مروری بر وصیت‌نامه شهید «احمدوند»

شهید سعادت احمدوند در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: «خداوندا! به ما توفیق خدمت در لباس بسیجی را عطا فرما».
کد خبر: ۵۶۴۴۹۷
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۵ - 30December 2022

مروری بر وصیت‌نامه شهید «احمدوند»

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «شهید» شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.

می‌خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره‌ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی، تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

وصیت‌نامه شهید سعادت احمدوند

«بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود بی‌پایان به محضر مبارک حضرت ولیعصر (عج) و نایب برحقش حضرت امام امت و رزمندگان پیروزمند اسلام و خانواده‌هاى محترم شهداى انقلاب اسلامى.

چند مطلبى به عنوان وصیت خدمت امت اسلام عرضه می‌دارم مخصوصا خطاب به مردم همیشه در صحنه روستایمان بویژه به پدر و مادر و سایر بستگانم.

عزیزان بدانید و آگاه باشید که من این راه را با آگاهى کامل و با عشق و امید انتخاب کرده‌ام درست است که از نظر سنى عمرى از سن بنده نگذشته است که به قول معروف سرد و گرم روزگار را ببینم ولى لطف خداوند چنان شامل حال بنده شده که حرکت خود را مانند آفتاب روشن می‌بینم؛ مگر على اکبر (ع) ‎ ‏چند سال عمر داشت؟

آیا در کشور ما کسانى وجود ندارند که بنده بچه آن‌ها به حساب می‌آیم ولى درک و فهم و تشخیص این راه را ندارند خداوندا از لطف وکرمت بی‌نهایت‌ات ممنونم که این گونه تحولى فهم و شناختى عمیق در جهت انتخاب اسلام عزیز به من کرامت فرمودى.

اى خداى بزرگ حال که تا این موقع این کالاى گرانبها را خوب نگهدارى کرده‌ام تقاضایم این است که مرا در جوار خودت قرار دهى و لب تشنه مرا با آب حیاتبخش شهادت سیرابم کنى.

خداوندا من چقدر لباس بسیجى را دوست دارم آخر این فکرى است که همیشه در نظرم بوده دوست داشتم در داخل این لباس باشم تا بالاخره به آنچه که در آرزویش بودم رسیدم تا اینکه لباس مقدس را به تن کردم که کفن بیشتر شهداى عزیز بوده است، اما بعد‌ها فکر کردم با پوشیدن این لباس مسئولیتى بس عظیم به گردن گرفته‌ام و به این فکر فرو رفتم، خدایا! قدرت پاسدارى از این لباس را نیز به من عنایت فرما.

خداوندا دوست دارم با لباس بسیجى بمیرم که فردا نزد بسیجیان و امام حسین (ع) در صحراى محشر خجالت نکشم دوست دارم با بدنى قطعه قطعه از دنیا بروم که فردا نزد حسین (ع) شرمنده نباشم و نیز دوست دارم خواهرم مرا بدون سر ببیند که فردا نزد زینب کبرى (س) خجالت نکشم دوست دارم با دستهاى قطع شده از دنیا بروم که فردا در نزد ابوالفضل‌العباس (ع) شرمنده نباشم.

خداوندا! می‌دانم که حسین زهرا (س) را خیلى دوست دارى چراکه حسین فرزند برومند على مرتضى کسى بود که در جهت پیروى از فرمان تو از تمام هستى خود از زن و فرزند خواهر و برادر و برادرزاده خود گذشت. اى خداى بزرگ! من نیز سربازى کوچک از این تبار هستم.

چند وصیت به پدر مهربانم! پدرجان از تو می‌خواهم که در شهادت من بی‌صبرى از خود نشان ندهى هر چند میدانم که مشکل است ولى بدان که من حسین زهرا هستم انشاءالله به اذن خداوند شفاعتت میکنم و، اما مادر مهربانم اگر خواستى گریه کنى به خاطر اسیرى زینب و پهلوى شکسته مادرمان فاطمه عزیز گریه کن.»

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۹۱۱

نظر شما
پربیننده ها