گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ صادق فریدونپور؛ مرد جوانی ایستاده است. پسر بچهی کوچکی را بغل کرده است. با عشق خاصی بچه را به سینه میچسباند. با خنده و ذوق میگوید: دردت به جونم. دردت به جونم. بعد میپرسد: دردت به جونه کی؟ پسر بچه که انگار تازه زبان باز کرده است و یکی دوسال بیشتر ندارد، میخندد و بلند میگوید بابا(یعنی دردم به جون بابا) و مرد جوان دوباره بلندتر از قبل میخندد. زیر این فیلم چند دقیقهای نوشتهاند مشهد ۱۳۹۲. حالا همان پسر بچهی شیرین زبان نشسته است توی اتاق خانه شان تعریف میکند که پاییز ۱۴۰۱ چه گذشت... .
در یک روایت تصویری از زندگی واقعی چیزی جای فیلم مستند را نمیگیرد. همه چیز واقعی است. آدمها، نسبتها، سببها، حرفها، خاطرهها، لباسها، چادرها و حتی اسباببازیها، همه چیز واقعی است. فیلم در جمع صمیمی خانوادگی فیلمبرداری شده است.
برای فضای روایت خانه ی پدری و خانهی متاهلی، هر دو استفاده شده است. پیوند این دو خانه و مکمل بودن این دو فضا، در تدوین خاطرات و موضوعات مشهود است. این طور است که مخاطب احساس میکند کسی که از او صحبت میشود یکی مثل همه ی ماست. خانواده دارد. معاشرتهای معمول دارد. ازدواج کرده است. بچه دارد. در عین حال برای خودش سبکی را انتخاب کرده است. سبکی که میتوان دید.شناخت و به کار برد.
مستند فریدالدین از تولد تا شهادت شهید فریدالدین معصومی را در ۲۷ دقیقه روایت میکند. این مستند ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شهید را در بعد فردیخانوادگی، اجتماعی و علمی ارائه می دهد. اما به گونهای که مخاطب بتواند به یک جمعبندی از شخصیت ایشان پیببرد. این نقطه ی قوت کار است. فیلم توانسته در کمتر از نیم ساعت یک سبک اجرا شده از زندگی جوان مومن و متعهد را نشان دهد.
چند سالی است صحبت در مورد سبک زندگی زیاد به گوش میرسد. سبک زندگی اسلامی مثل یک نقشه راه میماند. باید مبدا، مقصد و مسیر کاملا معلوم باشد. و معلوم است آنچه شهید معصومی برای خود ترسیم کرده است، پایانش چیزی جز شهادت نبوده. به قول حاج قاسم؛ او شهید زندگی کرد که شهید شد. از انچه در فیلم روایت میشود میتوان فهمید که در پازل زندگی شهید تکههایی از تعهد، بندگی، خودسازی، اخلاق، توجه به زیر دست، تلاش، کمک به فقرا و شهادت طلبی وجود دارد.
او جوانیست دانا و با انگیزه. پنج سالی از انقلاب کوچکتراست ولی زندگیاش خصوصا در حیطهی علمی عجیب انقلابی است. با فعالیت خود در عرصههای علمی و تحقیقاتی و ارائهی طرحهای مهم و کاربردی نقش ایفا میکند. تا آنجا که از او به عنوان نخبه ی شهید، یاد میکنند.
صحنههای فیلم در فضایی بسیار صمیمانه و آرام فیلمبرداری شده است. گویا نویسنده و کارگردان میخواهند به این مهم تاکید کنند که خانواده اولین و مهمترین بستر برای رشد یک انسان است. خصوصا در نظام ایرانی اسلامی. در فیلم می بینیم که بچهها آزاد هستند. حرف میزنند. بازی میکنند. می دوند. میروند و میآیند. بزرگترها دور هم نشستهاند و از خاطراتشان با فریدالدین میگویند. هر جا لازم است با بچهها تعامل دارند. اما نوجوانها کنار بزرگترها نشستهاند و شنوندهاند. این دقیقا همان سبک تربیت اسلامی است.
در خانهی شخصی ایشان، فیلمبرداری در چند فضای متفاوت انجام شده است. جای خالی شهید در خانهی خودش خیلی ملموس تر است. بچهها خیلی روان و ساده و آزاد جلوی دوربین هستند و به راحتی آنچه در دل دارند، میگویند و ضبط میشود.
پیام ابراهیمپور کارگردان اثر به خوبی فیلم را با نامه نوشتن همان پسرک شیرین زبان تمام میکند. او حالا بزرگ شده. لباس مشکی پوشیده است، دیگر مرد خانه است. خودش باید کارهایش را انجام دهد. در حالی که خواهرش موقع نامه نوشتن با او حرف میزند و بازی میکند.
این روزها که برخی به بهانه آزادی هر کاری میکنند و برخی آزادانه و آگاهانه آمادهی شهادت اند، تماشای مستندهایی مانند فریدالدین به همه توصیه میشود. چرا که برای دوستان نشانه و الگویی است روشن و ملموس. و برای کوردلانی که ادعای حمایت از حقوق بشر و آزادی دارند دیدن فیلم شاید تلنگری باشد. باید به آنها گفت چگونه ادعای حمایت از کودکان دارید ولی این طور کودکانی را در غم فراق پدر نشاندهاید. چگونه ادعای آزادی دارید وقتی آزادی را موقع نماز از انسانها میگیرید، آنها فقط میخواستند با خدا حرف بزنند و در آخرین قرار با خدا تا خدا رفتند. روحشان شاد.
انتهای پیام/ 121