روایتی از شهید مهدی موحدنیا؛

دفاع از حرم‌آل‌الله شرط روسفیدی در قیامت

خواهر شهید موحدنیا در خاطرات خود آورده است: مهدی جلو آینه ایستاده بود و به سینه‌اش می‌زد و می‌گفت منم باید برم آره برم سرم بره. گفتم دمِ رفتنی این چه شعری هست که می‌خونی؟ مقابلم ایستاد و به سینه‌اش زد و پاسخ داد «خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب (س) سپر شود، فردای قیامت باید بتوانم جواب امام حسین را بدهم؟!»
کد خبر: ۵۷۳۶۵۱
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۷ - 15February 2023

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، «مهدی موحدنیا» مسئول سوادآموزی لشکر فاطمیون با نام جهادی «صالح» در هجدهم فروردین ۱۳۶۶ در سبزوار متولد شد. وی سرانجام در ۲۷ آبان ۱۳۹۶ مصادف با شب شهادت حضرت رضا (ع) در «بوکمال» به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به‌منظور گرامیداشت نام و یاد پاسدار شهید «مهدی موحدنیا» به خاطره‌ای از این شهید والامقام از زبان خواهر شهید که بیانگر دلدادگی او به خاندان اهل‌بیت عصمت و طهارت است اشاره خواهیم داشت.

شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، می‌خواست به تهران برود تا چند روز بعد از آن به سوریه پرواز داشته باشد، دلم بدجور گرفته بود؛ دیدم مهدی دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود، مثل ماه شب چهارده می‌درخشید.

جلو آینه ایستاده بود و به سینه‌اش می‌زد و می‌گفت: «منم باید برم  آره برم سرم بره».

دفاع از حرم‌آل‌الله شرط روسفیدی در قیامت

گفتم: «مهدی خواهشاً بس کن! دمِ رفتنی این چه شعری هست که می‌خونی؟»

مقابلم ایستاد و به سینه‌اش زد و گفت: «خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب (س) سپر شود، فردای قیامت باید بتوانم جواب امام حسین را بدهم!!»

وقتی این حرف را گفت، تمام بدنم لرزید و فهمیدم مهدی دیگه زمینی نیست.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها