۴۴ سال افتخار/ دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

روایت روزهای پر التهاب بهمن ۵۷ در کوچه پس کوچه‌های «بیرجند»

«شاهی سورگی» گفت: به همراه برادرم به یک خرابه‌ای در میدان شهدا رفتیم که آنجا ما را دستگیر کردند و همانطور که ما را کشان کشان می‌بردند می‌گفتند شعارهای ‌علیه امام بدهید ولی من و برادرم شعار «مرگ بر شاه» سر دادیم که نظامیان با قنداق اسلحه ما را زدند و یکی از مأموران از پشت به سمت برادرم تیراندازی کرد و وی را به شهادت رساند.
کد خبر: ۵۷۲۱۹۶
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۵ - 11February 2023

روایت جدایی دو برادر انقلابی به فاصله شهادت/به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بیرجند، صدای فریادشان هنوز در گوش تاریخ می‌پیچد، روزی که مردان، زنان، نوجوانان و جوانان به نشانه اعتراض به حکومت، از جای برخاستند و حضور خود در صحنه‌های مختلف رزم و نبرد اجازه تعرض به کشور را ندادند و جان خود را برای حفظ میهن اسلامی گذاشتند.

این روزها هر گوشه کشورمان لاله‌زار شهداى گرانقدر اسلام است، شهدایی که هر کدام با قطره قطره خون پاک خویش درخت تناور این انقلاب خونبار را تناورتر کردند، اکنون با گذشت سال‌ها ما مانده‌ایم با خاطرات آن روزها و می‌دانیم که امروز اگر در سایه راحت نشسته‌ایم، مدیون استقامت شهیدانی هستیم که رفتند اما یادشان گرامی است.

شهید «محمود سورگی»

شهید «محمود سورگی» فرزند رحیم در  سال ۱۳۴۰ در روستای «سورگ» از توابع شهرستان بیرجند در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. بعد از چندی به کانون تربیت دوم پای نهاد و تا سال پنجم ابتدایی درس خواند ولی به علت گرفتاری‌های فراوان علی‌رغم میل باطنی ترک تحصیل نمود و به قالیبافی مشغول شد.

شهید سورگی قبل از پیروزی انقلاب همراه دوستانش نقش مؤثری در مبارزه علیه رژیم ایفا نمود و در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی آن دوران حضوری فعال داشت.

«محمد سورگی» برادر شهید «محمود سورگی» در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در بیرجند، گفت: محمود از سن شش سالگی در دبستان سورگ تحصیل کرد و بعد از اتمام مقطع ابتدایی، مشغول به کار شد و در آن زمان شغل بسیاری نبود به شغل قالیبافی و کشاورزی مشغول بودیم.

لحظه‌ای از یاد خدا غافل نبود

وی با بیان اینکه «محمود» صبح که از خواب بلند می‌شد نماز و قرآن می‌خواند و سپس مشغول به کار می‌شد، افزود: «محمود» که به سن 18 سالگی رسید تصمیم گرفت که به سربازی برود و داوطلب شد اما در همان ایام نیز برای مبارزه علیه رژیم شاه با دوستانش جلسه می‌گذاشت و چنانچه راهپیمایی بود تمام جوانان روستاهای اطراف را جمع می‌کرد تا در راهپیمایی شرکت کنند.

برادر شهید «محمود سورگی» با یادآوری اینکه بعد از تبعید امام (ره) راهپیمایی‌ها شروع شد و تظاهرات در شهرها شدت گرفت، بیان داشت: با توجه به اینکه در آن ایام، حکومت نظامی اعلام کرده بودند همه می‌گفتند راهپیمایی سنگینی است و هر فردی شرکت کند زنده بر نخواهد گشت اما برادرم اصرار بر رفتن داشت و بالاخره وضو گرفته و نماز خواند و رفت.

وی تبیین کرد: بعد از گذشت مدتی از رفتن محمود، ساعت 6 عصر پدر شهیدین خاتمی در منزل ما را زد و گفت: «محمود تیر خورده و در بیمارستان است» و بعد از شنیدن خبر تیر خوردنش به منزل شهیدین خاتمی در بیرجند رفتیم و خبر شهادت «محمود» را به ما دادند و لحظات سختی بود.

خوابی که تعبیر شد

این برادر شهید تصریح کرد: برادرم  چند شب قبل از رفتن به راهپیمایی خوابی دیده بود که لباس سفیدی بر تن دارد؛ می‌گفت: «این نشان از پیش آمدی است» اما ما او را دلداری می‌دادیم و نمی‌دانستیم که قرار است این خواب تعبیر شهادتش شود.

«شاهی سورگی» مبارز انقلابی و برادر شهید «محمود سورگی» نیز در گفت‌وگو با دفاع‌پرس در بیرجند، گفت: در جمع برادرانم از همه ما بهتر بود، اخلاق بسیار خوبی داشت و با اینکه بچه بودم نماز خواندن را به من یاد داد و احترام او به والدینم زبانزد و علاقه زیادی به آن‌ها داشت.

روایت جدایی دو برادر انقلابی 

وی گریزی به فعالیت‌های انقلابی خود و برادرش زد و مطرح کرد: به همراه «محمود» اعلامیه‌های حضرت امام(ره) در روزنامه‌ها روی مقوایی می‌چسباندیم و در روستاهای اطراف نصب می‌کردیم تا درمعرض دید مردم باشد و در ایام محرم در سال 57، عکس‌های شاه را که در داخل حسینیه روستا زده بودند و با کمک برادرم عکس را پایین آوردیم اما اعضای شورا انجمن روستا ما را تعقیب کرده و ما فرار کردیم.

سورگی با بیان اینکه پدر و مادر از رفتار و کارهای انقلابی‌مان اطلاعی نداشتند، افزود: تا بعد از شهادت «محمود» پدر و مادرم متوجه نشدند او چه می‌کرد به دلیل اینکه پدر و مادرم مانع او نشوند به آن‌ها نمی‌گفت و من و او مانع فعالیت انقلابی یکدیگر و حضور در راهپیمایی‌ها نمی‌شدیم چون اطلاعات ما زیاد شده بود که در همه شهرها خبرهایی است.

وی لحظه شهادت بردارش را از تلخ‌ترین خاطرات ذکر و بیان داشت: برادرم خود را به شهر رساند و آغاز راهپیمایی از مسجد آیت‌الله آیتی به سمت میدان خوسف(طالقانی فعلی) و میدان کوروش(ابوذر فعلی) و خیابان فرح(شهدای فعلی) بود و مأموران نظامی نیز در آماده‌باش قرار داشتند.

شهیدی که جان در راه امام(ره) داد

مبارز انقلابی و برادر شهید «محمود سورگی» افزود: غلامان حلقه به گوش نظام ستمشاهی به صورت خشمگین با مردم برخورد می‌کردند و وقتی که شعارها تند شد و شعار «مرگ بر شاه» سر می‌دادند مأموران ژاندارمری به سمت جمعیت تیراندازی کردند.

سورگی تصریح کرد: به همراه شهید به یک خرابه‌ای در میدان شهدا رفتیم که آنجا ما را دستگیر کردند و همانطور که ما را کشان کشان می‌بردند می‌گفتند شعارهای ‌علیه امام بدهید ولی من و برادرم عکس این قضیه شعار «مرگ بر شاه» را سر دادیم که نظامیان با قنداق اسلحه ما را زدند و یکی از مأموران از پشت به سمت برادرم تیراندازی کرد و وی را به شهادت رساند.

انتهای پیام/ لیلا لیمویی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار