به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، مهدویت یکی از دو بال مهمی است که موجبات پویایی اندیشه و جامعه شیعی را در طول تاریخ پر فراز و نشیب خویش فراهم آورده است.
در گفتوگویی با دکتر علی آقاجانی متخصص حوزه کلام و الهیات سیاسی به بررسی نقش این عنصر مهم در منظومه فکری شیعی پرداختهایم:
لطفاً بفرمایید جایگاه آموزه مهدویت در منظومه فکری شیعه و سنی به عنروان دو مذهب بزرگ اسلامی میتواند شامل چه مواردی باشد؟
آقاجانی: با عرض تبریک ایام ولادت حضرت مهدی (عج)، راجع به جایگاه مهدویت در ادیان و مذاهب گوناگون باید گفت؛ موعودباوری در تفکر و فلسفه انسانی و همچنین ادیان از جایگاه خاص و قدمت زیادی برخوردار است به گونهای که مثلاً هندوها دهمین تجلی ویشنو یا همان کانتی را به عنوان منجی در نظر میگیرند. بودائیان نیز منتظر ظهور بودای پنجم هستند و یهودیان، ماشیح را به عنوان نجاتدهنده میشناسند.
مسیحیان منجی خود را با عنوان فارقلیط میشناسند و مسلمانان نیز در هر دو مذهب شیعه و سنی بحث ظهور مهدی (عج) را مطرح میکنند. البته در مذهب اهل تسنن مهدی موعود (عج) فردی است که در آخرالزمان متولد میشود و بعد در قامت موعود ظاهر میشود، اما در شیعه با یک مهدویت خیلی مستحکم و نیرومندی مواجه هستیم که در آن حضرت مهدی (عج) در جهان حاضر است و قدرت تصرف در جهان را دارد و در آخرالزمان هم به عنوان منجی و موعود ظهور میکند؛ بنابراین بحث موعود و منجی با آینده جهان مرتبط است و در ادیان و تفکرات انسانی هم نقشی تکمیل کننده دارد و مرتبط با فرجام و فلسفه جهان و انسان است، چرا که خلقت جهان و انسان در آخرالزمان به کمال میرسد.
اندیشه مهدویت در تکوین کلام سیاسی شیعه چه نقشی ایفا کرده است؟
آقاجانی: همان طور که عرض شد در تشیع با آموزهای تحت عنوان موعود غایب روبهرو هستیم یعنی امامی که حاضر است، اما غیبت کرده و در جهان تصرف میکند. این نکته، کلام سیاسی شیعه را از یک قدرتی برخوردار میکند، زیرا در اینجا با یک آموزه موجود مواجه هستیم به خصوص وقتی که اعتقاد به مهدویت به لزوم وجود حجت در تفکر شیعی گره میخورد و این که جهان و انسان نمیتواند بدون حجت برپا باشد.
از طرفی بحث انتظار را هم داریم و با انسان منتظر هم مواجه هستیم. ما به طور کلی سه رویکرد به بحث انتظار در تفکر شیعی داریم: یک رویکرد تقیه، دیگری رویکرد انقلاب و گرایش دیگر شامل رویکرد اصلاح است که میتوانند متضاد با یکدیگر هم باشند. در واقع ۱۳۳ روایت بر دوازدهگانه بودن ائمه (ع) دلالت میکنند که ابتدای آنها حضرت علی ابن ابیطالب (ع) و انتهای آنها همنام پیامبر اکرم (ص) با لقب مهدی و قائم است. ۱۸۵ حدیث نیز این نکته را ذکر کرده که مهدی (عج) از نسل علی ابن الحسین (ع) است. همین طور ۱۴۸ حدیث موجود در مجامع حدیثی شیعه بیان میکند که حضرت مهدی (عج) فرزند امام عسکری (ع) است پس این مسئله از یک تواتر روایی برخوردار است.
نکته دیگر استدلالی است که در خصوص حضور و غیبت امام (ع) صورت گرفته و گفتهاند: «وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا» این در واقع یک استدلال موجز در خصوص چرایی غیبت امام زمان (عج) است. البته اهل سنت میگویند ما در مسند احمد ابن حنبل روایاتی راجع به امام زمان (عج) و مهدی آخرالزمان داریم اگر چه مسئله مهدویت مخالفینی مانند ابن خلدون دارد که روایات وارد شده در این زمینه را کافی نمیدانند، اما جالب اینجاست که در اهل سنت و حتی برخی از عمای وهابی مانند بنباز و فردی به نام عبدالمحسن ابن حمدالعباد کتابی در خصوص این که روایات مهدویت ساخته شیعیان نیست نگاشته است. عبدالله بنباز هم تعلیق و توشیحی بر این کتاب نگاشته است.
در اهل سنت هم جریانهای مهدویت محور را داریم مانند جریان محمد ابن احمد در سودان که در سال ۱۸۹۸ م با عنوان مهدی قیام کرد. در شیعه مهدویت یک آموزه زنده و نیرومند است البته این مسئله مخالفینی هم دارد مثلاً میرزا فتحعلی آخوند زاده در دوره مشروطه از جمله مهمترین منتقدان مهدویت از موضع مدرنیته است. بعد کسانی مثل کسروی، احمدالکاتب و دکتر سروش هم هستند. اما با این وجود عصر ظهور یک بسامد بسیار مهم در تفکر شیعی است و در واقع دولت معیار، دولت عصر ظهور و دولت امام زمان (عج) است که البته رویکردهای مختلفی به آن وجود دارد.
یک نکته مهم در خصوص عصر ظهور این است که آیا در زمان ظهور تمامی ادیان از بین میروند یا همچنان وجود دارند! برخی گفتهاند ما با توجه به برخی آیات قرآن مانند: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» و برخی آیات دیگر ما در عصر ظهور با وحدت دین مواجه هستیم و تنها فرهنگی که میماند فرهنگ اسلامی است. اما به نظر میرسد دلایل این گرایش کافی نیست. اما رویکرد تکامل گرایانه میگوید در عصر ظهور با توجه به جریان تکامل بشریت و خلقت و روایاتی که مبتنی بر این مسئله وجود دارد، عقلهای کامل به امام زمان (عج) و دین حق تمکین میکنند و آن را میپذیرند.
در این خصوص میتوانیم دلایل متعددی مانند عبارت قرآنی «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» را مطرح کنیم که نشان دهنده عدم تحمیل دین به افراد است. دلیل دیگر «قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» است. در واقع هنگامی که شیطان در حال محاجه با خداوند متعال است از خدا طلب مهلت میکند و خدا به او تا وقت معلوم مهلت میدهد. برخی این وقت معلوم را عصر ظهور میدانند، اما بیشتر مفسرین این وقت معلوم را تا هنگام نفخه اولی و پایان جهان میدانند. پس در زمان ظهور هم شیطان حضور دارد اگر چه مجال او کمتر میشود، اما باز هم احتمال خطا، گناه و عصیان توسط انسان همچنان وجود دارد.
اکمال عقول هم معنایش این نیست که دیگر هیچ روزنهای برای خطا وجود نداشته باشد، بلکه به معنای حاصل شدن مرحلهای از جهش عقلی و علمی برای انسان است. در واقع مهدویت نقشی هویتساز در تکوین جامعه شیعی داشته که ابزار آن در عصر غیبت صغری عبارت است از نهاد وکالت و در دوران غیبت کبری رهبری یا نیابت عام را داریم که در ادامه به تکوین نهاد مرجعیت از یک طرف و نهاد ولایت فقیه از سوی دیگر منجر شده است.
همچنین نکته مهم دیگر در این زمینه بحث شکلگیری دانش سیاسی و دینی است که دوران غیبت، چون به بحث اجتهاد منجر شده به شکلگیری گستردهتر آن کمک نموده است، زیرا کلام سیاسی و فقه سیاسی در این دوره تحول و تطوراتی را تجربه نمودهاند.
دلایل سیاسی-اجتماعی وقوع غیبت صغری به عنوان یک دوره ویژه برای شیعیان چه میدانید؟
آقاجانی: میدانید که سه نظریه در رابطه با غیبت صغری وجود دارد برخی میگویند این دوران از جریان سرداب شروع میشود. زمانی که مأموران معتمد خلیفه عباسی منزل امام عسکری (ع) را محاصره کردند. امام زمان (عج) از آنجا غیبت صغری خود را آغاز کردند. برخی مانند مرحوم شیخ مفید (ره) میگویند غیبت صغری از هنگام ولادت امام زمان (عج) شروع شد. چون ایشان از نظرها پنهان بودند و نظر سوم این است که غیبت صغری از زمان شهادت امام عسکری (ع) و سفارت اولین سفیر امام (ع) یعنی جناب عثمان ابن سعید عمروی (ره) شروع شد یعنی از هشتم ربیع الأول سال ۲۶۰ هجری قمری که این نظریه اکثریت علمای امامیه است.
اما پس از شهادت امام عسکری (ع) ما با یک دوران حیرت مواجه هستیم یعنی در این دوران مردم امام زمان خود را نمیبینند و از طرف دیگر روایات متواتری مبنی بر ۱۲ نفر بودن ائمه (ع) وجود دارد. از طرف دیگر جعفر برادر امام عسکری (ع) ادعای امامت دارد. همه اینها به نوعی حیرت در جامعه شیعی دامن میزند. به علاوه وضعیت سیاسی-اجتماعی جامعه اسلامی به نحوی است که ما حرکتهای گریز از مرکز علیه دستگاه خلافت عباسی را داریم.
خروج یعقوب لیث صفاری از طرفی و مرگ عبیدالله ابن یحیی ابن خاقان وزیر معتمد عباسی و نیز قیام صاحب الزنج از جانب دیگر از جمله مسائلی است که در این دوران تاریخی رخ میدهد. همچنین اقدامات جعفر در جهت تثبیت جایگاه خویش به عنوان امام شیعیان در این دوره رخ میدهد. او از یک طرف طلب ارث میکند تا این که در سال ۲۷۶۰ هجری قمری در سن ۴۵ سالگی فوت میکند. برخی گفتهاند پیروان امام عسکری (ع) به ۱۴ تا ۱۵ فرقه منشعب شدند. حتی در این دوران ما شاهد وقوع اختلاف در بیت امامت هستیم یعنی مادر امام عسکری و عمه امام عسکری (ع) حکیمه خاتون از امام زمان (عج) حمایت میکنند و یکی از خواهران امام عسکری (ع) از امامت جعفر کذاب حمایت میکند.
برخورد دستگاه امامت با جریان جعفر کذاب از منظر تاریخی چگونه است؟
آقاجانی: در دوره پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) ما با فقدان امام حاضر مواجه هستیم. فلذا اینجاست که انشقاقی در دستگاه امامت و طبیعتاً میان شیعیان و علما به وجود میآید. خوب یک عده به جعفر گرایش پیدا میکنند. در تاریخ داریم که شیعیان قم عدهای را میفرستند برای این که جعفر را امتحان کنند که خوب جعفر در این امتحان موفق نیست و امام زمان (عج) کسی را به دنبال قمیها میفرستند و آنها پاسخ سؤالات خود را از امام (ع) گرفتند.
