز به شهادت میرسیدند؛ بنابراین حضرت آیتالله خامنهای این موضوع را با حضرت امام خمینی (ره) در میان گذاشته و ایشان نیز دستور دادند که تیپ ۲ باید در عملیات شرکت کند و نیازی به اجازه بنیصدر نیست؛ بر این اساس حضرت آیتالله خامنهای نامهای به فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی نوشته و اعلام کردند که تیپ ۲ باید در عملیات شرکت کند و هرکس از این دستور سرپیچی کند، مسئول است. از سویی دیگر نیز شهید مصطفی چمران در این نامه متنی را اضافه کرد مبنی بر اینکه اگر تیپ ۲ فردا عمل نکند ۵۰۰ نفر از مدافعان شهر فردا به شهادت میرسند و اگر من زنده باشم با مسئول متخلف برخورد خواهم کرد؛ لذا فرمانده متعهد لشکر ۹۲، تیپ ۲ این لشکر را در حالت آمادهباش قرار داد و سرانجام عملیات آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان سال ۱۳۵۹ با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ستاد جنگهای نامنظم اجرا و به شکست محاصره این شهر منجر شد.
«محمد نخستین» یکی از رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم است که در عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشته است؛ بنابراین به مناسبت سالروز برگزاری این عملیات، از این پیشکسوت دفاع مقدس دعوت کردیم تا با حضور در خبرگزاری دفاع مقدس، به بیان خاطرات خود از این عملیات بپردازد.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در بخش نخست این گفتوگو، بعد از بیان نحوه اعزام خود به جبههها و سپس به روایت خاطرات خود از عملیات آزادسازی سوسنگرد پرداخت و با اشاره به حضور خود در منطقه «ابوحمیظه» در نزدیکی سوسنگرد، گفت: «بعثیها منتظر بودند تا تانکهای ما برسند و دقیقاً هم میدانست که ما ۲۰ تانک بیشتر نداریم؛ لذا حدود ۲۰۰ ادوات زرهی جلوی ما چیده و فکر میکردند که پیروز میشوند؛ اما دیدند که بهیکباره نیروهای پیاده ایرانی روبهرویشان رسیدند و با موشک تاو، توپ ۱۰۶، آر.پی.جی و... به آنها حمله کردند».
وی همچنین در بخش دوم این گفتوگو، به ادامه روایت خاطرات خود از عملیات آزادسازی سوسنگرد پرداخت و به اشاره به پیچیدن خبر اسارت شهید چمران در میان رزمندگان، گفت: «چند نفر آمدند و گفتند که دکتر چمران با بعثیها درگیر و زخمی شده و یک خودرو را به غنیمت گرفته و به عقب برگشته است».
نخستین همچنین در ادامه، به روایت نحوه عبور رزمندگان از رودخانه «نیسان» که از شهر سوسنگرد عبور میکند، پرداخته و با بیان اینکه دشمن بعثی پس از عبور رزمندگان از این رودخانه عقبنشینی کرد، به ماجرای هدف قرار دادن تانکهای بعثی در آن طرف رودخانه اشاره کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش سوم این گفتوگو است.
دفاعپرس: آیا بعثیها پس از عقبنشینی، در مقابل حملات رزمندگان اسلام پاتک کردند؟
بعثیها فکر کرده بودند که مجدداً میتوانند سوسنگرد را اشغال کنند؛ اما وقتی دید که نمیتواند، حملات گسترده خمپارهای و توپخانهای را در شهر انجام داد و از همه طرف سوسنگرد را بمباران کرد؛ بهطوری که در هر لحظه حداقل ۱۰ خمپاره و توپ به این شهر اصابت میکرد.
دفاعپرس: پس از این حملات، چه اقداماتی انجام دادید؟
من همراه با گروه شهید «معصومی» به سمت چپ سوسنگرد، بهطرف عراقیها رفتیم و ۲ عدد خمپاره هم همراه داشتیم. یک گروه دیگر هم که خمپاره داشتند، در کنار ما ملحق شدند و کفتند که برای ما هم دیدهبانی کنید. من رفتم روی خرپشته پشتبامِ یک خانه و برای آنها دیدهبانی کرده و این رزمندگان نیز شلیک میکردند. یک رزمندهای هم بود که میرفت و به آنها که آنطرف خیابان، در یک حیاط خانهای مستقر بودند، میگفت که هدف را درست زدند یا غلط زدند.
این رزمنده خسته شد و رفت روی پشتبام یک خانه تا استراحت کند، چند گلوله خمپاره آنها درست به اهدافی اصابت که بهنظرم مهمات بعثیها بود؛ اما بهیکباره دیدم، آن رزمندهای که روی پشتبام بود، در دید دشمن قرار دارد؛ لذا به او گقتم که «بیا پایین، عراقیها دارند تو را میبینند!»؛ اما در همان لحظه عراقیها که وی را دیده بودند، یک گلوله تانک شلیک کردند و به لبه پشتبام خورد و ترکشی به این رزمنده اصابت کرد. به رزمندگان گفتم که «رفیق شما را زدند، بروید پشتبام و او را پایین بیاورید!» و سپس خودم نیز رفتم پایین و دیدم که پنج یا شش نفر دویدند و به پشتبام رفتند. به آنها فریاد زدم که «بیایید پایین»؛ ولی بهیکباره تانک عراقی گلوله دوم را دقیقاً وسط این افراد زد و ما از این پنج یا شش نفر، هیچچیزی پیدا نکردیم که بهعنوان جنازه آنها، برگردانیم.
۲ یا سه روز بعد، این افراد رفتند؛ البته تنها یک نفر از آنها که پایین پشتبام قرار داشت، زنده مانده بود که وسایل آنها را با خود برد. سپس دیدیم که سگها حدوداً ۴۰ یا ۵۰ متر آنطرفتر سر و صدا میکنند، وقتی رفته بودند آنجا، دیده بودند که یک رانِ پا که بهنظر میرسید متعلق به این شهدا باشد، آنجا افتاده است؛ لذا آن را برداشته و تحویل داده بودند و بعداً فهمیده بودند که این گروه، یک گروه مردمی بود که از قم به جبهه اعزام شده بودند.
در همین اوضاع، به ما اعلام کردند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انسجام خود را بیش از گذشته به دست آورده است و رزمندگان زیادی خصوصاً از تبریز آمده و سپاه را در خوزستان تقویت کرده بودند؛ بنابراین شهید چمران گفته بود که نیروهای «جنگهای نامنظم» از سوسنگرد خارج شوند.
دفاعپرس: وقتی از سوسنگرد خارج شدید، به کدام منطقه اعزام شدید؟
وقتی از سوسنگر خارج شدیم، من را به جبهه «طراح» در جاده سوسنگرد – اهواز فرستادند. طراح یک جبههای بود که بعثیها از کرخه کور عبور کرده و به سه کیلومتری جاده اهواز سوسنگرد رسیده بودند و ما که ۳۰ نفر بیشتر نبودیم، ۲ کیلومتر از جاده پیش رفته و در یک کیلومتری آنها ایستاده بودیم و سمت راست ما، یک گردان ارتش را برای حفاطت از جاده مستقر شده بود؛ چون اگر بعثیها جاده سوسنگرد - اهواز را تصرف میکردند، مجدداً سوسنگرد محاصره میشد.
ما حدوداً یکماه آنجا بودیم و پس از آن ما در به منطقه «کوهه» مستقر کردند. در منطقه «کوهه» شهید چمران بهدلیل کمبود نیرو میخواست با آب جلوی بعثیها را بگیرد؛ بنابراین روی رودخانه «کرخه کور» یک سد احداث و سپس آب را پمپاژ کرد که تعدادی از تانکهای بعثیها غرق شدند؛ لذا آنها حدوداً یک کیلومتر عقب نشینی کردند و یک خاکریز بلند به ارتفاع شش متر احداث کرده و پشت آن پدافند کردند. این خاکریز آنقدر قطور و بزرگ بود که بالای آن بهصورت جاده بود و از نزدیکی سوسنگرد تا جاده خرمشهر اهواز امتداد داشت و با میدان مین، تیربار و... از آن حفاظت میشد.
انتهای پیام/ 113