به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، دریکی از روزهای پاییزی مشهد که مدتزمان زیادی از سالروز شهادت سید و سالار شهیدان نمیگذرد و شهر هنوز رنگ عزا و ماتم به خود دارد جمعی از یادگاران دفاع مقدس با حضور در منزل پاسدار شهید وحیدرضا وطنی پای صحبت این خانواده مینشینند.
در بدو ورود دو یادگار شهید وطنی و برادر این شهید به همراه سید علیآقا قاسمی که در دوران دفاع مقدس فرزند خود را تقدیم اسلام نموده و بعد از جنگ نیز در جهت برقراری امنیت در شرق کشور داماد خود را یعنی شهید وحیدرضا وطنی را تقدیم انقلاب کرده است با کلاهی سبز که نشان از سیادت او دارد با رویی گشاده که سراسر مهر و محبت است به استقبال میهمانان میآیند و سید علیآقا با آنها که روزی همرزم فرزند و دامادش بودند مصافحه میکند و آنها را به داخل خانه راهنمایی میکند.
در ابتدا کلیپی از مراسم تشییع و تدفین شهید وطنی پخش شد. در ادامه سجاد وطنی یادگار شهید و یکی از نوجوانان آیندهساز این مرزوبوم که همانند پدر خوشرو بود و جلوهای از چهره پدر در چهره او دیده میشد دکلمهای را قرائت کرد.
امشب از اون شباست که خواب ندارم
برای پرسشام جواب ندارم
از اون شبا که تا سحر بیدارم
از اون شبا که حال گریه دارم
دلم داره باز میگیره بهونه
کاش باباجون میشد بیای به خونه
کاش که میشد بگیرمت در آغوش
غصه و غمهام و کنم فراموش
بابا نگاه کن به چشای تارم
دلت میاد واست تا صبح ببارم
بابا میدونم که تو خیلی مردی
رفتی سفر یک روزی برمیگردی
وقتی دلم تنگ برای چشمات
صورت میذارم روی قاب عکسات
نگاه تو به من میگه که مردی
چرا چشات خیس شده؟ گریه کردی؟
شبا که از غم تو بیقرارم
پیرهنت و رو صورتم میذارم
بیا و دستمو بگیر دوباره
دستای خستمو بگیر دوباره
بیا تا با چشمای پرستارت
با هم دیگه بریم حرم زیارت
خوشا به حال من که تو بابامی
خوش به حال تو که پیش امامی
وقتی امام خمینی و میبینی
وقتی میری بهشت پیشش میشینی
بهش بگو قربون شکل ماهت
قربون مهربونی نگاهت
فدای اون چشای پر امیدت
فدای اون محاسن سفیدت
غصه نخور که ما مرید نابیم
هر چی بشه ما پای انقلابیم
از شهدا ما هم داریم نشونه
نمیگذاریم علی غریب بمونه
پای ولایت ماها مثل شیریم
لازم باشه ما هم براش میمیریم
خوب دیگه خستت نکنم باباجون
یادت نره دعا کنی برامون
نصف شب، دیگه میخوام بخوابم
قول بده امشب که بیایبه خوابم
حرفام اگه مزهٔ گریه داره
درد دل یک پسر شهیده
انتهای پیام/