این دوره بسیار سخت است، اما هدایت امام (ع) از طریق نواب ایشان در دوران غیبت صغری ادامه پیدا میکند و به تدریج تقریباً جریان جعفر کذاب به طور کامل از بین میرود و حتی فرزندان و نوههای جعفر کذاب به جریان شیعیان اثنی عشری میپیوندند. علمای شیعه و به خصوص اولین نایب خاص امام زمان (عج) خیلی تلاش وسیعی میکنند که منصب امامت از جریان اصلی خارج نشود و در این زمینه موفق هم هستند. به تدریج هر چه در از دوران غیبت صغری فاصله میگیریم شیعیان از حالت حیرت خارج میشوند و موقعیت شیعیان اثنی عشری تقویت میشود.
در خصوص آسیبها و آفتهای آموزه مهدویت به چه نکاتی باید اشاره کرد؟
آقاجانی: همان طور که گفته شده «لکلِ شیءٍ آفةٌ» هر چیزی آفت مخصوص به خود را دارد. بحث مهدویت نیز در عالم انسانی از آفت و آسیب مبرا و دور نیست. یکی از آسیبهای این مسئله تطبیقهای ناروا بر اشخاص و حوادث و ادعاهای متعدد مهدویت و نیابت است. شاید اولین فردی که در میان هاشمیان در رابطه با این مسئله شهرت پیدا میکند محمد ابن حنفیه است که بخشهایی از کیسانیه به امامت و غیبت او معتقد بودند.
در فرقه شیعیان اسماعیلیه هم این مسئله در خصوص اسماعیل فرزند امام صادق (ع) مطرح شد. ما در زمانهای مختلف در فرقههای گوناگونی مانند نصیریه با این مسئله مواجه هستیم. در دوره معاصر هم شاهد ظهور مدعیانی مانند سید علی محمد باب هستیم که آن غائله عظیم و در نهایت فتنه بهائیت از این جریان ظهور و بروز پیدا میکند.
برخی از مشکلات در این زمینه به دلیل عدم دقت در تطبیق و ساده انگاری در تطبیقها اتفاق میافتد. چنین تطبیقهایی حتی در خصوص دولت صفویه هم رخ داده است. در دوران پس از انقلاب اسلامی هم تطبیقهای این چنینی با تولید و پخش مستند ظهور نزدیک است مطرح شد. البته این امید، آرزو و نیت که مثلاً انقلاب اسلامی به ظهور متصل شود ایرادی ندارد، اما این که آن را به عنوان یک روند پیشگویانه مطرح کنیم یک آسیب جدی است که مضرات بیشتری را در پی دارد. یک آسیب دیگر دامن زدن به سطحینگری در بین عوام در خصوص مهدویت است که ممکن است به دلیل مواجهه با مشکلات به مهدویت بها بدهند.
نکته آخر بحث ملاقات با امام زمان است که یک مسئله مهم است و آسیب مهمی هم در پی دارد. در بحث ملاقات با امام زمان (ع) ما دو نوع نگرش داریم یک نگرشی که میگوید امکان ارتباط با امام زمان (عج) هست و یک نگرش دیگر که این امکان را نفی میکند که به نظر ما آن امکان دوم درستتر هست. البته آنچه قاطعانه میتوان گفت این است که ملاقاتی که همراه با توصیه باشد در عصر غیبت کبری امکانپذیر نیست و مغایر با مبانی دینی است.
یکی دیگر از دلایل این مسئله این است که اولاً افراد متعددی در بین علمای شیعه امکان ملاقات را نفی کردهاند مثل شیخ مفید یا محمد ابن ابراهیم نعمانی که نزدیکترین نویسنده به عصر امام زمان (ع) است. در دوره معاصر هم کسانی مانند آیتالله دوزدوزانی و آیتالله جواد فاضل لنکرانی رسائلی را در نفی امکان رؤیت نوشتهاند که مهمترین مستند آن توقیع امام زمان (عج) به علی ابن محمد سمری است که میفرماید: «هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده ما را داشته باشد دروغگو و افترا زننده است و باید او را تکذیب کنید.»
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/ ۱۳۴