به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، رزمندگان وقتی در خطوط مقدم با دشمن میجنگیدند، همسرشان در پشت جبههها، بهگونهای دیگر به مجاهدت میپرداختند؛ آنها با تربیت فرزندان خود در غیاب سایه همسر خود و مدیریت خانواده، سعی میکردند تا جای خالی پدر خانواده را جبران کنند. همسر رزمندگان همچنین در شهرها و حتی در عقبه جبههها در امور پشتیبانی از جنگ فعالیت میکردند و تأثیر بهسزایی در این زمینه داشتند.
رزمندگان در جبههها سعی میکردند تا در هر فرصتی که بهدست میآوردند، از طریق نوشتن نامه و گاهی هم از طریق تلفن، با خانواده خصوصاً همسر خود ارتباط داشته باشند که بسیاری از این نامهها اکنون نیز از آن دوران به یادگار مانده است.
نامه شهید «ابراهیمعلی معصومی» به همسرش، نمونهای از این نامههاست که وی در آن نوشته است: «این خیلی افتخار بزرگی برای من است که همسری مثل شما نصیبم شده و خیلی ارزش دارد برای یک رزمندهای که در پشت جبهه، یک همسری مثل شما وفادار به اسلام داشته باشد».
به نام خداوند بخشاینده مهربان
به خدمت همسر محبوب و عزیزم رسیده ملاحظه فرمایید
پس از عرض و سلام، همسر عزیزم نامه پرمهر شما روز سهشنبه 2/1/60 که تازه از عملیات آمده بودیم و خود را آماده میکردیم که دوباره برای عملیات برویم که باقیمانده نیروی کفار را دفع کنیم، به دست بنده رسید. خیلی خوشحال شدم عزیزم این خیلی افتخار بزرگی برای من است که همسری مثل شما نصیبم شده و خیلی ارزش دارد برای یک رزمندهای که در پشت جبهه، یک همسری مثل شما وفادار به اسلام داشته باشد. همسر عزیزم با خواندن نامه درست است یک مقداری ناراحت شدم؛ ولی چند برابر روحیهام قوی شد. خدا را شکر کردم که به این حد و کمال رسیدهای که معنی شهادت را تشخیص بدهی و مقام آن را بدانی. امیدوارم که انشاءالله همه رزمندگان اسلام با پیروزی نهایی، به آغوش باز و گرم خانوادههایشان برگردد؛ اما عزیزم همانطور که داداشت محمد گفته است، صحیح است؛ بنده مسئول یک تیم ۲۲ نفر هستم و نه من با گروهم؛ بلکه تمام رزمندگان امروز صبح به دشمن حمله کردیم. همانطوری که به شما از رادیو خبر داده شد، دشمن را به عقب راندیم با کمترین تلفات؛ اما عملیات ما هم اکنون ادامه دارد تا بقیه را هم از سرزمین میهن اسلامی خود بیرون کنیم، که انشاالله خبر قطعی را به شماها از رادیو و تلویزیون میگویند. عزیزم شما میدانی همهچیز دست خداست و ما هم راضیایم به رضای او؛ پس ما هیچ ناراحتی نداریم؛ بلکه برای ما این بزرگترین افتخار است که ما موفق شدیم که در این موقعیت باشیم و به یاری حسین زمانمان خمینی عزیز بشتابیم و در کربلای خوزستان ایران شرکت کنیم تا بلکه در آن دنیا روسیاه نشویم. ای امید آیندهام، شما هم باید خیلی خوشحال باشی در این امر شرکت دارید که امیدوارم خداوند از ما قبول فرماید. عزیزم همانطوری که امام ما فرمودند همه ما باید فدای اسلام بشویم، اگر ما نباشیم مسئلهای نیست؛ ولی خداوند اسلام ما را و رهبر ما را زنده نگه دارد، انشاءالله. عزیزم روز قبل عملیات 1/1/60 یک نامه و یک کارت تبریک که به جز آن چیزی نداشتم، برایتان فرستادم، آنجا نوشتم نامهات تا حالا به دستم نرسیده؛ ولی امروز که هیچ امید نداشتم به پشت جبهه بیایم؛ آمدم که نامه شما هم از اهواز آوردند و به دست بنده رسید و در همان موقع زیارت کردم و جوابش را که خیلی فرصت کمی داشتم، برایت مینویسم عزیزم مبادا روحیهات را از دست بدهی، چون شما باید به دیگران مخصوصاً به عمه عزیزم که عزیزی را از دست داده، روحیه بدهی. عزیزم عکسهایی که فرستادی خیلی تشکر میکنم؛ من چیزی به جز دعا ندارم و به همه شما دعا میکنم و التماس دعا دارم. عزیزم چون وقت تنگ است، میرویم که دوباره خبرهای خوشی برای شما بفرستیم. انشاءالله نامه را خلاصه میکنم. عزیزم همیشه بگو خدایا به ما صبر و استقامت بده و قدمهای ما را در راه اسلام ثابت بدار و ما را بر کفار غالب گردان. هر موقع دیدی ناراحت هستی، سوره «قل اعوذ برب الناس» را بخوان، تا شیطان خدای ناکرده شما را وسوسه نکند آن اجری که باید ببری، کم بشود. اینجانب سلامتی همه شماها از خداوند متعال خواهانم.
خدانگهدار. به امید دید با پیروزی نهایی در این دنیا
یا با شهادت توفیق دیدار در آن دنیا
2/1/60 موقع اذان مغرب
عزیزم چون وقت نبود، نامه را با عجله و بدخط نوشتم. ببخشید.
پاسدار شهید «ابراهیمعلی معصومی»، یکی از رزمندگان لشکر 27 محمد رسولالله (ص) بود که ۲۷ شهریور سال ۱۳۳۷ در همدان متولد شد. وی تا پایان سوم راهنمایی درس خواند و وارد سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد. او سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و با شروع جنگ تحمیلی در جبهه حضور یافت، تا اینکه سرانجام ۱۳ آبان سال ۱۳۶۲، در عملیات «والفجر ۴»، در بوکان به شهادت رسید. قائممقامی تیم یکم عمار و فرماندهی گردان کمیل لشکر ۲۷ از مسئولیتهای این شهید والامقام در جبههها بود.
انتهای پیام/ 113