گوش‎بُرها/ بخش دوم/ دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

تقلید ارتش بعث از نبوغ ایرانی‌ها برای جنگ‌های چریکی/ جنایت گروه فرسان علیه زنان و کودکان

در مورد ماهیت گروه فرسان و اقداماتی که انجام داده‌اند، همچنین اقداماتی که رزمندگان اسلام به‌منظور دفع این گروه انجام داده‌اند، در کتاب «فرسان_تاریخ شفاهی گوش‌بر‌ها در استان ایلام» توضیح داده شده است.
کد خبر: ۵۷۳۶۹۹
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۴:۲۶ - 19February 2023

تقلید ارتش بعث از نبوغ ایرانی‌ها برای جنگ‌های چریکی/ جنایت گروه فرسان علیه زنان و کودکانبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، گروه «فُرسان» نیرو‌های فراری دوران طاغوت، ضدانقلاب، کومله‌ها و چریک‌های سابق پاسگاه‌های ژاندارمری، کُرد‌های اهل منطقه اورامانات، جاف و قلخانی (اهل حق) بودند که به‌علت آشنایی و شناخت نسبت به جغرافیای منطقه، به‌عنوان مزدور در خدمت رژیم عراق قرار گرفتند.

در مورد ماهیت گروه فرسان و اقداماتی که انجام داده‌اند، همچنین اقداماتی که رزمندگان اسلام به‌منظور دفع این گروه انجام داده‌اند، در کتاب «فرسان_ تاریخ شفاهی گوش‌بر‌ها در استان ایلام» توضیح داده شده است که «بتول میرزایی» آن را به رشته نگارش درآورده و انشارات سوره‌های عشق آن را منتشر کرده است.

در مطلب زیر و سلسله مطالبی که با عنوان «گوش‌بُرها» منتشر می‌شوند، به مطالب این کتاب پرداخته می‌شود. بخش اول آن را با تیتر «گوش‌بُرها در دفاع مقدس چه کسانی بودند؟» در اینجا بخوانید. در مقدمه این کتاب به توضیح در مورد گروه فرسان پرداخته شده است که بخش دوم این مجموعه و بخش دوم مقدمه را در زیر می‌خوانید:

«پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌ای از مرزداران و نیرو‌های ژاندارمری و شهربانی که اکثراً حوزه خدمتی آن‌ها در مرز ایلام بود، این پیروزی را تاب نیاوردند و کمتر کسی از آن‌ها حاضر شد با حکومت جدید کنار بیاید. عده‌ای از آن‌ها از ایران فرار کرده و جذب گروهک‌های ضدانقلاب از جمله کوموله و دموکرات شدند و در جنگ‌های چریکی کردستان شروع به کشتن نیرو‌های سپاه و مردم بی‌گناه شدند و در جنگ‌های چریکی کردستان شروع به کشتن نیرو‌های سپاه و مردم بی‌گناه کردند.

آن‌ها تمام نفرتشان از انقلاب جدید را بر سر مردمی که تازه از زیر یوغ استبداد رهایی یافته بودند، خالی کردند. هنوز از تولد انقلاب، این نهال نورسته باغ آزادی زمان زیادی نگذشته بود که زمزمه درگیری‌های مرزی در استان ایلام به گوش رسید. کشور عراق با حمایت بیشتر کشور‌های دنیا علیه ایران و انقلابش به‌پا خاست و در این بین فعالیت گروهک‌های منافقین و ستون پنجم روزبه‌روز بیشتر می‌شد. آن‌هایی که تاب دیدن دولت جدید را نداشتند و به عراق پناهنده شده بودند، با حمایت حزب بعث، مخصوصاً صدام تکریتی، قد علم کردند و شروع به ایجاد ناامنی در جبهه و مرز ما کردند.

آن‌ها به تمام خطوط ارتباطی مرزی، پاسگاه‌ها، مناطق قشلاقی، چشمه‌ها، تنگه‌ها، شیار‌ها و حتی با چوپان‌های ایلامی آشنایی کامل داشتند و از آن به‌عنوان برگ برنده خود استفاده می‌کردند.

این افراد در همان روز‌های آغازین جنگ با حملات چریکی خود از ما شهید و اسیر می‌گرفتند، ولی هنوز ماهیت آن‌ها مشخص نبود و کسی به آن‌ها «گوش‌بُر» نمی‌گفت. در همان روز‌های آغازین جنگ، ارتش ایران نیز گروهی چریکی تشکیل داد. قهرمانانی که هنوز هم نام و آوازه‌شان در گمنامی است.

شهید «عدنان سابوته» (که در سال ۱۳۲۷ در منطقه عشایری «شوهان» یا همان «چنگوله» استان ایلام در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدرش کشاورزی و دامپروری می‌کرد. طفولیت وی در منطقه عشایری «شوهان» گذشت. عدنان ساعت دو ظهر روز دهم مرداد ۱۳۶۱ حین خنثی سازی مین به شهادت رسید.) گاهی اوقات به‌تن‌هایی تا عمق ۲۰ کیلومتری خاک دشمن نفوذ کرده و منطقه‌ای را مین گذاری می‌کرد و با منهدم کردن قسمتی از تجهیزات یا مواضع ارتش عراق، بازمی‌گشت.

شیرمردانی، چون علی حاتمیان، غلام ملاحی، یادگار امیدی، عباس مامی و خیلی‌های دیگر، استاد جنگ‌های چریکی بودند که در کمال شجاعت به خط دشمن زده و بعد از وارد کردن خسارت به دشمن و گرفتن تلفات برمی‌گشتند؛ پس بهتر است بگوییم عراق جنگ‌های چریکی را از رزمندگان جان بر کف ما آموخت و گروه فرسان را تشکیل داد، اما گروه فرسان کجا و سیمرغان بلندآشیانه ما کجا.

«فرسان» گروه مزدور بی‌شناسنامه‌ای بودند که هدف اصلی‌شان از حمله، فقط گرفتن مزد بود و بس. آن‌ها بی‌رحمانه قوانین جنگ را نقض کرده، به آمبولانس‌ها یا نیرو‌های غیرنظامی ما حمله کرده و با بریدن گوش آن‌ها که که کثیف‌ترین عمل در تاریخ جنگ‌های دنیا است، به مزد خودشان می‌رسیدند.

صدام گاهی اوقات با دست خودش هدیه این گروه خائن را که قبلاً توسط رژیم پهلوی پر و بال یافته بودند، می‌داد.

این گروه خائن که بویی از انسانیت نرده بودند، بار‌ها و بار‌ها با نامردی از پشت بر پیکر بچه‌های ما خنجر زدند. آن‌ها حتی به کودکانی، چون نجمه (۱۸ ساله) و حسین (پنج ساله) رحم نکردند. خواهر و برادری که به شوق دیدار پدرشان فرسخ‌ها راه را بر خود هموار کرده بودند، اما از آنجایی که جنگ ما جنگ بر سر عقیده و جهادی مقدس بود، رزمندگان ما اجازه ندادند این گروه در کمال جسارت، قدوم ناپاکشان را بیشتر از آن بر خاکمان بگذارند و در طی چندین عملیات که شرح آن در ادامه کتاب آمده است، ریشه آن‌ها را خشکاندند و به‌راستی که ریشه درخت نامردی هیچ‌گاه عمیق نبوده است.

از آنجایی که یکی از اهدا پژوهش حاضر این است که خواننده خودش در طی کتاب با شنیدن اتفاقات مربوط به این گروه با آن‌ها آشنایی پیدا کند. در این کتاب و در طی مصاحبه با رزمندگان دیروز سعی بر این بوده است که به جزئیات وقایع به‌طور دقیق پرداخته شود.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار