به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «اکبر شوخ چشم» یکی از رزمندگانی است که در ۱۱ شهریور سال ۶۰ در منطقه حمیدیه در جنوب اهواز به اسارت رژیم بعث عراق در آمد و پس از سالها تحمل شکنجه دشمن در شهریور سال ۶۹ به کشور بازگشت. وی که در اردوگاه عنبر به عنوان اولین اردوگاه عراق به همراه سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی در اسارت رژیم بعث بود، خاطراتی را از روزه داری و شب زنده داری اسرای هشت سال دفاع مقدس بیان کرد که در ادامه میخوانید.
خواندن نماز در زیر پتو
روزهای اسارت به سختی سپری میشد و ما هم تنها امیدمان به خدا بود. یکی از زمانهای فراموش نشدنی آن دوران ایام ماه مبارک رمضان بود. هر چند روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا هم جرم بود، ولی با نزدیک شدن به ماه رمضان فشار بعثیها بیشتر میشد. بارها اتفاق میافتاد که موقع نماز دژخیمان بعثی به اسرا حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و حتی نماز آنان را به هم میزدند به گونهای که یک شب به اندازهای سخت گرفتند که مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
شکنجه به جرم نماز و روزه
روزه گرفتن جرم سنگینتری بود، اما آن سال اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را میگرفتیم و در یک پلاستیک میریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدیم و این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که احیانا در شب میدادند، موقع افطار میخوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها را شکنجه کردند.
چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان
شاید بتوان یکی از سختترین دوران اسارت را ماه مبارک رمضان دانست. در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر میشد و تحمل مشکلات این دوران جز در سایه لطف الهی میسر نمیشد. عراقیها به روزه گرفتن ما اعتقادی نداشتند و به همین دلیل غذای ما را طبق روال همیشگی در ساعتهای مقرر توزیع میکردند. ما هم مجبور بودیم این غذا را ساعتها در آسایشگاه در هوای گرم و داغ عراق نگهداری کنیم. از طرف دیگر مقدار این غذا آن قدر کم بود که برای تامین حداقل انرژی خود نیاز به آن داشتیم و نمیتوانستیم از آن چشم بپوشیم.
این غذاها که از ظهر تا هنگام اذان مغرب و از عصر تا اذان صبح در آسایشگاه میماندند در بیشتر مواقع فاسد میشدند. با خوردن این غذاها تقریبا ۹۰ درصد اسرای اردوگاه دچار اسهال میشدند. تصور چنین وضعیتی آن هم برای بیشتر نفرات آسایشگاه و بدون دستشوئی قابل تصور نیست و اسرای اردوگاه زجر بسیاری را تحمل میکردند؛ با این حال عدهای میگفتند که در این شرایط روزه جایز نیست. ادعای کوچکی نیست که تنها بیماریای که میتوانست یک اسیر را از پا درآورد اسهال بود، زیرا مقاومت بدن اسرای اردوگاه را ضعیف میکرد و از نظر طهارت نیز دچار مشکل میشدند. نمیدانم چگونه این قضیه را بیان کنم که حق مطلب ادا شود.
در آن شرایط سخت و طاقت فرسا تصمیم گیری در خصوص ترک یک عمل مستحب و یا واجب به آسانی تصمیماتی که دوستان ما در آزادی میگیرند نبود که گاهی به راحتی خود را توجیه میکنند که مثلاً روزه بر من واجب نیست و یا بهانههای دیگر، ولی در اسارت خیلی کم میتوانستیم افرادی را پیدا کنیم که به آسانی اینگونه تصمیم بگیرند. دید اسرا نسبت به واجبات و حتی مستحبات با دید امروزی ما و بویژه نسل جوان بسیار متفاوت بود. اسرا در دوران اسارت سختیها را به راحتی به جان میخریدند و خم به ابرو نمیآوردند.
کیفیت روزه داری در گرمای طاقت فرسای اردوگاه
گرمای طاقت فرسای عراق در ماه رمضان نیز مشکل دیگری بود. تشنگی خیلی زود بر اسرا مستولی میشد. بعضی اوقات آن قدر گرما شدید بود که اسرا پیراهنهای خود را بالا میزدند و شکمهای خود را روی موزائیک کف آسایشگاه میچسبانیدند تا شاید کمی خنک شوند. گاهی اسرا با حوله، یکدیگر را باد میزدند و اگر حال کسی خیلی بد میشد چند نفری او را باد میزدند تا کمکی کرده باشند. هنگام شروع اذان نیز کسی چیزی نمیخورد تا اذان و نماز مغرب تمام شود.
لذتهای ماه رمضان در اردوگاه
لازم است از لذتهای اسارت بویژه در ماه مبارک رمضان هم بگویم. هنگام نماز صبح و برای صرف سحری بچهها شور و شعف خاصی داشتند. هر کس غذایی داشت در سفرهای بزرگ قرار میداد که در وسط آسایشگاه پهن میشد. اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه مبارک رمضان شیر خشک، شکر و دیگر مواد غذائی مانند نان خشک که امکان نگهداری آن وجود داشت را ذخیره میکردند و همه بر سر یک سفره مینشستند.
همه با هم دعای سفره را با صدای بلند و البته به گونهای که عراقیها متوجه نشوند با شور خاصی میخواندند و در پایان، دعای سفره را با عبارت «و زوجنا من الحورالعین» به پایان رسانده و میخندیدند. در بعضی اوقات هم آنهائی که از خصوصیات حورالعین اطلاع داشتند تعریفهای با مزهای میکردند که باعث خنده و تفریح اسرا میشد.
حفظ قرآن در اردوگاه
دعاهای سحر و دیگر ادعیه ماه مبارک رمضان نیز حال و هوایی خاص داشت و لذتی فراموش نشدنی را به بچهها میداد. اسرا در بیشتر شبهای ماه رمضان بیدار بودند و مشغول نماز شب میشدند. فرصت قرائت قرآن نیز خیلی کم بود. چون قرآن به تعداد کافی وجود نداشت و همه اسرا نیز میخواستند از کتاب الهی بهره ببرند. به ناچار قرآنها را نوبت بندی کرده بودیم و به ترتیب از آن استفاده میکردیم. حفظ آیات و سورههای قرآن کریم در دوران اسارت بسیار دیدنی بود و آزادگانی که اکنون حافظ کل قران هستند، عمده فعالیت خود را در ماه مبارک رمضان شروع کردند.
هنگام اذان مغرب نیز معنویتی خاص وجود داشت با این تفاوت که در این موقع بیشتر اسرا تشنه و گرسنه بودند و رمقی در بدن نداشتند. اسرا برای افطاری نیز برنامههایی ترتیب میدادند و با شیر و یا آب گرم از یکدیگر پذیرایی میکردند. دعاهای مربوط به شبهای ماه رمضان تا زمان رفتن عراقیها به صورت انفرادی بود و برنامههای گروهی پس از رفتن سربازان عراقی و کمی هم قوت گرفتن و رفع عطش اسرا انجام میشد.
دعاهای ماه مبارک رمضان به صورت دسته جمعی خوانده میشد. شبهای قدر حال عجیبی در بچهها ایجاد میکرد. در این شبها همه اسرا از خود بیخود میشدند و شاید به جرأت بتوان گفت که آسایشگاه در ایام شهادت حضرت علی (ع) یک معنویت خاصی داشت و همه سعی داشتند ارتباط معنوی با خدا برقرار کنند و به ائمه اطهار متوسل میشدند.
خودسازی اسرا با عهد و پیمان
ماه مبارک رمضان برای خیلی از اسرا ماه خودسازی و تهذیب نفس هم بود. بیشتر اسرا در این ایام با خود عهدهائی میبستند که بیان آنها در توان اینجانب نیست. فقط به یک مورد اشاره میکنم که یکی از اسرا در ماه رمضان و قبل از ورود به آسایشگاه کفشهای سایرین را از گرد و خاک تمیز و آنها را مرتب میکرد و در جای خود قرار میداد و به این ترتیب سعی میکرد در ماه رمضان به دیگران خدمت کند و از طرفی با نفس خود مبارزه کرده باشد.
اثرات ماه مبارک رمضان تا مدتها در بین اسرا وجود داشت. در اسارت نه تنها به استقبال ماه مبارک رمضان میرفتیم بلکه بعد ازپایان ماه رمضان نیز به توصیه حضرت امام (ره) روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفتیم. روزه گرفتن در صبر و مقاومت اسرا نقش چشمگیری داشت، به گونهای که حتی عراقیها هم به این امر پی برده و در ماه مبارک رمضان کمتر با اسرای آسایشگاه درگیر میشدند و کمتر بهانه گیری میکردند.
کمبود قرآن برای تلاوت
قرائت کلام الله مجید نیز در اسارت نقش مهمی داشت. البته عراقیها نسبت به قرائت قرآن با صدای آهسته و بصورت انفرادی حساسیتی نشان نمیدادند و در این مورد اسرا میتوانستند به قرائت قرآن بپردازند. برخی از اسرا در ماه رمضان حداقل یکبار ختم قرآن و عدهای هم چندین بار تمامی قرآن را تلاوت میکردند. کلاسهای مختلف احکام و اخلاق در طول ماه مبارک برگزار میشد. در این ماه کلاسهای دیگر از جمله زبانهای خارجه و ... تعطیل میشد و فقط کلاسهایی برگزار میشد که با معنویت همراه بود. میزان ذکرهای روزانه و هفتگی که همیشه توسط یکی از اسرا اعلام میشد، در ماه رمضان چند برابر میشد.
اسرای آسایشگاه در ایام ماه رمضان حتی حرف بی مورد هم نمیزدند و تلاش میکردند تا این روزها را تا جایی که ممکن است بدون توجه به دنیا و مادیات بگذرانند. به همین دلیل گفتگوها و معاشرتها نیز خیلی کم میشد و بیشتر اسرا مشغول ذکر و عبادت بودند و توجهی به دیگر مسائل نداشتند.
انتهای پیام/ 141