به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، اگر آمار نسبتی شهدا در اقشار مختلف را در نظر بگیریم، تعداد شهدا نسبت به جمعیت روحانی و طلبه در دوران دفاع مقدس در مقایسه با سایر اقشار در صدر قرار می گیرد.
این آمارها بیانگر آن است که قول و عمل روحانیون در دفاع از ارزشهای انقلابی، یکی است و روحانیون طی هشت سال دفاع مقدس در مبارزه با کفر، نقش فرماندهی را نیز برعهده داشتند. رزمندگان روحانی در همه عرصههای سخت همچون دفاع مقدس، جنگهای اعتقادی و مبارزه با طاغوت روحانیت در خط اول بودند.
به همین منظور گفتوگویی با حجتالاسلام «محمدجواد یزدی» از رزمندگان روحانی دوران هشت سال دفاع مقدس انجان شده که در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: لطف کنید خودتان را معرفی کنید.
اینجانب «محمدجواد یزدی» فرزند علی اکبر دارای تحصیلات حوزوی (سطح ۴) هستم. زمان تحصیل ساکن در مدرسه حقانی و شهیدین بودم و به صورت آزاد نزد اساتیدی همچون آیت الله حائری، ایت الله قافی کسب فیض کردم درزمان جنگ تحمیلی و در حال حاضر به فعالیتهای تبلیغی اشتغال داشته و دارم. عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نورهستم و درضمن جهت ارتباط با دانش آموزان در دو مدرسه اقامه جماعت دارم و به کار فرهنگی نیز مشغول هستم در چند سال اخیر در حدود ۲۰ جلد کتاب از بنده چاپ شده و یکی از آنها کتابی است به نام مبانی قرآنی و حدیثی کلام مقام معظم رهبری درباره علم که برگزیده هم شد.
دفاعپرس: در زمان انقلاب هم فعالیت داشتید؟
تشکیل گروه با دوستان انقلابی، کار تبلیغی، پخش اعلامیه و کارهای فرهنگی یک خانه تیمی داشتیم که بنده فعالیتهای فرهنگی را به عهده داشتم و با بعضی از دوستان که در مشهد بودند وفعالیتهای بیشتری داشتند درارتباط بودیم یادم هست بعضی کارها رو انجام میدادیم که اگر دستگیر شدیم زیر شکنجه چیزی را لو ندهیم فکر میکردیم چند سال طول میکشد تا انقلاب پیروزشود، اما خوشبختانه بعد از یک الی دو سال خدا کمک کرد و انقلاب پیروز شد.
دفاعپرس: از اعزام خود به جبهه بگویید؟
اولین اعزام بنده از قم به جنوب بود خیلی بهم خوش گذشت و حال خیلی خوبی داشتند، رزمندگان در جنوب همه شاداب بودند و پرازعشق بود بنده طلبه بودم و دفعه اولم را دوست داشتم کار تبلیغی در بین رزمندگان انجام دهم که یک عالمه کتاب و جزوه برداشتم و حال و هوای بسیار خوبی بود به طوری که وقتی برمی گشتم دوست داشتم دوباره به جبهه بازگردم.
دفاعپرس: در چه عملیاتهایی شرکت کردید و در کدام مناطق و خطوط مقدم حضور داشتید؟
عملیات رمضان، پاتک دشمن در کردستان، آذربایجان غربی، بوکان، مهاباد حضور داشتم. در منطقه جنوب هوا بسیارگرم بود و رزمندگان هم جمع گرم و صمیمی داشتند و مردم هوای رزمندگان رو داشتند در منطقه کردستان بر خلاف جنوب هوا سرد بود کومله جنایات بسیاری در آن منطقه انجام میداد و سعی داستند رزمندگان رو بترسانند، اما با همه اینها رزمندگان گرما و صمیمیت بین خود را حفظ کردند.
دفاعپرس: لطف کنید برخی از همرزمانتان و شهدایی را که به خاطر دارید نام ببرید.
از همرزمان حجج الاسلام مقصودی، احمد ابوترابی و نورالدینی، از شهدا شهید «محمود ساعتیان»، که این شهید عزیز بسیار بسیار خوش اخلاق و خوش رو بودند دست و دل باز، انارهای بزرگی از یزد میآوردند بین دوستان پخش میکردند و حسابی تعارف میکردند یکی دیگر از خوصیات ایشان اینکه بسیار اهل عبادت بودند.
دفاعپرس: نقش طلاب و رو حانیون در جبهه را چگونه ارزیابی میکنید؟
روحانیون نقش بالایی داشتند و در مرحله اول خودشان عاشقانه به جبهه میرفتند و غالبا عشق به شهادت و عمل صالح میرفتند خود بنده هم دفعه اولی که رفتم بسیار علاقهمند شدم و اینکار را یک عمل صالح میدانستم وقتی که برمی گشتم دلم پر میکشید برای حضور در جبهه. مرحوم حجت الاسلام ابوترابی را قبل از اسیری و بعد از آن در خدمتشان بودم ایشان فوق العاده بودند از همه لحاظ اخلاق، عرفان و معرفت نمیتوانم وصفشان را بگویم آن زمان حوزه علمیه حقانی پیوسته و منظم کار میکرد و جلسات منظم، شناسایی افراد مستعد برای اعزام را داشت.
دفاعپرس: برای ادامه راه شهدا چه فعالیتهایی باید انجام بگیرد و چه فعالیتی انجام دادید؟
در محافل مختلف مقامات والای رزمندگان را بیان میکردم برای ادامه راه شهدا کارهای دشمن باید خنثی شود و نتواند غفلت و گمراهی در بین مردم ایجاد کند فعالیتها به سبک جدید باشد. از فعالیتها خسته نشویم مثل زمان گذشته که از امام خمینی (ره) پیروی میکردیم الان هم از رهبری اطاعت کنیم.
دفاعپرس: از عوامل مهم پیروزیمان در جنگ تحمیلی چه بود؟
رهبری بسیار خوب و والای حضرت امام خمینی (ره) بود و اتحاد نیروهای انقلابی دوری از مسائل دنیوی و انگیزههای مادی و نزدیکی به عمل صالح و رضای خداوند بود.
دفاعپرس: در پایان از شما تقاضا میشود خاطرهای از آن دوران برایمان تعریف کنید.
خاطرات بنده مربوط به کردستان و آذربایجان غربی است که بیشتر آدم رو میترساندند و دشمن در آنجا جنایات زیادی داشت و فوق العاده بی رحم وجانی بودند.
یادم هست در یکی از روستاهای سنندج بودیم سرمای شدیدی بود کومله هم که بی رحم. نصف شب بود که یکی از بسیجیها آمد گفت که کومله حمله کرد من از خواب پریدم و ترسیدم فورا اسلحه را برداشتم و رفتیم برای مقابله. خدا رو شکر نتوانستند غلطی بکنند صبح که شد معلوم شد یکی از آنها به هلاکت رسیده.
اولین مرتبه که بوکان رفته بودم هوای سردی بود یک بخاری بزرگی هم در حال سوختن بود میخواستم نماز را اقامه کنم که یکی از رزمندگان آمد و گفت حاج آقا روحانی قبل شما رو گرفته بودند و تکه تکه کردند گوش را بریدند و به شهادت رساندند یک مقدار مراقب باش و دقت کن و بعد هم از کمی جنایات کومله تعریف کرد، اما رزمندگانی که به جبهه غرب میرفتند عشق و علاقهای پیدا میکردند که ترس یادشان میرفت و میخواستند که شهید شوند و یا عمل صالحی از خودشان به جا بگذارند. در جبهه به راهنمایی در مباحث دینی مشغول بودیم و صفا و صمیمیت زیادی بین رزمندگان وجود داشت.
گفتوگو از: علی ضرغامزاد
انتهای پیام/